Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#پاتریشیا_تانزند
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
Photo
زمانی که اثر هنری هنرمند را ترک می‌کند، دیگر منحصراً به او تعلق ندارد، بلکه به بینندگانی اهدا شده است که در صورتی به آن پاسخ خواهند داد که با دنیاهای درونی خودشان بازآوایی داشته باشد. رازسیکا پارکر، نویسنده و روان‌درمانگر، می‌نویسد:《فقدان کنترل در لحظه‌ی جدایی از اثر هنری احتمالاً ترسناک‌ترین تجربه‌ی فقدانی است که خلاقیت ایجاد می‌کند. بعد از فروش، انتشار یا نمایش، معنای اثر را دیگران تعیین خواهند کرد.》در این‌جا پارکر بر فقدان کنترل تأکید دارد، زمانی که بیننده معنای اثر را (معنای آن به عنوان ابژه‌ی هنری مستقل و نه معنایی که برای خود هنرمند دارد) از آن خود می‌کند. هنرمند نمی‌تواند روی نحوه‌ی پذیرش اثر یا این‌که واقعاً قادر است بدون مداخله‌ی مستمر او وجود داشته باشد یا نه، کنترلی اعمال کند.

این فقدان کنترل روی معنای اثر به محض این‌که مخاطب آن را احساس کند رخ می‌دهد، حتی اگر خود هنرمند هنوز با بازنمایی اثر هنری درگیر باشد. هنرمند پرفورمانس، که کار خود را اجرا می‌‌کند، همچنان در طول نمایش از لحاظ جسمی و شخصی با اثر درگیر می‌ماند و ادامه‌ی حیات اثر ممکن است به حضور فیزیکی او وابسته باشد (اگرچه اثر ممکن است بدون هنرمند و به فرم مستندات او به زندگی ادامه بدهد). هنرمندانی که از تجهیزات مکانیکی یا الکترونیک استفاده می‌کنند ممکن است احساس کنند نیاز دارند وضعیت نمایش اثر را تحت نظر داشته باشند. برای هنرمندی که از اجراکننده استفاده می‌کند، ممکن است این اضطراب وجود داشته باشد که آیا همه‌چیز طبق برنامه پیش می‌رود یا خیر. برای مثال، اثر شماره‌ی ٨۵۰ مارتین کرید در تیت بریتانیا شامل چند دونده در گالری دووین بود. او درباره‌ی دشواری‌های رها کردن اثر پرفورمانس در نمایشگاه می‌گوید:《بعد مسئله این بود که آیا درست اجرا می‌شود یا نه، که برای من کابوسی است اگر... می‌دانید، مجبور باشید دائم با گالری تماس بگیرید و مطمئن شوید کار ادامه دارد.》

متن: گفت‌وگوی بی‌پایان، پاتریشیا تانزند، ترجمه‌ی سحر اعلائی، نشر هنوز

#پاتریشیا_تانزند #مارتین_کرید

@volupte
گاهی تصادف باعث رخ دادن چیزها می‌شود. معمولاً به همین خاطر است که من خیلی بازی می‌کنم.

جینا گلووِر

آفرینش هنری کاری دشوار است. هنرمند باید به پژوهش و آزمایش بپردازد، مواد را پیدا کند، با مدیوم کار کند، به سراغ حامیان برود، نمایشگاه‌ها را بررسی کند و غیره. اما یکی از جنبه‌های این فرایند، یعنی مرحله‌ی کار با مدیوم، می‌تواند نوعی بازی جدید هم در نظر گرفته شود. وینیکات درباره‌ی ماهیت بازی و بازی کردن در چندین مقطع در طول دوره‌ی نویسندگی‌اش نوشته است. آثار اولیه‌ی او کارهای تحلیلی است روی کودکان، اما او تأکید دارد هر چه درباره‌ی بازی کودکان می‌نویسد درباره‌ی بزرگسالان هم صدق می‌کند. او معتقد است بازی فعالیتی خلاقانه است که از جنبه‌ی《جهانی یا همگانی》و《طبیعی》برخوردار است و به رشد و سلامتی کمک می‌کند. او در مقاله‌ی《چرا کودکان بازی می‌کنند》می‌نویسد:

ناخودآگاه سرکوب‌شده باید پنهان نگه داشته شود، اما بخش‌های دیگر ناخودآگاه چیزی است که هر فردی می‌خواهد بشناسد و بازی هم مثل رٶیا کارکردی برای مکاشفه‌ی خود دارد.

وینیکات چندان از اصطلاح《خودآگاه》و《ناخودآگاه》استفاده نمی‌کند و بیشتر به اصطلاحات دنیای درون و بیرون علاقه دارد. اما در این‌جا، و به طور خاص به ناخودآگاه سرکوب‌شده اشاره می‌کند و بازی را وسیله‌ای برای دسترسی به آن می‌داند. میان کارکردی که وینیکات برای بازی قائل است و کارکردهای آفریش هنری شباهتی وجود دارد.

متن: گفت‌وگوی بی‌پایان، پاتریشیا تانزند، ترجمه‌ی سحر اعلائی، نشر هنوز

#وینیکات #پاتریشیا_تانزند

@volupte
وینیکات معتقد است که، در مرحله‌ی رشد سالم، مادر آیینه‌ی نوزاد است، به طوری که نگاه محبت‌آمیزش به کودک امکان می‌دهد بازتاب خود را در صورت مادر ببیند:《مادر به کودک نگاه می‌کند و صورتش با آن چیزی که می‌بیند ارتباط برقرار می‌کند.》انعکاس را می‌توان جنبه‌ای از مادر تطبیق‌پذیر دانست، چراکه صورت مادر واکنش او را به وضعیت درونی نوزاد منعکس می‌کند، درست همان‌طور که《پستان》به نیاز و انتظار نوزاد مربوط می‌شود.
...
به گفته‌ی کن رایت، هنرمند مشغول مبارزه‌ای با مدیوم است که در آن تلاش می‌کند آن را به شکل فرمی درآورد که با تجربه‌ی درونی‌اش هماهنگی داشته باشد، فرمی که بتواند برای او مثل آیینه عمل کند. اما برعکس کودک، که مادرش را به صورتی خودجوش انعکاس و فرم‌های تطبیق‌پذیر را برای او فراهم می‌کند، هنرمند باید خودش روی مدیوم کار کند و آن را وادارد تا این کارکرد را اجرا کند،《درست مثل این‌که انسان خلاق، در عمل آفرینش، همان فعالیت‌هایی را انجام دهد که مادر تطبیق‌پذیر زمانی انجام می‌داده است》.

متن: گفت‌وگوی بی‌پایان، پاتریشیا تانزند، ترجمه‌ی سحر اعلائی، نشر هنوز

#وینیکات #پاتریشیا_تانزند

@volupte
شعف هنرمند هنگام بروز ایده‌ی جدید به دلیل احساس وجود تناسبی عالی میان آن ایده و تجربه‌ی حاصل از آن است. در ابتدا، ایده ارتباط تنگاتنگی با پیش‌ادراک و تمام المان‌هایی دارد که در ناخودآگاه پذیرا به آن وصل بودند. هنوز در مسیر، تله‌هایی بی‌انتها و بی‌حدومرز وجود دارد. هنرمند احساس می‌کند هر چیزی ممکن است. او در این مرحله نوعی احساس《یگانگی》با ایده‌ی ظاهراً کامل خود دارد. اما به محض این‌که سروکارش به مدیوم می‌افتد، ایده چارچوب پیدا می‌کند، تعریف می‌شود، و《میخش کوبیده می‌شود》. و این فرایند به ناچار جنبه‌های گریزپاتر ایده‌ی نامحدود را از بین می‌برد. در این‌جا، هنرمند با محدودیت ذاتی مدیوم انتخابی خود مواجه می‌شود. رنگ رفتار خاصی دارد، دوربین انواع خاصی از تصاویر را ثبت می‌کند، بعضی دست‌کاری‌ها به برنامه‌ی کامپیوتری نیازدارد، و غیره. در این‌جا دیگر هر چیزی ممکن نیست.

متن: گفت‌وگوی بی‌پایان، پاتریشیا تانزند، ترجمه‌ی سحر اعلائی، نشر هنوز

#پاتریشیا_تانزند

@volupte
فروید مطالب زیادی درباره‌ی آثار هنری مشخص نوشته است اما تمرکز او بیشتر روی تحلیل خود اثر و انگیزه‌های هنرمند بوده است تا فرایند خلق. فروید هنر را نمونه‌ای از والایش می‌داند: تغییر شکل ناخودآگاه امیالی که از لحاظ اجتماعی پذیرفته نیستند (به طور خاص، امیال جنسی) به شکلی که برای جامعه بیشتر پذیرفته باشد. ملانی کلاین دیدگاه متفاوتی دارد و آفرینش هنری را اقدامی ترمیمی می‌داند: تلاشی برای ترمیم آسیبی که کودک در نخستین مراحل زندگی در خیالش به مادر زده است. بسیاری از نویسندگان بزرگ، مانند هانا سگال، آدرین استوکس، و آنتون ارنسوایک، از نظریات کلاین برای توسعه‌ی ایده‌های خود درباره‌ی آفرینش هنری استفاده کرده‌اند. به گفته‌ی فروید، به شکلی متفاوت، به نظر کلاین، هنرمند می‌کوشد تا با یک تضاد درونی کنار بیاید. این یعنی که انگیزه‌ی اصلی خلق اثر هنری یک مشکل درونی است. این دیدگاه اثر هنری را به خودی خود شیئی نمی‌داند که جنبه‌ای از دنیای بیرون را بازتاب می‌دهد.
...
وینیکات، روانکاو و پزشک کودکان، خلاقیت را نه مختص هنرمندان، که جنبه‌ای ضروری از زندگی سالم می‌داند و ریشه‌های آن را در نخستین تعاملات میان مادر و کودک جست‌وجو می‌کند. او تمایز میان فانتزی درون‌‌فردی و《واقعیت》مشترک بیرونی را زیر سٶال می‌برد و محدوده‌ای را که در آن دنیای درونی و بیرونی با هم تداخل می‌کنند《فضای بالقوه》و《پدیده‌های انتقالی》می‌نامد. این فضایی خلاق است که ریشه در دوران نوزادی دارد و در طول رشد و سپس در تجربه‌ی فرهنگی ادامه می‌یابد.

متن: گفت‌وگوی بی‌پایان، پاتریشیا تانزند، ترجمه‌ی سحر اعلائی، نشر هنوز

#فروید #ملانی_کلاین #وینیکات #پاتریشیا_تانزند

@volupte