💚 مُنتَظِران ظُهور 💚

#داستانهای_آموزنده
Канал
Логотип телеграм канала 💚 مُنتَظِران ظُهور 💚
@yamahdi_fateme313Продвигать
14,23 тыс.
подписчиков
9,28 тыс.
фото
4,84 тыс.
видео
2,72 тыс.
ссылок
مولا جانم 💚 گله ای نیست اگر این همه آواره شدیم 😔 تا زمانی‌که نیایی سروسامانی نیست 💔 #امام_سجاد(ع) #منتظران_ظهور امام #مهدى (عج) برترین اهل هرزمان اند 💚 ✅ کپی با ذکر صلوات جهت تعجیل در ظهور ◀️ آزاد میباشد ❤️ @ad_mahdi313
#داستانهای_آموزنده

بیهقی از عبدالحمید بن محمود نقل می کند که نزد ابن عباس بودیم که مردی آمد و گفت: به حج می آمدیم که در محلی به نام صفاح یکی از همراهان ما از دنیا رفت، برایش قبری کندیم، که دفنش کنیم، دیدیم مار سیاهی لحد را پر کرد، قبر دیگری که کندیم باز دیدیم مار آن قبر را پر کرده، قبر سوم کندیم باز مار در آن نمایان شد، جنازه ای را بی دفن گذاشته پیش تو برای چاره جویی آمدیم.
ابن عباس گفت: آن مار عمل اوست، بروید او را در یک طرف قبر بگذارید، اگر تمام زمین را بکنید مار در آن خواهد بود برگشته و او را در یکی از قبرها انداختیم، چون از سفر برگشتیم پیش همسرش رفته و خبر مرگ او را داده و از کارهای شخص مرده سوال کردیم، زن می گفت: او آرد می فروخت، غذای خانواده خود را از خالص آن بر می داشت، سپس به مقداری که بر می داشت کاه و نی خرد کرده قاطی نموده، می فروخت

قصه های اسلامی و تکه های تاریخی، ص 47

در اسلام خیانت در امانت، نکوهیده و زشت است و در ردیف گناهان کبیره جا گرفته است.

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرموده است: «لیس منا من خان مسلماً فی اهله و ماله» آنکه به ناموس و مال مسلمانی خیانت کند، از ما نیست.

#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
📚 #داستان_شب


خاطره ای زیبا از یک پزشک متخصص اطفال

من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم.سالها قبل چکی از بانک #نقد کردم وبیرون آمدم ؛

کنار بانک دستفروشی بساط باطری ،ساعت ،فیلم و اجناس دیگری #پهن کرده بود. 

دیدم مقداری هم سکه دو ریالی دربساطش ریخته است.آن زمان تلفنهای #عمومی با سکه های دو ریالی کارمیکردند. 

جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده ؛او با خوشرویی پولم را بادو سکه بهم پس داد و گفت: اینها #صلواتی است!

گفتم: یعنی چه؟گفت: برای سلامتی خودت صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد.
(دو ریالی #صلواتی موجود است)

باورم نشد ، ولی چند نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم...گفتم: مگرچقدر درآمد داری که این همه دوریالی #مجانی میدهی؟

با کمال سادگی گفت: ۲۰۰ تومان که ۵۰تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی میگیرم و #صلواتی میدهم.

مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند،بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم ،دیدم این دست فروش ازمن خوشبخت تر است که یک چهارم ازمالش را برای #خدا میدهد 

در صورتی که من تاکنون به جرأت میتوانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم .#احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم .
 
آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت:برای خدا دادم که شما را #خوشحال کنم . این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش راتکرار کرد.

من که خیلی #مغرور تشریف دارم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم...به اوگفتم : چه کاری میتوانم بکنم؟

گفت:خیلی کارها آقا! شغل شما چیست گفتم: پزشکم. گفت: آقای دکتر شبهای جمعه در مطب را باز کن و #مریض صلواتی بپذیر.

نمیدانید چقدر ثواب دارد!صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم ،خودم را درون #اتومبیلم انداختم وبه منزل رفتم. 

#دگرگون شده بودم ،ما کجا اینها کجا؟!ازآن روز دادم تابلویی در اطاق انتظارمطبم نوشتند با این مضمون<شبهای جمعه مریض #صلواتی میپذیریم>

دوستان و آشنایان طعنه ام زدند، اماگفته های آن دست فروش در #گوشم همیشه طنین انداز بود و این بیت سعدی:گفت باور نمیکردم که تو را بانگ مرغی چنین کند #مدهوش گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و ما خاموش ..

#داستانهای_آموزنده ↙️

🆔 @yamahdi_fateme313 💚