وینیکات پژوهش خود در زمینهی تجارب انسانی را با فرضی آغاز کرد که آن را《خلاقیت اولیه》مینامید. او میگفت وقتی مادری غایب است یا فوراً خواسته و نیاز کودکش را برآورده نمیکند, نوعی درد و گیجی همراه با خشم و سپس ترس در کودک شکل میگیرد. بااینحال, همانطور که وینیکات دریافته بود, این دقیقاً همان لحظهای است که نوزاد برای اولین بار متوجه میشود که او و منبع حیات (جهان مادر) یکی نیستند. سپس, به گفتهی وینیکات, نوزاد شروع به بازآفرینی این شرایط به شیوهی توهمی میکند که آن وحدت ازدسترفته با جهان مادر را جبران کند. البته وینیکات این را اولین خلاقیت نوزاد معرفی میکند و این درک شهودی وینیکات خیلی مهم است.
پژوهش مستمر وینیکات او را بهسمت مفهومسازی پدیدهای برد که آن را《فضای انتقالی》نامید که فرد در آن هم در دنیای درون و هم در دنیای بیرون مشارکت دارد. در اینجا بود که به نوشتههای اولیهاش در باب این مفهوم چنین اضافه کرد: این فضای بالقوه به فضای بازی, خلاقیت هنری, احساسات مذهبی و رؤیاپردازی گسترش مییابد. بنابراین ممکن است بگوییم که در میان عوامل متعددی که به خلاقیت میانجامند فرد خالق در هر زمینهای در حال بازی است. با وجود تفاوتهایی که فروید و وینیکات داشتند, در اینجا دیدگاه مشابهی دارند. این جنبهی بازیگوشی خلاقیت به معنای بیملاحظگی نیست; برعکس, مراجعین خلاقم به من آموختند که فعالیت ابتکاری آنها اغلب با روحیهی خشم, ناامیدی و افسردگی دنبال میشود.
جویس مک
دوگال متن: مجموعه آثار یادبود دانلد وینیکات
#وینیکات #فروید #جویس_مک_دوگال@volupte