یارِ خاکسار

Канал
Логотип телеграм канала یارِ خاکسار
@yarekhaksarПродвигать
3,21 тыс.
подписчиков
پَس عَدَم گَردَم عَدَم چون اَرغِنون...
Audio
رباب: وحید دل‌آهنگ
طبله: وحید هروی
@yarekhaksar
هو

تو را می‌بینم که به خلق دل بسته‌ای و خدا را فراموش کرده‌ای. حقّ نفس و خلق را ادا می‌کنی، از حقّ خالق غافلی. در برابر عطای دیگران شکرگزاری، ولی نمی‌دانی آنچه که از سوی دیگران به تو می‌رسد، از جانب خداست از شکرش سر باز می‌زنی.

الفتح‌الربّانی
شیخ عبدالقادر گیلانی
@yarekhaksar
هو

ای درویش! هر که چنان داند که جنّت به جمالِ حورا و عینا آراسته است هنوز بوی عبهرِ عهدِ عشق به مشام او نرسیده است، اربابِ دل دانند که این کلمه چیست. این بیچارگان خود هفتاد سال در دنیا در زحمتِ محدثات بوده‌اند، در بهشت نیز به محدثی فرو آیند. به‌حکمِ شریعت؛ دنیا راه است، و مطلوب بهشت. اما به فتوای حقیقت؛ بهشت هم راه است و هم راهزن، و مقصود حق.

روح‌الأرواح فی شرح اسماء الملک الفتّاح
شهاب‌الدین محمدبن‌منصور سمعانی
به تصحیح نجیب مایل هروی
@yarekhaksar
هو
یا علی مدد

و گفت: خردمندان خدای را به نور دل بینند و دوستان بنور یقین و جوانمردان بنور معاینه.

پرسیدند که تو خدای را کجا دیدی؟
گفت: آنجا که خویشتن ندیدم.

۰ تذکرة الأولیاء حضرت عطار، ذکر حضرت شیخ ابوالحسن خرقانی (قدس الله سره)

نظری یا شاه مردان، یا حضرت سیدنا امیرالمومنین علی‌ بن‌ ابی‌ طالب (سلام الله علیه)

@Qalandariyyah | قلندریه
هو

[ابوبکر شبلی را] به خواب دیدند. پرسیدند که «کَیفَ وَجدتَ سوقَ الآخرة؟» گفتند: «بازار آخرت چگونه یافتی؟»
گفت: «بازاری است که رونق ندارد درین بازار، مگر جگرهای سوخته و دل‌های شکسته. و باقی همه هیچ است. که اینها سوخته را مرهم می‌نهند و شکسته را بازمی‌بندند و به هیچ التفات نمی‌کنند.»

تذکرة‌الاولیاء
ذکر شیخ ابوبکر شبلی
@yarekhaksar
هو

[خواجه نظام‌الدین اولیاء] لغزشِ این راه را (سلوک) بر هفت قسمت بیان فرمود: اعراض، حجاب، تفاصل، سلبِ مزید، سلب قدیم، تسلّی، عداوت. این قسمت را به تمثیل تفصیل فرمود:
که دو دوست باشند عاشق و معشوق، مستغرق محبت یکدیگر. در این میان اگر از عاشق حرکتی یا سکنتی یا قولی یا فعلی در وجود آید که نه پسندیده‌ی دوست او بود، آن دوست از او اِعراض کند، یعنی روی بگرداند. پس عاشق را واجب است که در حال به استغفار مشغول شود و به معذرت بپیوندد و هر آینه دوست او از او راضی شود آن اندک اعراضی که بوده باشد ناچیز گردد، و اگر محبّ هم بر آن خطا اصرار کند و عذرِ آن نخواهد آن اعراض به حجاب کشد، معشوق حجابی در میان آرد... پس محبّ را واجب آید که در اعتذار کوشد و به توبه گراید، و اگر در آن باب هم آهستگی کند آن حجاب به تفاصل کشد، چه شود؛ یعنی آن دوست از او جدایی گزیند. پس اول اعراضی بیش نبود، چون عذر نخواست حجاب شد، و چون هم بر آن ناپسندیدگی مُصرّ ماند تفاصل شد، پس اگر هم آن دوست مستغفر نشود سلبِ مزید شود، مزیدی که او را بود در اوراد و ذوق طاعت و عبادت و غیر آن مزید از او باز ستانند. پس اگر هم عذر آن نخواهد و بر آن بطلان بماند سلبِ قدیم شود طاعتی و راحتی که پیش از مزید داشته است آن را هم بستانند. پس اگر اینجا هم در توبه تقصیری رود بعد از آن تسلّی شود، تسلی چه باشد؛ یعنی دوست او را بر جداییِ او، دل بیاراید. پس اگر باز هم در انابت اهمال رود عداوت پیدا شود و آن محبّت که بوده باشد به عداوت مبدّل شود نعوذ بالله منها.

فوائد الفؤاد (ملفوظات خواجه نظام‌الدین اولیاء)
خواجه حسن دهلوی
به کوشش محسن کیانی
@yarekhaksar
هو

در طواف حَرمم گفت به‌گوش آگاهی
حلقه میکده را هم به ادب زن گاهی

بینی از مَروه‌ی میخانه صفای رخ دوست
گر کنی سعی و در آن حلقه بیابی راهی

نیست در صومعه سودی به خرابات گرای
قلب خود نقد کن از صحبت صاحب جاهی

عرفاتیست درِ دوست که عشّاق رسند
اندر آن کوی نه هر بی‌خبری خود‌خواهی

همت پیر مغان بین که ز رندان همه عیب
دید و پوشید و در اکرام نکرد اکراهی

جو ز عشّاق کرَم زاهد بیچاره گداست
به کف آور گُهر از مخزن شاهنشاهی

هیچ سائل ز در میکده محروم نرفت
به کجا کرد توان رو ز چنین درگاهی

خوشه از خرمن صاحب کرمی بر که به‌قدر
پیش او حاصل کونین کَم است از کاهی

یوسف مصرِ معانی تویی آخر ز چه روی
می‌کنی عمر گران‌مایه تلف در چاهی

روز خود بی مِی و معشوق مکن شب همه عمر
خردسال است که یک هفته بود بی‌ماهی

قدمی هم به‌صفا بر در میخانه گذار
تا مگر دست تو گیرد صفی اللهی

صفی علیشاه نعمت ‌اللهی
@yarekhaksar
هو

و گفت عارف پاک است از هر دَنَسی (آلودگی، پلیدی)، زیرا که عارف حق را می‌بیند در هر نَفَسی.

تذکرة الأولیاء
ذکر جنید بغدادی
@yarekhaksar
هو

دو گدا بر در شخصی آمدند، یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر عظیم مبغوض است. خداوند خانه گوید به غلام که: زود بی‌تأخیر به آن مبغوض نان پاره‌ای بده تا از درِ ما زود آواره شود. و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته‌اند، صبر کن تا نان برسد و بپزد.

فیه ما فیه
مولانا جلال‌الدین بلخی
@yarekhaksar
هو

ای فاطمه تو شیر خدا را وَلیجه‌ای
بنتِ نبیّ امّی و دختِ خدیجه‌ای

صغری خدیجه باشد و کبری نبیّ و نیست
از این دو تا مقدّمه جز تو نتیجه‌ای


اسماعیل تائب تبریزی
@yarekhaksar
Audio
اگر جسمم بسوزی سوته خواهم
اگر چشمم بدوزی دوته خواهم
اگر باغم بری تا گل بچینم
گلی همرنگ و همبوی ته خواهم

زنده‌یاد سید خلیل عالی‌نژاد ‌

@yarekhaksar
هو

چون عود نبود، چوبِ بید آوردم
رویِ سیه و مویِ سفید آوردم

چون خود گفتی که نااُمیدی کفرست
فرمان تو بُردم و اُمید آوردم

منسوب به شیخ شرف‌الدین یحیی مَنیری
@yarekhaksar
هو

در نهاد هر که چشم عشق گشاید؛ جمالی که "لیس کَمِثلهِ شیء" نعت اوست جلوه نماید.

مرآت العارفین
مسعود بک بخارایی دهلوی
@yarekhaksar
دو رسالۀ شُطّاری از شبه قاره. مؤلفین: عبدالنّبی شطاری/ بهاءالدین‌ بن ابراهیم انصاری القادری چشتی
گردآوری و تصحیح: حسین نصیرباغبان، چاپ اول، 1446 هـ. ق/ 1403 ش/ 2024 م،کتب خانہ ابن رفیق (خانقاہ حضرت سیدلعل شاہ چشتی اجمیری)، توبہ تیک سنگھ، پاکستان، رقعی، شومیز، 150 صفحه،165000 تومان
-جهت سفارش کتاب فوق می توانید با شماره تماس ذیل یا از طریق تلگرام
اقدام نمایید:

09366069123

@Ho_nasir
#شطاریه
#هند
#پاکستان
هو

گویند که شیخ پیاره در اول که به خدمت میرسید محمد گیسو دراز رسید، [میر سید] پرسید که درویش! جایی عاشق بوده‌ای؟
او از اظهار آن حجاب کرد و تکلف نموده عرضه داشت کرد که بنده برای عشق آموختن به خدمت ایشان رسیده است، من عشق چه دانم که چه باشد؟
[میر سید] فرمود: مقصود امتحان حال و دانستن کیفیت مشرب تو است، اگر در این باب تو را واقع افتاده است بگو و حجاب مکن.
عرضه نمود که من وقتی بر هندو زنی نگران بودم و به هیچ حیله وصال او دست ندادی، زنّار بستم و به بتخانه که او بر پرستش می‌آمد رفتم تا او را ببینم.
سید او را در کنار گرفت و فرمود عالی همتی چون تو دیگر کجا یابم که او را طریق محبتِ خدا بیاموزم، این کار عالی همّتان است. عزیزتر از ایمان دیگر چه چیز خواهد بود، تو آن را صرف راه محبت کردی، اکنون تو را عشق حقیقی در آموزم.
پس او را در حجره‌ی شیخ فریدالدّین گنج شکر که داخل روضه‌ی خواجه قطب‌الدین بختیار است اربعینات متوالیه فرمود و قابل انعکاس انوار معرفت گردانید.

اخبار الاخیار فی اسرار الابرار
عبدالحق محدّث دهلوی
@yarekhaksar
آتشی در نیستان
کانال صدای سخن عشق
آتشی در نیستان
‌شهرام ناظری و شادروان جلال ذوالفنون
شاعر: مجذوب تبریزی
@yarekhaksar
هو

یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که در جانی فتاد

شعله تا مشغول کار خویش شد
هر نیی شمعِ مزار خویش شد

نی به آتش گفت کاین آشوب چیست
مر ترا زین سوختن مطلوب چیست

گفت آتش بی سبب نفروختم
دعویآ بی معنی‌ات را سوختم

زان‌که می‌گفتی نی‌ام با صد نمود
همچنان دربند خود بودی که بود

با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود می‌ساختی هر نوبهار

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است

شمس‌الدین محمد مجذوب تبریزی
(متوفی ۱۰۹۳ قمری)
@yarekhaksar
آتشی در نیستان
کانال صدای سخن عشق
آتشی در نیستان
‌شهرام ناظری
شاعر: مجذوب تبریزی
‌گروه ماداکتو‌
کنسرت سیدنی استرالیا سال ۲۰۱۷
@yarekhaksar
هو

آتشی در بیخ نِی افتاده بود و می‌سوخت. نی گفت: ای آتش چه کرده‌ام که مرا می‌سوزی؟
آتش گفت: دعوی بی‌معنی کرده‌ای.
نی گفت: چگونه؟ آتش گفت: می‌گویی نی‌ام و همچنان در بند خویش مانده و شب و روز برگ خود می‌سازی.

نزهت الارواح
امیر حسینی هروی (متوفی ۷۱۸ قمری)
@yarekhaksar
Telegram Center
Telegram Center
Канал