زن و جامعه (زن کارگر)

#تاریخ_مبارزه_طبقاتی
Канал
Запрещенный контент
Политика
Социальные сети
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
17,1 тыс.
фото
14,3 тыс.
видео
5,21 тыс.
ссылок
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
۱۱ خرداد ۱۳۹۹، پرستاران چند بیمارستان در تهران به مبلغ ناچیز حق الزحمه دوران کاری مقابله با بیماری کووید ۱۹ در بخشنامه ابلاغی معاونت درمان وزارت بهداشت و درمان اعتراض کردند.

در این بخشنامه پزشک متخصص در زمان کرونا بری هر ۱۲ ساعت حدود ۱ میلیون تومان دریافتی دارد، درحالیکه پرستاران که بار بشتر کرونا بر دوششان بوده است ۳۰۰ هزار تومان می‌گیرند. یکی از پرستاران معترض به خبرنگار رسانه‌ای گفت: «از این دست تبعیض‌ها تا به حال بارها و بارها در نظام درمانی دیده شده است. در بحث‌ تعرفه‌های پرستاری و پزشکی نیز همین مسئله وجود دارد اما واقعاً انتظار نداشتیم که در ایام کرونا که ما یکی یکی جان می‌دادیم و همچنان در صحنه می‌ماندیم، چنین برخوردی شامل حالمان شود. خیلی از خدمات و کارهایی که ما انجام می‌دهیم به جیب عده‌ای خاص می‌رود، حتی سرم زدن به بیمار که به عهده پرستاران است به جیب پزشکان می‌رود.»

تصویر از روز دیگری است.

#تاریخ_مبارزه_طبقاتی
#پیشروان_سلامت
#کرونا
#ژن_ژیان_ئازادی
#رفاه_عدالت_رهایی
#تاریخ مبارزه طبقاتی
#زنان_کارگر

رامونا، زن دستفروش که رهبر انقلابی زاپاتیست‌ها شد

«ما ایمان داریم که موقعیت زنان تغییر خواهد کرد و روزی فرا میرسد که با زنان با احترام رفتار شود.»
«آنزمان به دموکراسی و عدالت اجتماعی دست یافته‌ایم»
«فرمانده رامونا» یک فروشندهء دوره‌گرد بود که به رهبری انقلابی، کوشا و خلاق، بدل گشت. پیکارجویی و جدیت فرمانده رامونا، شوق و شور مبارزه به ذهن‌ها را متبادر ساخت و الهام‌بخش توده‌های محروم و ستمدیده‌ی کشور مکزیک (مکسیکو) در نبرد برای پی‌ریزی جهانی دیگر گشت و آتش اشتیاق و عزم و آهنگ دادخواهی را در دل هزاران نفر، شعله‌ور ساخت. در سال ۱۹۵۹، در تزوتزیل، چیاپاس، واقع در جنوب مکزیک، به دنیا آمد. او با فروش قلاب‌ بافی‌هایش به توریست‌ها امرار معاش میکرد. اما، با گذشت زمان متوجه شد که وضعیت بغرنج اقتصادی، بدون مبارزه بی‌وقفه، تغییر نخواهد کرد. آنزمان، بیش از شصت درصد بومیان چیاپاس به دلیل قرار نفتا (قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی) از گرسنگی در رنج بودند. رامونا به این نتیجه رسید که مرگ در پیکار بهتر از مرگ از گرسنگی است. بدین ترتیب، جهت پیشبرد اهدافش به ارتش زاپاتیست‌ها پیوست و بسرعت زبان اسپانیایی را آموخت و در راستای آگاهی‌بخشی زنان چیاپاس، تلاشی مستمر، نمود.
زاپاتیست‌ها در اول ماه ژانویه (جنوری) ۱۹۹۴، پیکار جهت فتح شهرهای بزرگ چیاپاس را، آغاز کردند. فرماندهی عملیات آزادسازی شهرها به رامونا واگذار شده بود. ماموران دولتی به‌طور وحشیانه‌ایی به رویارویی با آنان، پرداختند. با اینحال، مبارزهء بی‌امان زاپاتیست‌ها، به رهبری فرمانده رامونا، جهت سرنگونی دولت و آزادسازی زمین‌های کشاورزان ادامه یافت. افزون بر این، رامونا یکی از هفت فرمانده کمیتهء مخفی و انقلابی بومی وابسته به ارتش زاپاتیست‌ها نیز، بود.
زنان بیش از یک سوم اعضای ارتش زاپاتیست‌ها را تشکیل میدادند و اکثر آنها مسئول خیاطی، آشپزی، تدارکات سلاح و سازماندهی مردم بودند.
فرمانده رامونا در تدوین قوانین انقلابی پیرامون رعایت حقوق زنان به مثابه‌ء اصول جنبش زاپاتیست‌ها، نقش بسزایی، ایفاء کرد. زنان مطابق قوانین مذکور، از حق برگزیدن تعداد فرزند، حق برخورداری از شغل مناسب با دستمزد برابر با مردان، حق مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حق دستیابی به مقام سیاسی و نظامی، حق بهره‌مندی از امکانات آموزشی و بهداشتی، حق انتخاب آزادانه‌ء همسر، برخوردار می‌گشتند و خشونت فزیکی، روحی-روانی و تجاوز جنسی نسبت به زنان مربوط به حقوق کیفری نیز ممنوع و مشمول مجازات، می‌گشت.
فرمانده رامونا اعتقاد داشت تا زنان به اهمیت شرکت در مبارزه‌ء قهرآمیز و قدرتشان جهت کمالیابی تغییرات بنیادین پی‌نبرند بطور کامل از میزان توانایی و حق و حقوق خویش، آگاه نخواهند گشت. «فرا روی زنان مکزیک، هیچ راهی برای دستیابی به حقوق انسانی شان، به جز شرکت در مبارزه‌ء چریکی وجود ندارد.» در این روند، فرمانده رامونا می‌کوشید، زنان مناطق بومی را به مبارزه جلب کند تا آنان از امکانات بهداشتی-درمانی، نگهداری فرزندانشان و شغل مناسب، برخوردار گردند.
فرمانده رامونا در سال ۱۹۹۴ به سرطان کلیه مبتلا گشت. در سال ۱۹۹۵، با جراحی پیوند کلیه توانست به زندگی ادامه دهد و تقریبآ بیش از یک دهه با سرطان مبارزه نمود. آخرین بار، سال ۱۹۹۶، در گردهمایی موسوم به «نبرد دیگر» برای انسجام نیروها و پی‌ریزی اپوزیسیونی قدرتمند در ضدیت با سیاست‌های نولیبرالیستی و امپریالیستی در مکزیک، سخنرانی کرد. او در این سخنرانی گفت:
«ما مکزیکی میخواهیم که به حقوق انسانی مان، احترام گذارد؛ ما میخواهیم برای مقام و شآن انسانی مان ارزش قائل شوند. از اینرو، اینجا گردهم آمده‌ایم و اعلام میداریم که صدای دادخواهانه‌ء جنبش زاپاتیست‌ها با صدای همه‌ء آنانی که علیه بیدادگری، تعدی و تطاول در سراسر مکزیک مبارزه میکنند، یکی است. ما اعلام میداریم که مکزیکی بدون ندای حق‌طلبانهء جنبش زاپاتیست‌ها وجود ندارد و نخواهد داشت».
شرکت‌کنندگان در خاتمهء سخنرانی فرمانده رامونا، در مکزیکو سیتی فریاد زدند:
« رامونا، رامونا، زنده‌باد فرمانده رامونا».
از سرنوشت فرمانده رامونا پس از حضور در گردهمایی مزبور و واپسین سخنرانی‌اش، تا صدور گزارشی مبنی بر مبارزه و تلاش پیگیر وی به مثابه‌ء یک چریک انقلابی و استراتژیست نظامی، اطلاعی در دست نبود. در بخشی از گزارش یادشده اعلام شد: «فرمانده رامونا در مسیر رسیدن به بیمارستان به دلیل نارسایی کلیوی، در ۶ ژانویه‌ء ۲۰۰۶، پس از یک عمر پیکار بی‌نظیر و قهرآمیز علیه بی‌عدالتی، چشم از جهان فرو بست.»
مشخصات شخصی فرمانده رامونا، پیش از پیوستن به جنبش انقلابی زاپاتیست‌ها، هرگز فاش نگردید.

📕 «زنان انقلابی»
نویسنده:آناهیتا اردوان
#همبستگی_اتحاد
#جنبش_زنان
#جنبش_نان_کار_آزادی
@zan_j
#تاریخ_مبارزه_طبقاتی

«آن ها بی زحمت میلیون میلیون درآمد دارند
اما بدون فکر و بازوی ما یک چرخ هم نمی چرخد.»

۱۷ ژانویه ۱۹۱۵ لوسی پارسونز* راهپیمایی بزرگی علیه بیکاری و گرسنگی در شیکاگو سازماندهی کرد. در این اعتراضات بود که ترانه معروف «همیشه همبستگی»(Solidarity Forever) توسط رالف چپلین** تکمیل شد.


#سرود
#زنده_باد_جنبش_نان_کار_آزادی
@zan_j
🔸در چنین روزی ۱۲ مارس ۱۹۱۲، اعتصاب نان و گل سرخ توانست تمام خواسته های خود را محقق کند. این اعتصاب بیشتر توسط زنان کارگر و کارگران صنعتی جهان (IWW) سازماندهی میشد و شامل ۲۰٫۰۰۰ کارگر بود.


🔸در چنین روزی ۱۲ مارس ۱۹۱۲، آلا گرتنر* فعال یهودی- لهستانی مقاومت متولد شد. گرترنر که در شرایط بردگی دریک كارخانه مهمات‌سازی تحت اشغال نازی‌ها کارگری می کرد، مقداری باروت سرقت كرد و برای ساختن نارنجك به طور قاچاقی به دستزندانیان آشویتس بیركنا** رساند. نیروهای مقاومت در اردوگاه با این سلاح های سردستی، کوره ادم‌سوزی شماره چهار را نابود کردند و چندین افسر اس اس را کشتند. گرتنر و سه زن دیگر به دلیل نقش خود در قیام سال ۱۹۴۵ اعدام شدند.

لینک در مورد مقاومت در آشویتس است:
https://libcom.org/history/life-centurys-midnight

🔸در چنین روزی ۱۲ مارس ۱۹۷۷ رادیو آلیس که یک ایستگاه رادیویی رادیکال زیرزمینی در بولونیا بود، پس از شورش در شهر متعاقب قتل فعالی به نام فرانسسکو لوروس به دست پلیس، بسته شد. این رادیو مرکز مهمی برای کارگران طرفدار خودگردانی، دانشجویان، فمینیست ها و گروه های همجنسگرا بود.

@TarTaKar
@zan_j
#تاریخ مبارزه طبقاتی
پنجم فوریه ۱۹۸۱، ۲۴۰ نفر از کارگران کارخانه لی در گرینوک اسکاتلند که بیشتر آن‌ها زنان بودند، با اطلاع از تعطیلی کار کارخانه را اشغال کردند. اشغال ۷ ماه ادامه داشت تا آن‌که مدیریت موافقت کرد که شغل آنها را حفظ کند.
@TarTaKar
#تاریخ_مبارزه_طبقاتی
@zan_j
#تاریخ مبارزه طبقاتی
#زنان_کارگر

رامونا، زن دستفروش که رهبر انقلابی زاپاتیست‌ها شد

«ما ایمان داریم که موقعیت زنان تغییر خواهد کرد و روزی فرا میرسد که با زنان با احترام رفتار شود.»
«آنزمان به دموکراسی و عدالت اجتماعی دست یافته‌ایم»
«فرمانده رامونا» یک فروشندهء دوره‌گرد بود که به رهبری انقلابی، کوشا و خلاق، بدل گشت. پیکارجویی و جدیت فرمانده رامونا، شوق و شور مبارزه به ذهن‌ها را متبادر ساخت و الهام‌بخش توده‌های محروم و ستمدیده‌ی کشور مکزیک (مکسیکو) در نبرد برای پی‌ریزی جهانی دیگر گشت و آتش اشتیاق و عزم و آهنگ دادخواهی را در دل هزاران نفر، شعله‌ور ساخت. در سال ۱۹۵۹، در تزوتزیل، چیاپاس، واقع در جنوب مکزیک، به دنیا آمد. او با فروش قلاب‌ بافی‌هایش به توریست‌ها امرار معاش میکرد. اما، با گذشت زمان متوجه شد که وضعیت بغرنج اقتصادی، بدون مبارزه بی‌وقفه، تغییر نخواهد کرد. آنزمان، بیش از شصت درصد بومیان چیاپاس به دلیل قرار نفتا (قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی) از گرسنگی در رنج بودند. رامونا به این نتیجه رسید که مرگ در پیکار بهتر از مرگ از گرسنگی است. بدین ترتیب، جهت پیشبرد اهدافش به ارتش زاپاتیست‌ها پیوست و بسرعت زبان اسپانیایی را آموخت و در راستای آگاهی‌بخشی زنان چیاپاس، تلاشی مستمر، نمود.
زاپاتیست‌ها در اول ماه ژانویه (جنوری) ۱۹۹۴، پیکار جهت فتح شهرهای بزرگ چیاپاس را، آغاز کردند. فرماندهی عملیات آزادسازی شهرها به رامونا واگذار شده بود. ماموران دولتی به‌طور وحشیانه‌ایی به رویارویی با آنان، پرداختند. با اینحال، مبارزهء بی‌امان زاپاتیست‌ها، به رهبری فرمانده رامونا، جهت سرنگونی دولت و آزادسازی زمین‌های کشاورزان ادامه یافت. افزون بر این، رامونا یکی از هفت فرمانده کمیتهء مخفی و انقلابی بومی وابسته به ارتش زاپاتیست‌ها نیز، بود.
زنان بیش از یک سوم اعضای ارتش زاپاتیست‌ها را تشکیل میدادند و اکثر آنها مسئول خیاطی، آشپزی، تدارکات سلاح و سازماندهی مردم بودند.
فرمانده رامونا در تدوین قوانین انقلابی پیرامون رعایت حقوق زنان به مثابه‌ء اصول جنبش زاپاتیست‌ها، نقش بسزایی، ایفاء کرد. زنان مطابق قوانین مذکور، از حق برگزیدن تعداد فرزند، حق برخورداری از شغل مناسب با دستمزد برابر با مردان، حق مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حق دستیابی به مقام سیاسی و نظامی، حق بهره‌مندی از امکانات آموزشی و بهداشتی، حق انتخاب آزادانه‌ء همسر، برخوردار می‌گشتند و خشونت فزیکی، روحی-روانی و تجاوز جنسی نسبت به زنان مربوط به حقوق کیفری نیز ممنوع و مشمول مجازات، می‌گشت.
فرمانده رامونا اعتقاد داشت تا زنان به اهمیت شرکت در مبارزه‌ء قهرآمیز و قدرتشان جهت کمالیابی تغییرات بنیادین پی‌نبرند بطور کامل از میزان توانایی و حق و حقوق خویش، آگاه نخواهند گشت. «فرا روی زنان مکزیک، هیچ راهی برای دستیابی به حقوق انسانی شان، به جز شرکت در مبارزه‌ء چریکی وجود ندارد.» در این روند، فرمانده رامونا می‌کوشید، زنان مناطق بومی را به مبارزه جلب کند تا آنان از امکانات بهداشتی-درمانی، نگهداری فرزندانشان و شغل مناسب، برخوردار گردند.
فرمانده رامونا در سال ۱۹۹۴ به سرطان کلیه مبتلا گشت. در سال ۱۹۹۵، با جراحی پیوند کلیه توانست به زندگی ادامه دهد و تقریبآ بیش از یک دهه با سرطان مبارزه نمود. آخرین بار، سال ۱۹۹۶، در گردهمایی موسوم به «نبرد دیگر» برای انسجام نیروها و پی‌ریزی اپوزیسیونی قدرتمند در ضدیت با سیاست‌های نولیبرالیستی و امپریالیستی در مکزیک، سخنرانی کرد. او در این سخنرانی گفت:
«ما مکزیکی میخواهیم که به حقوق انسانی مان، احترام گذارد؛ ما میخواهیم برای مقام و شآن انسانی مان ارزش قائل شوند. از اینرو، اینجا گردهم آمده‌ایم و اعلام میداریم که صدای دادخواهانه‌ء جنبش زاپاتیست‌ها با صدای همه‌ء آنانی که علیه بیدادگری، تعدی و تطاول در سراسر مکزیک مبارزه میکنند، یکی است. ما اعلام میداریم که مکزیکی بدون ندای حق‌طلبانهء جنبش زاپاتیست‌ها وجود ندارد و نخواهد داشت».
شرکت‌کنندگان در خاتمهء سخنرانی فرمانده رامونا، در مکزیکو سیتی فریاد زدند:
« رامونا، رامونا، زنده‌باد فرمانده رامونا».
از سرنوشت فرمانده رامونا پس از حضور در گردهمایی مزبور و واپسین سخنرانی‌اش، تا صدور گزارشی مبنی بر مبارزه و تلاش پیگیر وی به مثابه‌ء یک چریک انقلابی و استراتژیست نظامی، اطلاعی در دست نبود. در بخشی از گزارش یادشده اعلام شد: «فرمانده رامونا در مسیر رسیدن به بیمارستان به دلیل نارسایی کلیوی، در ۶ ژانویه‌ء ۲۰۰۶، پس از یک عمر پیکار بی‌نظیر و قهرآمیز علیه بی‌عدالتی، چشم از جهان فرو بست.»
مشخصات شخصی فرمانده رامونا، پیش از پیوستن به جنبش انقلابی زاپاتیست‌ها، هرگز فاش نگردید.

📕 «زنان انقلابی»
نویسنده:آناهیتا اردوان
#همبستگی_اتحاد
#جنبش_زنان
#جنبش_نان_کار_آزادی
@zan_j
همو بود که «اعلامیه حقوق زنان و شهروندان» را نوشت، زیرا «اعلامیه حقوق بشر و شهروندان» سال ۱۷۹۳ برای مردان بود. او از مفاد اعلامیه حقوق بشر و شهروندان استفاده کرد تا بر حقوق زنان تأکید کند. اما تلاش او ناکام ماند و باید تا سال ۱۹۴۸ شکیبایی می‌کرد تا حقوق بشر جهان‌شمول تصویب شود و به حقوق انسانی، چه زن و چه مرد، توجه شود.
چه المپ و چه لوئیز از مبارزات دیگران نیز پشتیبانی کردند. المپ علیه بردگی سیاهان بود. او نمایشنامه‌ای به نام «زاموره و میرزا یا غریق خوشبخت» نوشت و سپس تهدید به مرگ و زندان شد. وی به زحمت از حبس برای این نوشته جان سالم به در برد. هنگامی که لوئیز را به کالدونیای نو تبعید کردند، او به پشتیبانی از مردم بومی آن دیار که کاناک‌ها هستند، همت گماشت. وی برای بزرگسالان و کودکان کلاس سوادآموزی راه انداخت. لوئیز کتابی به نام «افسانه‌ها، ترانه‌ها و آداب کاناک» نوشت و زبانشان را فراگرفت. المپ در طی انقلاب خواهان برافتادن بردگی و برابری حقوق سیاه‌پوستان و سفیدپوستان شد. وی همچنین خواستار برابری حقوقی دورگه‌ها شد، به ویژه فرزندانی که از رابطه «نامشروع» یک مادر برده و یک سفیدپوست به دنیا می‌آمدند. المپ در پس‌نوشت «اعلامیه حقوق زنان و مردان» به مسئله سیاه‌پوستان اشاره کرد که در تبعیض قرار داشتند.
چه توصیف مشترک بهتری از شورشی می‌توان برای المپ و لوئیز داشت؟ لوئیز وقتی می‌خواست معلم شود از سوگند یاد کردن به ناپلئون سوم که اجباری بود، سر باز زد. وی سپس به بازگشایی مدارس آلترناتیو دست زد که به نظرات جمهوری‌خواهی وفادار بودند. در این مدارس از شیوه‌های نوین تربیتی آن دوران که بر اساس تجربه و خلاقیت بود، استفاده می‌شد. لوئیز از پوشیدن لباس گارد ملی برای دفاع از پاریس در طی کمون پاریس چشم نپوشید. زمانی که پس از شکست کمون، لوئیز را دستگیر کردند در برابر قاضی ایستاد و گفت:«آن چه من از شما انتظار دارم یا سپردن من به جوخه‌ی اعدام ورسای یا دور کردن من از جامعه است. به شما گفته‌اند که چنین کنید، پس اطاعت کنید. به نظر می‌رسد که هر قلبی که برای آزادی می‌تپد باید با سرب داغ پر شود، پس سهم مرا بدهید.» هنگامی که المپ را به پای گیوتین بردند، فریاد زد:«فرزندان پاریس، شما انتقام مرا خواهید گرفت.» همو بود که در بند ۱۰ اعلامیه پیشنهادی‌اش برای حقوق زن و مرد نوشته بود:«زن حق دارد به جوخه اعدام سپرده شود. او باید بتواند روی کرسی خطابه هم برود.» سر المپ ۳ نوامبر ۱۷۹۳ قطع شد.
پیام این دو زن انقلابی هنوز در سده‌ی بیست‌ویکم زنده است و هنوز تحققش انتظار می‌کشد. در بسیاری از کشورهای جهان حتا نمی‌توان خواسته‌های المپ و لوئیز را مطرح کرد. اگر این دو زن هنوز زنده بودند، جلوی صف بودند و ما در کنارشان بودیم.
متن بالا ۲۰ ژانویه ۲۰۲۱ در برنامه زنان آزاد رادیو لیبرتر خوانده شد. ماری – ژو پوتیه آن را در ماهنامه لوموند لیبرتر شماره ۱۸۲۵ - فوریه ۲۰۲۱ منتشر کرد. رادیو لیبرتر و ماهنامه لوموند لیبرتر رسانه‌های فدراسیون آنارشیست (بلژیک – فرانسه – سوئیس) هستند.

برگردان: از نادر تیف
پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱ فوریه ۲۰۲۱
@zan_j
#تاریخ مبارزه_طبقاتی
#نابود_باد_استثمار_و_کار_مزدی
سالروز درگذشت هما ناطق
و تاریخ‌نگاری مدرن در ایران

او را به جرات می‌توان یکی از برجسته‌ترین مورخان زن ایرانی در ۱۰۰ سال اخیر نامید و شاید نامدارترین آن‌ها. او که در سال ۲۰۱۶ در پاریس درگذشت، در خرداد ۱۳۱۳ در ارومیه به دنیا آمده بود. در خانواده‌ای سرشناس. نوه «میرزا جواد ناطق» و فرزند «مهندس ناصح ناطق» و «نصرت رفیعی».


هما ناطق همه دوره‌های دانشگاهی تا دکترا را در پاریس و در دانشگاه سوربن طی کرد. از سال ۱۳۴۸ تا سال ۱۳۵۹ در دانشگاه تهران به تدریس تاریخ پرداخت. او محبوب‌ترین استاد تاریخ دانشگاه بود. طی انقلاب فرهنگی به خانه‌اش ریختند و او مجبور شد به فرانسه بازگردد.

هما ناطق قبل از انقلاب ۵۷ با سازمان چریک‌های فدایی خلق همکاری داشت. خود هما ناطق نیز درباره فعالیت سیاسی‌اش در قبل از انقلاب ۵۷ از خدمتگزاری تاریخی خود به نگاه سیاسی‌اش می‌گوید: «با سازمان فداییان، از نظر تاریخی همکاری کردم. یعنی براشون جزوات تاریخی تهیه کردم درباره مالکیت، درباره جنبش دانشجویی، دو سه تا ترجمه کردم.
‌#تاریخ_مبارزه_طبقاتی
#زنان_تاثیر_گذار
@zan_j