در پس مفهوم
رخداد بیشک ساحت خودآیینی وجود دارد. جالب است در اینجا به سه فیلسوفی اشاره کنیم که مفهوم
رخداد برایشان محوری است. مورد آشکار آلن بدیو و ایدهی حقیقت او در حکم رخدادی است که زنجیرهی هستی را پاره میکند؛ رخدادی که به نظام هستی فروکاستنی نیست. ولی دلوز را هم نباید از یاد ببریم. در کتاب منطق معنا، که به نظر من بهترین اثر اوست، با ایدهی پیدایش معنا در حکم یک
رخداد روبرو میشویم. برای دلوز هستی نفوذناپذیر تیرهوتار و جوهری وجود دارد و سطح سیالیت ناب، شدنِ
رخدادِ معنا. و در نهایت هایدگر را داریم، که تفکر پسینیاش میکوشد تا به اصطلاح تقدیر هستی را رخدادی ناب بیانگارد. تقدیر در فرا_وجودی که اعمال نفوذ میکند ریشه ندارد. بلکه توالی شیوههای متفاوتی است که هستی در پیکربندیهای تاریخی خاصی افشا میشود. این پیکربندیها همان رخدادها هستند به این معنا که وقایعی مغاکگون و بیعلّتاند.
متن: گشودن فضای فلسفه، گفتوگوهایی با اسلاوی ژیژک
#ژیژک #رخداد@volupte