داستان زندگی شهدا

#کمک
Канал
Логотип телеграм канала داستان زندگی شهدا
@zendegishahidПродвигать
138
подписчиков
31,4 тыс.
фото
11 тыс.
видео
2,56 тыс.
ссылок
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
قمقمه‌ای که رزمندگان برای آب خوردن از آن صف می بستند !!

وقتی تو جبهه ...
هدایای مردمی را باز می کردیم
در نایلون رو بازکردم دیدم که
یک قوطی خالیه کمپوته !
که داخلش یک نامه است، نوشته بود:

« برادر رزمنده سلام!
من یک دانش آموز دبستانی هستم.
خانم معلم گفته بود که برای کمک به
رزمندگان جبهه های حق علیه باطل
نفری یک کمپوت هدیه بفرستیم.
با مادرم رفتم از مغازه‌ بقالی کمپوت بخرم.
قیمت هر کدام از کمپوت‌ها رو پرسیدم، اما
قیمت آنها خیلی گران بود، حتی کمپوت گلابی
که قیمتش ۲۵ تومان بود و از همه ارزانتر بود
را نمی توانستم بخرم. پول ما به اندازه‌ی سیرکردن شکم خانواده هم نیست

در راه برگشت کنار خیابان ...
این قوطی خالیِ کمپوت را دیدم برداشتم
و چندبار با دقت آن را شستم تا تمیزتمیز شد
حالا یک خواهش از شما برادر رزمنده دارم، هروقت که تشنه شدید با این قوطی ، آب بخورید تامن هم خوشحال بشوم و فکر کنم که توانستم به جبهه ها کمک کنم...»

بچه‌ها توی سنگر ..
برای خوردن آب توی این قوطی
نوبت می گرفتند ! آب خوردنی‌ که
همراهش ریختن چند قطره اشک بود

#مردان_و_زنان_خدایی
#کمک_به_جبهه‌ها
#دفـاع_مقـدس

#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🍃

@zendegishahid
#خاطرات_شـ‌هید

💠نحوه شهادت شهیدی که قبل از اعزام به سوریه حضرت_زینب را در خواب دید و به او گفت که شما هم انتخاب شدید.

🌷شهیدمجیدسلمانیان در #کربلای خانطومان از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد... تا آخرین ساعات مقاومت کرد...موقع #عقب نشینی داشت از خاکریز رد میشد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یازهرااا...و با صورت از بالای #خاکریز زمین افتاد...

🌷تیر خورده بود توی شش...
و #سینه اش خیلی خس خس میکرد و یا #حسین و یا زهرا میگفت...بهم گفت #آب داری گفتم نه...گفت پس جیب خشاب رو بازکن داره رو سینه‌ام سنگینی میکنه

🌷جیب خشاب رو که باز کردم شروع کرد #شهادتین گفتن...گفتم شیخ مجید من میرم #کمک بیارم ببرمت...گفت نمیخواد...و لحظاتی بعد شهید شد...پیکر مطهرش هم همونجا موند...

#شهید_مجید_سلمانیان🌷


#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃

@zendegishahid
قمقمه‌ای که رزمندگان برای آب خوردن از آن صف می بستند !!

وقتی تو جبهه ...
هدایای مردمی را باز می کردیم
در نایلون رو بازکردم دیدم که
یک قوطی خالیه کمپوته !
که داخلش یک نامه است، نوشته بود:

« برادر رزمنده سلام!
من یک دانش آموز دبستانی هستم.
خانم معلم گفته بود که برای کمک به
رزمندگان جبهه های حق علیه باطل
نفری یک کمپوت هدیه بفرستیم.
با مادرم رفتم از مغازه‌ بقالی کمپوت بخرم.
قیمت هر کدام از کمپوت‌ها رو پرسیدم، اما
قیمت آنها خیلی گران بود، حتی کمپوت گلابی
که قیمتش ۲۵ تومان بود و از همه ارزانتر بود
را نمی توانستم بخرم. پول ما به اندازه‌ی سیرکردن شکم خانواده هم نیست.

در راه برگشت کنار خیابان ...
این قوطی خالیِ کمپوت را دیدم برداشتم
و چندبار با دقت آن را شستم تا تمیزتمیز شد.
حالا یک خواهش از شما برادر رزمنده دارم، هروقت که تشنه شدید با این قوطی ، آب بخورید تامن هم خوشحال بشوم و فکر کنم که توانستم به جبهه ها کمک کنم...»

بچه‌ها توی سنگر ...
برای خوردن آب توی این قوطی
نوبت می گرفتند ! آب خوردنی‌ که
همراهش ریختن چند قطره اشک بود

#مردان_و_زنان_خدایی
#کمک_به_جبهه‌ها
#دفـاع_مقـدس

شبتان آرام
@zendegishahid
@zendegishahid

🔵خجالت🔵

تا اومدم دست به کار بشم سفره رو انداخته بود. یه پارچ آب، دو تا لیوان و دو تا پیش دستی گذاشته بود سر سفره. نشسته بود تا با هم غذا رو شروع کنیم.
وقتی غذا تموم شد گفت: «الهی صد مرتبه شکر، دستت درد نکنه خانوم. تا تو سفره رو جمع کنی منم ظرفها رو می شورم».
گفتم: «خجالتم نده، شما خسته ای، تازه از منطقه اومدی. تا استراحت کنی ظرف ها هم تموم شده».
نگاهی بهم انداخت و گفت: «خدا کسی رو خجالت بده که می خواد خانمشو خجالت بده». منم سرم رو انداختم پایین و مشغول کار شدم.

🌷شهید حسن شوکت پور🌷
📚فلش کارت مهروماه، موسسه مطاف عشق

#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
#همسرداری #کمک_به_همسر


@zendegishahid
@zendegishahid

🔵کار و تلاش🔵

صبح اول وقت، وارد مغازه شدم. بسم الله گفتم و نگاهی به چوب های کج و معوج تلنبار شده در گوشه مغازه انداختم.
دست تنها بودم. کلی کار روی زمین مانده داشتم. برش و آماده کردن چوب ها وقت گیر بود.
تو فکر بودم که رسید، ۸-۹ سالش بود. گفتم:
- می تونی کمکم کنی؟
- چه کمکی؟
- برش بزنی؟
- آره اندازه کن تا ببرمشون
- اندازه ها را خط می کشم، تو دقیق رو خط کشی ها برش بزن.
- باشه، خیالت راحت، می تونم.

ته دلم قرص نبود. با رگه هایی از نگرانی، اره و چوب های بی زبان را دادم دست احمد و از مغازه بیرون زدم.
نزدیک ظهر برگشتم. چشمانم از خوشحالی برق می زد. باور نمی کردم برش هایی به آن تمیزی و دقیقی کار پسربچه ای هشت، نه ساله باشد.

👈 شهید احمد کاظمی
📚 یادگاران، جلد ۱۹، ص۲

#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
#کمک_به_والدین
@zendegishahid
@zendegishahid

‍ یک روز جهت انجام کاری در دفتر شهید بابایی بودم.
مسئول تأسیسات #پایگاه هم آنجا حضور داشت.

او می گفت:
#کارگران به خاطر #کهولت_سن، علی رغم تلاش خود، #بازده مطلوبی ندارند!
به همین خاطر با حقوقی که‌ به آنها میدهیم، پول بیت المال هم به #هدر می رود!

شهید بابایی با #متانت همیشگی گفتند:
برادر جان!
شما میدانید که این کارگران #سالخورده با انجام کار های #سخت و طاقت فرسا، #عمر و #جوانی خود را از دست داده اند
و حالا دیگر با داشتن چندین سر #عائله تحت تکفّل، قادر به انجام کار دیگری نیستند!
ما می خواهیم به صورت #آبرومندانه ای به آن ها #کمک کنیم!
علاوه بر این وقتی ببینند که از #دسترنج و #تلاش خود پولی دریافت می کنند، #خوشحال میشوند و اعتماد به نفس پیدا می کنند!
گذشته از همه،
یکی از هدف های #انقلاب اسلامی حمایت از #ضعیفان و #محرومان است
و همین ها مستحق دریافت پول از#بیت_المال هستند!

#سرلشکر_شهید #عباس_بابایی
📚 پرواز تا بی نهایت
@zendegishahid
@zendegishahid
‍ یک روز جهت انجام کاری در دفتر شهید بابایی بودم.
مسئول تأسیسات #پایگاه هم آنجا حضور داشت.

او می گفت:
#کارگران به خاطر #کهولت_سن، علی رغم تلاش خود، #بازده مطلوبی ندارند!
به همین خاطر با حقوقی که‌ به آنها میدهیم، پول بیت المال هم به #هدر می رود!

شهید بابایی با #متانت همیشگی گفتند:
برادر جان!
شما میدانید که این کارگران #سالخورده با انجام کار های #سخت و طاقت فرسا، #عمر و #جوانی خود را از دست داده اند
و حالا دیگر با داشتن چندین سر #عائله تحت تکفّل، قادر به انجام کار دیگری نیستند!
ما می خواهیم به صورت #آبرومندانه ای به آن ها #کمک کنیم!
علاوه بر این وقتی ببینند که از #دسترنج و #تلاش خود پولی دریافت می کنند، #خوشحال میشوند و اعتماد به نفس پیدا می کنند!
گذشته از همه،
یکی از هدف های #انقلاب اسلامی حمایت از #ضعیفان و #محرومان است
و همین ها مستحق دریافت پول از#بیت_المال هستند!

#سرلشکر_شهید #عباس_بابایی
📚 پرواز تا بی نهایت
به ما بپیوندید↙️↙️↙️
@zendegishahid