Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#پیتر_فوسل
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
کسانی که اطلاعات اندکی راجع به فلسفه دارند و دوست دارند فلسفی جلوه کنند, به شدت شیفته‌ی پارادکس‌ها هستند. آن‌ها دوست دارند《پارادکس‌هایی از وضعیت انسانی》مانند《تا زمانی که چیزی از دست نداده باشید, متوجه داشتن آن نمی‌شوید》را خاطرنشان کنند. همچنین ممکن است پارادکس‌هایی به‌ظاهر عمیق ولی درواقع پوچ را مانند《تنها دانش حقیقی جهل است》به زبان آورند. گاهی چنین به نظر می‌رسد که گویی اظهار چیزهای پارادکسیکال معادل با فلسفه‌ورزی است.

متن: جعبه‌ابزارهای فیلسوف, جولین بگینی و پیتر فوسل

#جولین_بگینی #پیتر_فوسل

@volupte
یک بار آلن سوکال در مصاحبه‌ای گفت《یک نفر, دقیقاً خاطرم نیست کی بود, گفت که قاعده‌ای سرانگشتی برای خود دارد و آن عبارت است از اینکه وقتی کسی در علوم انسانی یا علوم اجتماعی به اصل عدم قطعیت هایزنبرگ استناد می‌کند, این فرد را باید مجرم بدانیم, مگر اینکه خلافش ثابت شود. فکر می‌کنم قاعده‌اش کاملاً منصفانه باشد》.

در نوشته‌های فلسفی, به‌ویژه نوشته‌های غیرحرفه‌ای‌ها و دانشجویان, تمایلی وجود دارد که یکی از برجسته‌ترین نظریه‌ها در علم را برگیرند و نتایج فلسفی موجه‌نمایی از آن بیرون بکشند. وقتی استادها و مربی‌ها به جملاتی مانند《نظریه‌ی نسبیت آینشتاین را به کار می‌گیرم تا نشان دهم که ...》برمی‌خورند قلبشان می‌ریزد.

مشکل اینجاست که این نظریه‌های بزرگ معمولاً بیش از آنچه به نظر می‌رسند پیچیده‌اند و گرفتن نتایج فلسفی از آنها تنها در صورتی ممکن است که فرد زمان زیادی را صرف آموختن جزئیات آنها کند, تا بتواند آنها را به‌اندازه‌ی کافی بفهمد و نتایجی دقیق استخراج کند. سوکال شخصاً از تمایل افراد به گرفتن نتایج فلسفی از نظریه‌ی کوانتوم, که اتفاقاً در این مورد خاص عموماً نسنجیده است, آزرده‌خاطر می‌شد, زیرا حتی فیزیک‌دانان حرفه‌ای هم نظریه‌ی کوانتوم را گیج‌کننده می‌دانند.

متن: جعبه‌ابزار فیلسوف, جولین بگینی و پیتر فوسل

#آلن_سوکال #هایزنبرگ #آینشتاین #جولین_بگینی #پیتر_فوسل

@volupte
فیلسوف واقع‌گرا کسی است که معتقد است جست‌وجوی دانش اساساً معطوف به کشف است. به‌بیان دقیق‌تر, واقع‌گرایان معتقدند واقعیاتی درباره‌ی جهان خارج وجود دارد که خواه آنها را کشف کرده باشیم یا خیر, وجود دارند. این نگرش گسترده‌ی واقع‌گرایان, خود را در سرتاسر طیفی وسیع از موضوعات فلسفی آشکار می‌کند.

واقع‌گرایی هستی‌شناختی دیدگاهی است که طبق آن, اشیای فیزیکی, مستقل از اذهان ما وجود دارند. واقع‌گرایی معرفت‌شناختی دیدگاهی است که طبق آن, گزاره‌ها مستقل از اینکه درباره‌ی آنها معرفت داشته باشیم یا به صادق بودنشان باور داشته باشیم, صادق یا کاذب‌اند. واقع‌گرایی اخلاقی دیدگاهی است که طبق آن, اَعمال چه درباره‌ی درست یا نادرست بودن آنها قضاوت کنیم یا خیر, به‌لحاظ اخلاقی درست یا نادرست‌اند. واقع‌گرایی زیباشناختی دیدگاهی است که طبق آن, زیبایی ویژگی واقعی آثار هنری است و بیننده‌ی ژرف‌بین باید آن را کشف کند. واقع‌گرایی متافیزیکی دیدگاهی است که طبق آن, آنچه واقعی است مستقل از ذهنی که آن را تجربه می‌کند وجود دارد.

معمولاَ واقع‌گرایی به‌عنوان موضع《عقل سلیم》توصیف می‌شود, البته ممکن است در این موارد عقل سلیم تنوع بیشتری داشته باشد. یقیناَ عقل سلیم موافقت می‌کند که اشیای فیزیکی, خواه آنها را درک کنیم یا خیر, وجود دارند; ولی هنگامی که مثلاَ نوبت به هنر و اخلاق می‌رسد, ممکن است عقل سلیم واقع‌گرا نباشد. راجع به هنر, احتمالاَ بیشتر مردم با این دیدگاه موافق‌اند که زیبایی در چشم بیننده است تا اینکه زیبایی ویژگی واقعی خود آثار هنری است.

متن: جعبه‌ابزار فیلسوف, جولین بگینی و پیتر فوسل

#جولین_بگینی #پیتر_فوسل

@volupte
حکم تحلیلی, در اصطلاح کانت, حکمی است که به آنچه در مفهوم گنجانده شده است, هیچ چیز اضافه نمی‌کند. این تمایز معمولاً در قالب ارتباط میان《موضوع》(چیزی که جمله راجع به آن است) و《محمول》 (آنچه در مورد همان چیزی که جمله راجع به آن است, گفته می‌شود) تعریف می‌شود. برای مثال, در جمله‌ی《برف سفید است》,《برف》موضوع, و《سفید》محمول است. در این اصطلاحات, حکم تحلیلی می‌تواند به‌عنوان جمله‌ای صورت‌بندی شود که در آن, معنای محمول تماماً در موضوع گنجانده شده است.
...
اگر چیزی را آب بدانید و حکم کنید که در ١٠٠ درجه جوش می‌آید, حکمی ترکیبی ساخته‌اید, زیرا در این عقیده‌ی صرف که فلان چیز آب است, چیزی وجود ندارد که از نقطه‌ی جوش آن صحبت کند. ... این حکم در مورد نقطه‌ی جوش آب از آنچه در مفهوم آب گنجانده شده است, فراتر می‌رود.
...
تمایز تحلیلی/ ترکیبی منوط به این است که آیا اندیشنده, هنگام صورت‌بندی حکم, چیزی را به مفهوم اضافه کرده است یا خیر, و در نتیجه شاید تنها به جای تشریح صرف معرفتش, آن را بسط داده باشد.
...
کواین در مقاله‌ی مشهور《دو حکم جزمی تجربه‌گرایی》(١٩٥١) خاطرنشان کرد که تعریفی قابل قبول از معنای دقیق استعاره‌ی《گنجاندن》, در این ایده که در حکم‌های تحلیلی محمول در موضوع《گنجانده》شده, به نظر ناممکن می‌رسد. چگونه معنای مفهومی دیگر در یک مفهوم《گنجانده》می‌شود؟ به نظر می‌رسد با هیچ شیوه‌ی کلی‌ای که محدوده‌ی فهم دقیقاً تعریف‌شده را حفظ کند, نمی‌توان آن را توضیح داد.

متن: جعبه‌ابزار فیلسوف, جولین بگینی و پیتر فوسل

#ویلارد_کواین #کانت #جولین_بگینی #پیتر_فوسل

@volupte
آرتور شوپنهاور برای دلیل کافی در جهان چهار مقوله برمی‌شمارد. توجه داشته باشید که ممکن است در رابطه با موضوعات مختلف, ایده‌های خوبی درباره‌ی دلیل کافی برخی مقوله‌ها داشته باشیم, ولی درباره‌ی دلیل کافی دیگر مقوله‌ها هیچ ندانیم.

١. دلیل کافیِ شدن;
٢. دلیل کافیِ شناخت;
٣. دلیل کافیِ وجود;
٤. دلیل کافیِ عمل.
...
چه فهرست شوپنهاور جامع باشد چه نباشد, اصل کلی‌ای که بیان می‌کند به‌طور خلاصه عبارت است از اینکه همیشه باید برای هر چیزی دلیلی وجود داشته باشد. این مطلب می‌تواند با این سخن که همیشه باید علتی وجود داشته باشد, متفاوت باشد (اشتباهی که شوپنهاور اسپینوزا را به آن متهم می‌کند). درواقع, درباره‌ی اینکه چه نوع دلیلی درنهایت نمی‌تواند در قالب علت توضیح داده شود, بحثی طولانی در میان است. ... در خود اصل دلیل کافی این امر پیش‌فرض گرفته نمی‌شود که تمام تبیین‌ها باید علّی باشند. این مطلب اصل دلیل کافی را قوی‌تر می‌کند, زیرا این امکان را برای انواع تبیین‌ها در نظر می‌گیرد که بتوانند نوعی دلیل کافی شمرده شوند و ازاین‌رو, درخصوص اینکه تبیین نهایی چگونه باید باشد, به دیدگاهی خاص متعهد نمی‌شود.

متن: جعبه‌ابزار فیلسوف, جولین بگینی و پیتر فوسل

#شوپنهاور #اسپینوزا #جولین_بگینی #پیتر_فوسل

@volupte
رایل معتقد است در کانون سردرگمی‌ها بر سر ماهیت ذهن, اشتباهی مقوله‌ای نهفته است. به نظر او, اشتباهی که دکارت و بسیاری پس از او به آن دچار شدند, این بود که تصور می‌کردند ذهن شیئی مانند مغز, میز یا گل نیست, بلکه نوع دیگری از اشیاست. با توجه به اینکه ذهن, برخلاف مغز, میز و گل, به‌وضوح مادی نیست, فرض شد که ذهن باید نوع خاصی از اشیا, یک جور جوهر روحانی, باشد. رایل معتقد است این امر اشتباه بود. ذهن اصلاً شی‌ء نیست, بلکه مجموعه‌ای از توانایی‌ها و قابلیت‌هاست که همه‌ی آن‌ها می‌توانند بدون هیچ ارجاعی به جوهر روحانی توصیف شوند.

اشتباه‌های به‌اصطلاح مقوله‌ای در جاهای دیگر فلسفه نیز پیدا می‌شوند. خودِ رایل از《اراده》نیز سخن به میان می‌آورد. او معتقد است اشتباه خواهد بود اگر اراده را چنان تصور کنیم که گویی بخشی متمایز از ماست, یا نوعی مرکز تصمیم‌گیری است که در آن برپایه‌ی اینکه چیزی را انتخاب می‌کنیم یا خیر, کلیدی قطع‌ووصل می‌شود. اراده نوعی شی‌ء یا حتی نوعی قوه نیست, بلکه کوتاه‌نوشتی است برای طرز رفتاری که مجموعه‌ای از اَعمال طبق آن انجام می‌شوند. اینکه طبق اراده عملی را انجام می‌دهیم یا خلاف آن, وابسته به این است که آیا در مقابل آن عمل مقاومت می‌کنیم یا به آن عمل راضی باشیم, نه اینکه بخشی از ما هنگام تصمیم, به فلان حالت خاص درآید.

متن: جعبه‌ابزار فیلسوف, جولین بگینی و پیتر فوسل

#گیلبرت_رایل #دکارت #جولین_بگینی #پیتر_فوسل

@volupte
گاهی یک ابزار فلسفی به‌شکلی کاملاً شسته‌ورفته همراه با مثال‌ها و تبیین‌هایی روشن از کارکرد و ماهیت آن عرضه می‌شود. ازجمله‌ی این ابزارها اشتباه مقوله‌ای است که گیلبرت رایل در اثر کلاسیک خود با نام مفهوم ذهن و احتمالاً تحت تأثیر ادموند هوسرل, پدیدارشناس آلمانی, آن را بسط داد. فصل نخست این کتاب, از ابتدا تا انتها به این بحث که اشتباه مقوله‌ای چیست اختصاص یافته است.

رایل برای روشن کردن معنای اشتباه مقوله‌ای مثال‌هایی رنگارنگ می‌آورد. یکی از این مثال‌ها داستان جهانگردی خارجی است که تمام دانشکده‌ها, کتابخانه‌ها و دیگر ساختمان‌های دانشگاه آکسفورد را به او نشان می‌دهند, ولی او پس از تمام اینها می‌پرسد《پس دانشگاه کجاست؟》اشتباه او اینجاست که گمان می‌کند دانشگاه, به‌جای آنکه نهادی باشد که همه‌ی آن ساختمان‌ها متعلق به آن‌اند, خودش ساختمانی جداگانه مانند کتابخانه و دانشکده‌هاست.

رایل در مثالی دیگر از بازی کریکت صحبت می‌کند. در این مثال, تمام بازیکنان و نقش‌هایشان برای خارجیِ نگون‌بخت توصیف می‌شود. او سپس می‌گوید:《نمی‌دانم چه کسی نقش تقویت روحیه‌ی تیمی را ایفا می‌کند》. اشتباه خارجی اینجاست که گمان می‌کند تقویت روحیه‌ی تیمی, به جای اینکه نحوه‌ی رفتاری باشد که در آن عملکردهای خاصی تمرین می‌شوند, عملکرد خاصی در بازی است.

در هر دو این مثال‌ها, فرد خارجی مرتکب این اشتباه می‌شود که چیزی را به‌صورتی نادرست تصور می‌کند. فرد خارجی به‌نحوی نادرست دانشگاه را به‌مثابه نوعی ساختمان مقوله‌بندی می‌کند, در حالی که در واقع نوعی نهاد است. او ارتقای روحیه‌ی تیمی را به‌نحوی نادرست به‌مثابه  نوعی عمل خاص مقوله‌بندی می‌کند, در حالی که در واقع نوعی رفتار برای انجام وظیفه یا مجموعه‌ای از اَعمال است.

متن: جعبه‌ابزار فیلسوف, جولین بگینی و پیتر فوسل

#گیلبرت_رایل #جولین_بگینی #پیتر_فوسل

@volupte
* آزمایش فکری در علم به آزمایش فیزیکی منجر می‌شود. اما آزمایش فیزیکی در اغلب موارد برای فیلسوفان امری غیرضروری است, زیرا آنچه کاویده می‌شود نه زمین فیزیکی, بلکه جهان مفهومی است. غالباً دلیل‌آوری تحت هدایت قوه‌ی تخیل برای روشن‌سازی و فهمیدن مفاهیم کفایت می‌کند.

برخی استدلال می‌کنند آزمایش فکری تقریباً همان کاری را می‌کند که آزمودن شهودهایمان انجام می‌دهد و این روشی غیرقابل‌اعتماد در فلسفه است. اما با وجود این شک و شبهه‌ها درمورد قابل‌اعتماد بودن آزمایش فکری, کمتر شکلی از استدلال‌آوری فلسفی می‌تواند به‌اندازه‌ی آزمایش فکری به‌عنوان ابزاری استدلالی این‌قدر جذاب و کاربردی باشد.
...
* با دنبال کردن تاریخ فلسفه به چند شخص و چند ابداع جالب خواهید رسید. ژان ژاک روسو از《قرارداد اجتماعی》سخن گفت, یعنی توافقی که با آن, همه‌مان با یکدیگر زیستن را سروسامان می‌دهیم. جان راولز《ناظر آرمانی》را معرفی کرد, یعنی شخصی که آرایش سیاسی جهان را از پشت《حجاب جهل》طراحی می‌کند. حجاب جهل پرده‌ای است که در پس آن معلوم نیست ناظر چه جایگاهی در جامعه اشغال کرده است. فردریش ویلهلم نیچه ابرانسان حیرت‌انگیز را توصیف کرد, کسی که قادر است بر فرهنگ پوچ‌گرایی که تحمل می‌کنیم, غلبه کند و بازگشت ابدی را بپذیرد, یعنی این زندگی را دوباره و دوباره تا ابدیت بزید.

هیچ موزه‌ای نیست که در آن قرارداد اجتماعی یا حجاب جهل به نمایش گذاشته شود, همچنین هیچ نگارخانه‌ای نیست که در آن تمثال واقعی کسانی مانند ابرانسان و ناظر آرمانی به دیوار آویخته شده باشد. تمام اینها تخیلی‌اند _ ایده‌هایی که نمی‌خواهند چیزی در جهان فیزیکی را توصیف کنند.

متن: جعبه‌ابزار فیلسوف, جولیان بگینی و پیتر فوسل

#روسو #جان_رالز #نیچه #جولین_بگینی #پیتر_فوسل

@volupte
تقلیل‌گرا به‌عنوان فردی دیده می‌شود که هر چیز کلی, پیچیده, ظریف و مشکل را می‌گیرد و آن را به چیزهای ساده, عقیم و تهی تجزیه می‌کند. بنابراین, برای مثال, تقلیل‌گرا شبکه‌ای پیچیده از انگیزه‌های انسانی را می‌گیرد و آن را به غریزه‌ی بقای داروینی یا در بیان فرویدی, به امیال سرکوب‌شده تقلیل می‌دهد. براساس این دیدگاه, تقلیل‌گرا ساده‌کننده‌ای ناشی است.

با این حال, بسیار ناعادلانه خواهد بود که براساس همین تلقی کاریکاتورگونه تقلیل‌گرایی را رد کنیم. تقلیل‌گرایی فرایندی است که از آنچه منتقدانش ادعا می‌کنند بسیار محترم‌تر است. تقلیل‌گرایی یعنی فرایندی که یک نوع پدیده را در قالب پدیدارهای ساده‌تر و بنیادی‌تر که شالوده‌ی آن پدیده و دیگر پدیدارها هستند تبیین می‌کند.
...
تقلیل‌گرایی ابزاری اجتناب‌ناپذیر در علم است. همان‌گونه که در مدرسه آموخته‌ایم, برای فهم این مطلب که چرا آب در ١٠٠ درجه می‌جوشد, لازم است بفهمیم در سطح مولکولی چه اتفاقی رخ می‌دهد _ جنبش مولکول‌های H2O افزایش می‌یابد. این مطلب عملاً مثالی بارز از تقلیل‌گرایی است. پدیده‌ی جوشیدن آب در قالب اصطلاحات بسیار ساده‌تر و بنیادی‌تر _ جنبش مولکولی _ تبیین می‌شود. پدیدار جنبش مولکولی ساده‌تر است, نه به این معنا که فهم آن آسان‌تر است, بلکه به این دلیل که توصیف می‌کند چه اتفاقاتی در بیشتر بخش‌های تشکیل‌دهنده‌ی کلِ پیچیده‌تر رخ می‌دهد. افزون بر این, جنبش مولکولی فقط جوشیدن آب را تبیین نمی‌کند, بلکه رفتار دیگر پدیدارهای جامد, گاز و مایع را نیز تبیین می‌کند _ مثلاً, تغییرات فشار گاز کلر هنگام حرارت و انبساط پل‌های بتنی. توسل به جنبش مولکولی تبیینی بنیادی‌تر است, زیرا این جنبش مولکولی است که جوشیدن آب را تبیین می‌کند, و نه برعکس.
...
تقلیل دادن اهمیت ایده‌های توجیه و صدق در مفهوم معرفت را آشکار می‌کند. این تقلیل‌گرایی به‌معنای دقیق کلمه نوعی ابزار است _ وسیله‌ای است که برای آشکار کردن چیزها استفاده می‌شود, و نه فرایندی که از ماهیت اشیا خبر می‌دهد.

متن: جعبه‌ابزار فیلسوف, جولیان بگینی و پیتر فوسل

#داروین #فروید #جولین_بگینی #پیتر_فوسل

@volupte
در عین حال که هر استدلال نامعتبری مغالطه است, ولی مغالطه استدلالی نامعتبر نیست. استدلال‌های نامعتبر به‌خاطر نقص در صورت و ساختارشان است که غلط هستند. اما گاهی, دلیل‌آوری‌ها نه به‌خاطر صورت که به‌خاطر محتوایشان غلط از آب درمی‌آیند.

هر مغالطه نمونه‌ای است از دلیل غلط آوردن. هنگامی که نقص در صورت یا ساختار استدلال باشد, استنتاج مغالطه‌آمیز را مغالطه‌ی《صوری》می‌نامند. هنگامی که نقص در محتوای استدلال نهفته باشد, آن را مغالطه‌ی《غیرصوری》می‌خوانند.

متن: جعبه‌ابزار فیلسوف, جولیان بگینی و پیتر فوسل

#جولین_بگینی #پیتر_فوسل

@volupte
این امر که چه جمله‌هایی باید فرض پایه شمرده شوند, به سیاقی بستگی دارد که شخص در آن دلیل‌آوری می‌کند.《من هستم》می‌تواند مثالی از این فرضیه‌های پایه باشد. این فرض در بیشتر سیاق‌ها نیازی به توجیه ندارد. البته, اگر در استدلالی بخواهیم وجود من را اثبات کنیم, آن‌گاه《من هستم》نمی‌تواند به‌عنوان مقدمه به کار گرفته شود. هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی را که درصدد اثبات آن است, مفروض بگیرد.

فیلسوفان مختلف به‌دلیل‌های گوناگون معتقدند برخی جمله‌ها کم‌وبیش پایه‌اند: به این دلیل که مبتنی بر تصورات بدیهی یا تصورات《مفهوم》هستند (رواقیون), یا به این دلیل که مستقیماً در داده‌های حسی ریشه دارند (پوزیتیوست‌ها), یا به این دلیل که توسط نیرویی به نام شهود یا درون‌بینی درک می‌شوند (افلاطون‌گرایان), یا به این دلیل که خداوند آنها را بر ما آشکار می‌کند (فیلسوفان دینی) یا به این دلیل که با استفاده از قوای شناختی‌ای که خداوند تضمین کرده است, آنها را درک می‌کنیم (دکارت, توماس رید و پلانتینگا). به نظر ما, مجموعه‌ای از دلیل‌ها که با عنوان《سیاق》(context) توصیف می‌شوند, بهتر می‌توانند فرضیه‌های پایه را تعیین کنند.

متن: جعبه‌ابزار فیلسوف, جولیان بگینی و پیتر فوسل

#جولین_بگینی #پیتر_فوسل

@volupte