Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#رخداد
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
عبارت ژاپنی باکو_شان یعنی《دختری که انگار از پشت سر زیبا به نظر می‌رسد, اما وقتی از روبه‌رو او را می‌بینی زیبا نیست.》یکی از درس‌های تاریخ مذهب_و از آن بیش‌تر, یکی از آموزه‌های تجربه‌ی مذهب در جهان امروز _ آن است که این نکته در مورد خداوند هم صدق می‌کند: وقتی از پشت سر و از فاصله‌ای مناسب به او نگاه کنیم بزرگ و عظیم به نظر می‌رسد, اما وقتی زیاده از حد نزدیک می‌آید و مجبور می‌شویم با او چهره به چهره مواجه شویم, سعادت معنوی بدل به شکلی دیگر می‌شود. این جنبه‌ی امر الهی, که با سعادت ترکیب می‌شود, منظور لکان از این حرف خود است که خدایان به ساحت امر واقعی تعلق دارند. این مواجهه‌ی تروماتیک با یک شی‌ء مطلق الهی در واقع همان رخداد به مثابه امر واقعی است.

متن: رخداد, اسلاوی ژیژک

#ژیژک #لکان #رخداد

@volupte
رمان قطار ساعت چهار و پنجاه دقیقه از پدینگتون اثر آگاتی کریستی در میانه‌ی سفری با قطار از اسکاتلند به لندن آغاز می‌شود; السپث مک‌‌گیلیکادی, که در راه ملاقات دوست‌اش جین مارپل است, شاهد آن است که زنی را در کوپه‌ی قطاری در حال عبور خفه می‌کنند (قطار ساعت چهار و پنجاه دقیقه از پدینگتون). این اتفاق خیلی سریع رخ می‌دهد و تصویر روبه‌رویش مخدوش می‌شود و نمی‌تواند درست ببیند, به همین دلیل پلیس گزارش السپث را جدی نمی‌گیرد زیرا مدرکی دال بر جنایت و جرم در دست نیست; تنها خانم مارپل داستان او را باور و تحقیقاتش را آغاز می‌کند. این مصداق رخداد است, آن هم در ناب‌ترین و کمینه‌ترین شکل آن: چیزی تکان‌دهنده و از جا در رفته که به نظر می‌رسد به ناگهان رخ داده و جریان معمول امور را دچار وقفه می‌کند; چیزی که از قرار معلوم از دل هیچ سر بر می‌آورد, بدون عللی قابل تشخیص, نمودی که وجودی استوار بنیادش نیست.

متن: رخداد, اسلاوی ژیژک

#ژیژک #آگاتی_کریستی #رخداد

@volupte
در پس مفهوم رخداد بی‌شک ساحت خودآیینی وجود دارد. جالب است در این‌جا به سه فیلسوفی اشاره کنیم که مفهوم رخداد برایشان محوری است. مورد آشکار آلن بدیو و ایده‌ی حقیقت او در حکم رخدادی است که زنجیره‌ی هستی را پاره می‌کند؛ رخدادی که به نظام هستی فروکاستنی نیست. ولی دلوز را هم نباید از یاد ببریم. در کتاب منطق معنا، که به نظر من بهترین اثر اوست، با ایده‌ی پیدایش معنا در حکم یک رخداد روبرو می‌شویم. برای دلوز هستی نفوذناپذیر تیره‌وتار و جوهری وجود دارد و سطح سیالیت ناب، شدنِ رخدادِ معنا. و در نهایت هایدگر را داریم، که تفکر پسینی‌اش می‌کوشد تا به اصطلاح تقدیر هستی را رخدادی ناب بیانگارد. تقدیر در فرا_وجودی که اعمال نفوذ می‌کند ریشه ندارد. بلکه توالی شیوه‌های متفاوتی است که هستی در پیکربندی‌های تاریخی خاصی افشا می‌شود. این پیکربندی‌ها همان رخدادها هستند به این معنا که وقایعی مغاک‌گون و بی‌علّت‌اند.

متن: گشودن فضای فلسفه، گفت‌وگوهایی با اسلاوی ژیژک

#ژیژک #رخداد

@volupte