#برگزیده #بچه_های_نقد مکالمه مت و یاس رو خیلی دوست داشتم
پر از حس بود و پر از آرامش دوست داشتنی
فک میکنم ما هم عین یاس وقتی کنار مت هست آرامش داریم و دلمون نمیخواد زمان بگذره و دقیقا عین یاس زمانی که با بن هست و دچار چند حس مختلفه و مشوشه مام همینطوریم دلمون میخواد زود تموم بشه اون زمانها
مت نشون داده یه سنگ صبور واقعیه یه منبا آرامش
برای بن حتی با وجود بحثایی که داشتن
حتی برای کاتی اگه یادتون باشه اون بار که آرومش کرد و حالا یاس که ناخودآگاه کنارش حس ارامش داره و دلش میخواد باهاش درد و دل کنه
مت بدون هیچ مزاحمی حرفاش رو در لفافه به یاس گفت این که هر کسی لیاقت بودن کنارش رو نداره اینکه اگه ماریان بود سخت گیری میکرد در مورد همسر یاس یه جورایی مهر تایید به حس عدم اعتماد یاس به بن بود
توی مکالمات باز هم مت کد به یاس میده
اینکه میگه "بارها اتفاق افتاده که هدفم رو جایی پیدا کردم که روز قبلش فکر میکردم هدف چیز دیگست" اینجا شاید ظاهرش مثلا مسلمون شدن بن باشه ولی باطنش اشاره به خودش داره
برای ما هم خیلی پیش اومده پس باید ببینیم هدف واقعی چیه و خیر در چیه
حتی در مورد شخصیت
های داستان باید ببینیم خیرشون درچیه
یاس-قلب در انتخاب گاهی قوه پر خطاییه
مت-حتی اگه بیشترش رو خدا تشکیل داده باشه
قلب چون منبا احساسه گاهی خطا میکنه چون گاهی روی عقل رو میپوشونه
ولی جواب مت خیلی زیبا بود
قلبی که بیشتر حجمش خدا باشه راهنماش میشه خدا
قلب حرم خداست وقتی خدا توش بود قطعا تصمیمی که میگیره خیلی با مغزی که اونم جایگاه خدا شده متفاوت نخواهد بود
مت مذهبی نیست ولی اعتقادات قشنگی داره
بر عکس بنیامین که مذهبیه ولی اعتقادات قشنگی نداره
مت بغض میکنه منم باهاش بغض میکنم والا چند وقته عین مت منم دارم جلوی خودمو میگیرم به گریه تبدیل نشه
😢😢مکالمه شون راجع به سرما هم خیلی خوشگل بود
😍😍😍 چقدر اون صحنه ای که یاس اشک ریخت و مت از پشت پنجره نگاهش کرد غمناک و احساسی بود
😭😭😭و اونجایی که از پشت فرمان به عمارت نگاه میکرد و میگفت خانه ی او اینجا بود جایی که ماریان و یاس بودن تنها زن هایی که به قلبش راه پیدا کرده بودند ماریانی که سالها بود همه کسش بود و منبع آرامشش و حالا یاس که امشب حس واقعیش رو امشب با برخورد نزدیکش باهاش کشف کرده بود
حسی که قبلا فکر میکرد یه علاقه ی عادت وارانه و دوست داشتن فطری به یه ادم پاکه به رفتارهای خاص و آرامش بخش یاس و حالا فهمیده بود یه عشق به دختری خاص و دوست داشتنی که قلبش رو تسخیر کرده
علاقه ای که باعث میشه مت آزاد در جایی دختری دیگه رو آغوش میگیره ولی هیچ حسی نسبت بهش پیدا نمیکنه ولی حالا با یه برخورد یه ثانیه ایِ دستش با دختری دیگه دل و روحش رو میبره و مدتها لمس محل برخورد براش دلنشینه و مشتاق تکرارش
کاش این حس ها کنار همقرار میگرفت
😔😔ادامه دارد ....چقدر سخت و دردناکه مرد باشی اونم مردی با نقاب غرور و بخوای کسی رو که عاشقشی برای رفیق نارفیقت خواستگاری کنی
😭😭😭😭چقدر سخته مت باشی بعد از عمری در چنین موقعیتی در قلب همیشه بسته ت برای کسی باز شده باشه که نقشه ها براش کشیده شده
😔😔😔😔اما خوبی قصه اینجاست که دختر مقابل اون مرد یاسه
👏👏👏👏 دختری که معمولا عقلش از حسش جلوتره دختری که به قول مت بیشتر قلب و مغزش رو خدا گرفته که البته این اواخر به خاطر مراودات زیاد از حدش با بنیامین ذره ای از حجمش رو شیطان اشغال کرده
یاس دختر معمولی نیست دین داریش هم مثل اکثر ماها ظاهری نیست
😔😔😔تا به اینجا سعی کرده هرچه یا گرفته ظاهری نباشه و به عمل برسونه سعی کرده جاهایی که لازمه عقلش رو به کار بگیره و نذاره احساسش غلبه کنه و در مقابلش خدا هم قوه تشخیص درست و نادرست رو توی وجودش فعال تر کرده و حس ششمش هم قوی هست برای همین بعد از این همه مدت که بن داره براش نقش بازی میکنه و خودشو بهش میچسبونه و مثلا ادعای عاشق اون و اسلام رو بازی میکنه نتونسته باورش کنه ولی در مقابل کنار ماتیاسی که تعداد دیدارهاشون کمتر بوده انقدر احساس آرامش میکنه و البته مسلما رفتار محجوبانه و همراه با احترام مت و دل پاکش هم بی تاثیر نیست
از کوزه همان برون تراود که در اوست
حسی که یاس از کنار مت و بن بودن میگیره
نتیجه درون هر کدومشونه
یاس حتی توی خواب هم ذات ناپاکه بن رو میببنه
چقدر خوبه یاس به بن هنوز اعتماد نکرده
ولی اعتراف به اینکه دل به زبان و چشم و ابروی بن داده نشون میده اون هم یه دختره با تموم احساسات دخترونه ولی خب نذاشته این حس هاش غلبه کنه به عقلش و اعتماد کنه به بن
نکته قابل توجه مکالمات مت و یاس در مورد بن اشاره به دین و کیش یاس بود این که گفت علاقه به دین کافی نیست باید او هم کیش من باشه این که دین فقط یه اسم ظاهریه و خیلی ها دین دارند ولی دیندار نیستن
یاس میخواد بگه برای من عمق اعتقاد طرفم مهمه نه فقط در ظاهر
خیلی خوب بود که