شعر " زندگی "
#هوشنگ_ابتهاج (
#ه_ا_سایه )
چه فکر میکنی؟
که بادبان شکسته
زورق به گل نشستهایست زندگی؟
در این خراب ریخته، که رنگ عافیت از او گریخته
به بن رسیده، راه بستهایست زندگی؟
چه سهمناک بود سیل حادثه
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود درههای آب غرق شد.
هوا بد است
تو با کدام باد میروی؟
چه ابر تیرهای گرفته سینه تو را
که با هزار سال بارش شبانهروز هم
دل تو وانمیشود
تو از هزارههای دور آمدی
در این درازنای خون فشان
به هر قدم، نشان نقش پای توست
در این درشناک دیولاخ،
ز هر طرف طنین گامهای رهگشای توست
بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته نامه وفای توست
به گوش بیستون هنوز
صدای تیشههای توست
چه تازیانهها که با تن تو
تاب عشق آزمود
چه دارها کز تو گشت سربلند
زهی شکوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند
...بسان رود
که در نشیب دره سر به سنگ میزند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش!
⚫ هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) امروز درگذشت
یادش گرامی
🌺زن و جامعه
#نان_کار_آزادی @zan_j