View in Telegram
هو یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون عشقی که در جانی فتاد شعله تا مشغول کار خویش شد هر نیی شمعِ مزار خویش شد نی به آتش گفت کاین آشوب چیست مر ترا زین سوختن مطلوب چیست گفت آتش بی سبب نفروختم دعویآ بی معنی‌ات را سوختم زان‌که می‌گفتی نی‌ام با صد نمود همچنان دربند خود بودی که بود با چنین دعوی چرا ای کم عیار برگ خود می‌ساختی هر نوبهار مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است شمس‌الدین محمد مجذوب تبریزی (متوفی ۱۰۹۳ قمری) @yarekhaksar
Telegram Center
Telegram Center
Channel