@sanjarisinaحکایت نخست
جناب استاد محمدعلی بهمنی شاعر غزل سرای معاصر غزلی دارند اینچنین:
یک اشتباه و یک دهه در خود فرو شدن
با نیشخند آینه ها روبرو شدن
این سهم یا سزای تو ، اما جزای من
محکوم تا همیشه ی راز مگو شدن
حتا به رستخیز زبان وا نمی کنم
آسوده باش نیست مرامم دورو شدن
ده سال بادروغ تو خوش بود حال من
حالا چه سود می بری از راست گو شدن
ایهام و استعاره و تمثیل و نقطه چین
آسان که نیست شاعر چشمان او شدن
...
البته به هیچ وجه در حد غزل های عالی و حتی خوب شان نیست.
نمی دانم ایشان کی این غزل را سروده اند ولی من هم غزلی دارم به گمانم در سال ۷۶ سروده شده همان روزها بعضی دوستان خواندند و شنیدندش. و در ۱۳۷۸ در کتاب گزیده شعرها در نیستان چاپ شد.
غزل این است:
آیا کجاست فرصت دلتنگ او شدن؟
ناگاه در فواصل خالی فرو شدن؟
وقتی عبور میکند آن دلبر شگرف
چرخی به عاشقی زدن و زیرو رو شدن
تنها به قدر لحظه ای از سالیان سال
تطهیر در تقدس یک آرزو شدن
نوشیدن پیاله ی خیامی از سبو
پیش از پیاله گشتن و پیش از سبو شدن!
پویان به کشف راز بزرگی که زندگیست
تا فرصتی ست همنفس جستجو شدن
این هم غزل که نان شبم بود بگذریم!
کز من گذشته غزلخوان او شدن....
هرگز به عمق آیینه ها پی نمی بریم
از ترس با حقیقت روبه رو شدن.........
من البته مالک این وزن و ردیف و قافیه نیستم .. داوری نیز نمی کنم.... تنها بر آفتاب افکنده ام برای دیدن؛ دیدنی دیگر.
#سینا_سنجری @sanjarisina