Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#اریک_استاینهارت
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
نیچه عمیقاً از اندیشمند یونان باستان یعنی هراکلیتوس تأثیر گرفته بود. هراکلیتوس را به این گفته می‌شناسند که《در آب یک رودخانه دو بار نمی‌توان شنا کرد.》او معتقد بود همه‌چیز همواره در حال تغییر است و چیزی وجود ندارد که پایا و ماندگار باشد و ثابت بماند. ثبات و دوام توهم‌اند. امور ثابت به‌نظر می‌رسند اما در واقعیت همواره هویتشان در حال تغییر است. هراکلیتوس می‌گفت کیهان به آتش می‌ماند، چراکه شعله‌های آتش ثابت نمی‌ماند و پیوسته شکل عوض می‌کنند و می‌تابند. اشیاء وجود ندارند و صرفاً همین تابیدن‌ها وجود دارند.

...

نیچه هراکلیتوس را به‌روز می‌کند. نیچه معتقد نیست که کیهان به معنای حقیقیِ واژه از آتش درست شده باشد. او آتش هراکلیتوسی را نیرو تفسیر می‌کند و با این کار آن را به‌روز می‌کند. نیچه می‌گوید موجود تغییرناپذیر وجود ندارد و آنچه هست شدن [تغییر] است و بس.

متن: فلسفه‌ی نیچه، اریک استاینهارت، ترجمه‌ی کاوه بهبهانی، انتشارات طرح نو

#هراکلیتوس #نیچه #اریک_استاینهارت

@volupte
یکی از زاهدپیشه‌ترین فیلسوفان دوران باستان، اندیشمند رُمی پلوتینوس [فِلوطین] است. نوشته‌های فلوطین در کتابی به نام اِنئادها [نه‌گانه‌ها] گردآوری شده است. به باور پلوتینوس《خود زندگی در بندِ تن نوعی شرّ است》؛《روح آدمی با درآمیخته‌شدن با تن بدل به شرّ شده است》؛ باید به بدن خاکی خود همان نگاهی را داشته باشیم که باغبان به کرم‌هایی که در بدنه‌ی فاسد گیاه لانه کرده‌اند دارد؛《زندگی در اینجا کنارِ زمینیان، غرق‌شدن است و شکست و شکستگیِ بال》. از آنجا که زندگی تنانه بر زمین شرّ است، هدف آدمی گریختن از این جهان است:《از آنجا که شرّ در این جهان خانه دارد ... و طرح و تدبیر روح گریختن از شرّ است، باید از این جهان گریخت》. هدف ما《رهایی از آن بیگانه‌ای است که ما را در این جهان فراگرفته است، [و رسیدن به] زندگی‌ای که از امور زمینی لذت نمی‌برد》. تا آنجا که به نیچه مربوط است زهدورزی از این دست بیماری است و بس. حاشا که این زهدورزی برای روح خوب و گوارا باشد. این زهدورزی برای روح بد و ناگوار است. زهدورزی مرض است و ناخوشی روح آدمی.

متن: فلسفه‌ی نیچه، اریک استاینهارت، ترجمه‌ی کاوه بهبهانی، انتشارات طرح نو

#فلوطین #نیچه #اریک_استاینهارت

@volupte
زهدورزی یعنی عشق به جهان فراطبیعی به‌همراه نفرت از جهان طبیعی. زهدورزی از زمین، از تن، از زندگی و از تن‌آمیزی بیزار است. اما زاهدان هم انسان‌اند و بر زمین می‌زیند و تنی دارند و تمناهای جنسی دارند و برای همین است که زهدورزی نوعی بیزاری از خویشتن، نوعی نفرت از خود یا انکار خود است. زاهدان کنشگر نیستند. زاهدان کنشِ خود را به‌جانب ساحت درون و بر ضدّ خود اِعمال می‌کنند. برای همین است که کردارشان واکنشی است. زاهدان یعنی کسانی که《از چنگ بیزاری از خود، نفرت از زمین و از همه‌ی موجودات زنده رهایی ندارند و صرفاً به‌سبب لذتی که از رنج‌کشیدن می‌برند تا می‌توانند خود را آزار می‌دهند _ شاید تنها لذتی که می‌شناسند همین باشد》. زهدورزی نوعی خود_آزاری [مازوخیسم] عقیم و سترون است.

متن: فلسفه‌ی نیچه، اریک استاینهارت، ترجمه‌ی کاوه بهبهانی، انتشارات طرح نو

#نیچه #اریک_استاینهارت

@volupte