حومه

#جستارهای‌دریافتی
Канал
Логотип телеграм канала حومه
@urbannEssayПродвигать
1,76 тыс.
подписчиков
189
фото
23
видео
149
ссылок
جایی برای تاملات فضایی ارتباط با ادمین و ارسال جستارها: @Urban_Essay
🔍چشم‌هایش

▪️گفته بودی روزی اگر پاره‌پاره شد قلبت، رو به شرق که بایستی مرا بازخواهی یافت.

🔹نوجوان که بودم به تاثیر از چنین گزاره‌ای که کم‌وبیش توامان بود با نوعی مطایبه و امید، گاه‌وبیگاه رو به شرق می‌ایستادم و صادقانه بگویم در درونم گرمای امید را احساس می‌کردم. مکان برایم غایت معناداری بود که هنوز می‌توانست در سطح کم‌و‌بیش هموار روانم قابل ارجاع باشد. اگرچه آن روزها به‌اقتضای سن‌وسالم کمتر به شرق جغرافیایی فکر می‌کردم. پرتوان و پرتلاش بودم. انگیزه هم داشتم. از همین‌رو، میان شرق و غرب جغرافیایی کمتر تفاوتی نمی‌دیدم. دست‌کم تا آنجایی که به جهات و سمت‌وسوها مربوط است، فکر می‌کردم این یکی صرفا این طرف و آن دیگری صرفا از آن طرف است. آدرس هم که ازم می‌پرسیدند غالبا با سر و دست بی‌هیچ سخنی به این طرف و آن‌طرف اشاره می‌کردم. با همین ارجاعات دست‌وپا شکسته و بی‌کلام گاها رهگذرها آدرس‌هایشان را هم پیدا می‌کردند.

🔸سالها گذشت و من بی‌جهت بی‌آنکه به جایی اشاره کنم به شرق یا غرب، از نوجوانی به جوانی رسیدم. جوان که شدم، کماکان پرتوان و پرتلاش بودم. در این دوران سمت‌وسوها پس از بی‌معنا شدن، دوباره معنای دیگری پیدا کرده بودند و سطح هموار روانم کم‌وبیش از خلال همین معنای بی‌معنایی و بی‌معنایی معنا ناهموار شده و حفره‌هایی در دورنم شکل گرفته بود.

🔹در نوجوانی رو به شرق می‌ایستادم که آن مطایبه‌ی رازآلود را بازیابم و اطمینان پیدا کنم که هنوز شرق از این طرف است و اگر روزی نیاز بود به آن طرف خواهم رفت. اما در جوانی مطایبه‌ی آن گزاره، دقیقا به دردی تسکین‌نیافتنی در ذهن و روانم تبدیل شد. حالا هربار که رو به شرق می‌ایستادم، قلبم پاره‌پاره می‌شد. نه اینکه بی‌شرق، قلبم پاره‌پاره نباشد، نه. دیگر شرق هم برایم پاره‌پاره شده بود. به‌گونه‌ای که با قلبی پاره‌پاره رو به جهتی می‌ایستادم که اکنون آن هم فروپاشیده بود.

▪️حال به جایی رسیده‌ام که دیگر برایم جایی برای ارجاع و اشاره نمانده است و دیگر کسی هم نیست که بهم آدرسی بدهد. این را ناگهان در یک مهمانی دسته‌جمعی متوجه شدم. آنجایی که با قلبی پاره‌‍پاره، بی‌جهت در انبوه صداها و تصاویر در لابلای همهمه‌ها، در جستجوی چشم‌های تو بودم.

#جستارهای‌دریافتی

#به‌حومه‌بیایید

#جغرافیای‌خاطرات

#رازوارگی‌‌های‌مکان

https://t.center/urbannEssay
🔍آسفالته شدن فضا؛ باغ‌زدایی از شهرها

▪️دوستان ما در این مقاله تلاش کرده‌اند به‌میانجی پرسش‌هایی از منظر اقتصادسیاسی فضا و مواجهات میدانی، ضمن ترسیم میدان منازعه پیرامون باغات شهری، خوانش‌های مبتنی بر طبیعت را در فرایند باغ‌زدایی در شهرها به پرسش بکشند.

🔸به‌راستی مرز میان طبیعت و جامعه کجاست؟ کجا طبیعت تمام و جامعه شروع می‌شود؟

🔹در وضعیت امروز که به شهری‌شدن سیاره‌ای شهرت دارد، به‌واسطه همه‌گیر شدن منطق توسعه مبتنی بر انباشت سرمایه، طبیعت نیز بیش‌ازپیش مفهومی برساخته است. به زعم لوکاچ چنین طبیعتی که حاصل مناسبات اقتصادی و سیاسی است همان طبیعت ثانویه‌ای است که امروز حتی فراتر از محدودیت‌های طبیعت اولیه زیست روزمره ما را متاثر می‌کند.

▪️اگر تاریخ آسفالته شدن و تضاد منافع بازیگران پیرامون تغییر کاربری باغات شهری کم‌و‌بیش برای شما هم پرابلماتیک است، این مقاله را از دست ندهید.

#باغ‌زدایی‌قصردشت‌شیراز

#فضاسرمایه

#نئولیبرالیسم

#به‌حومه‌بیایید

#جستارهای‌دریافتی

https://t.center/urbannEssay
🔍به‌سوی میدان؛ تاملات روشی

▪️اگر پژوهشگر باشید و دغدغه میدان و کار میدانی داشته باشید، حتما در فرایند کار چیزی به نام روش‌شناسی برای شما هم همیشه محل بحث بوده. در دانشگاه و کلاسهای درس تا دلتان بخواهد درباره انواع روش‌های کمی و کیفی به ما گفته‌اند.

🔸بعضی‌ها با رازواره کردن استعاری، طوری از روش‌شناسی برایمان گفتند که تو گویی برای انجام کار روش‌مند حتما باید نوعی نبوع و استعداد ذاتی داشته باشیم. از آن طرف بعضی‌ها هم همیشه بر صورت‌بندی نظری روش‌شناسی تاکید کرده‌اند. گروه اول کارویژه‌هایی‌اند که کم‌وبیش اعتقاد دارند فقط عده خاصی می‌توانند پژوهش‌های روش‌مند انجام بدهند. اگر از این گروه بپرسیم فلانی چطور می‌توان یک پژوهش روشمند در حوزه شهرسازی، معماری، جغرافیا یا علوم مربوط به فضا و فضامندی انجام داد؟ پاسخ این گروه غالبا طوری است که در نهایت نمی‌فهمیم چگونه باید گام‌به‌گام به سمت یک پژوهش مکان‌مند حرکت کرد، چون آن‌ها در همان حال که لبخند می‌زنند خواهند گفت ما که بوردیو نیستیم.

🔹حال اگر از گروه دوم سوال‌مان رو بپرسیم، در گام اول آنها شروع می‌کنند از اهمیت نظری چیزی به نام روش‌شناسی می‌گویند. این گروه آنقدر در تحلیل‌های نظری روش پیش می‌روند که غالبا چیزی به نام میدان بلاموضوع می‌شود یا صرفا اهمیت نظری پیدا می‌کند. در اینجا ما در نهایت می‌توانیم مدرس روش‌شناسی باشیم. کسی که خوب الفبا می‌داند. اما باز نمی‌توانیم به سمت میدان حرکت کنیم.

🔸در این لابلا اما مواجه دیگری هم هست که شاید بتواند صورت‌بندی‌های نظری و گرد و غبارهای مبتنی بر نبوغ را از روش‌شناسی کنار بزند. در این صورت‌بندی، میدان تعیین‌کننده‌ روش شناسی است. اگر قائل به این باشیم که روش‌شناسی نوعی کات یا برش زدن به واقعیات فضایی و از این‌رو نوعی تنظیم‌گری و زاویه‌گیری در نسبت با یک مساله خاص است، آن‌وقت شروع کردن از فضا-بجای حرکت بی دردسر و همیشگی از نظریه به فضا- می‌تواند هم مفهوم و تصور ما از روش‌شناسی را تغییر داده و هم مواجه ما با مساله‌های فضا را دگرگون کند. همزمان که تصویر و تصور از خودمان را نیز به چالش می‌کشد.

▪️در این‌باره بدون شک‌ کتاب فاولا، چهار دهه زندگی بیمناک می‌‌تواند بدون در انداختن خواننده در چند و چون معطوف به الفبای روش، مواجه‌ مبتنی بر میدان را برای فهم روش‌شناسی در اختیار ما بگذارد. چنیس پرلمن در اینجا به واقع با شروع کردن از مادیت مناسبات فضایی، صورت‌بندی جذاب از روش‌شناسی ارائه می‌‌دهد. او ابتدا در محلات حاشیه‌ای برزیل پژ‌وهشی انجام می‌دهد که در قالب افسانه حاشیه‌نشینی؛ فقر شهری و سیاست در ریودوژانیرو چاپ می شود. نویسنده بعد از ۴۰ سال دوباره به همان محلات می‌رود و این‌بار درباره منازعات فضایی با افرادی حرف می‌زند که در پژوهش اولش همگی بچه بودند یا اصلا نبودند. او به خوبی توانسته است برای ما بدون تقلیل روش‌شناسی به اعداد و ارقام یا تبیین‌های نظرورزانه، چهار دهه زندگی بیمناک را در محلات غیررسمی ریودوژانیرو به تصویر بکشد.

#زیست‌در‌حاشیه

#روش‌شناسی‌ومیدان

#جستار‌های‌دریافتی

#به‌حومه‌بیایید


https://t.center/urbannEssay
🔍گفتگو با اشیا

▪️می‌گفتند آخرعمری حتی یک هم لحاف نداشت که روی خودش بیندازد.

🔹 ارث و میراث را تقسیم و خانه‌اش را تخریب کرده بودند. دربه‌در شده بود. مدام از این خانه به آن خانه پاس‌کاری می‌شد. هرجا هم که قرار می‌شد چند روزی بایستد، بازهم هزار منت این و آن نمی‌گذاشت آب خوش از گلویش پایین برود.

🔸بچه‌ها مدام قرار می‌گذاشتند نوبتی نگه‌ش دارند. اما به شکل‌های مختلف این نوبت‌بندی به هم می‌ریخت. یکی قبول نمی‌کرد. آن یکی چند روز زودتر نوبتش را تمام می‌کرد. آن دیگری شوهرش فلان می‌گفت. آخری هم زنش بهمان می‌گفت.

▪️خلاصه‌ی وضعیت بدین‌صورت بود که در نهایت همه‌ی بچه‌ها روی انتقالش به کاهدان یا طویله‌ای قدیمی که الان تنها یادگار گذشته‌اش بود، به اتفاق نظر رسیدند.

🔸حالا دیگر با اشیائی بازمانده از گذشته، اشیائی که هنوز کم‌وبیش برایش بوی زندگی می‌داد، با یک والور نفتی و چندتا لیوان و بشقاب ملامین بلاخره گوشه‌ای دنج پیدا کرده بود که چند صباحی اگرچه نه چندان خوش اما زنده باشد. در این مواقع خاطرات انسان تنها مفر و میانجی‌های زندگی‌اند. مدام به یاد جوانی‌اش می‌افتاد. همواره از رویاها و روزهایی می‌گفت که مثل کوه سفت‌و‌سخت بود. از پدربزرگم به نیکی یاد می‌کرد. اگرچه من به‌خوبی می‌دانستم در زندگی پدر بزرگم چیزی جز جور و ستم برایش باقی نگذاشته بود. می‌گفت این چراغ نفتی و چندتا لیوان و بشقاب جهیزیه‌ام بودند. با همین‌ها به خانه‌ی بخت آمدم. از آن‌همه مال و منال در زندگی یک طویله هم حق من نبود؟. بالام جان انسان در جوانی فکر می‌کند ابدی است. اما هرچقدر در زندگی که پیش می‌رود، چنین تصوری به رازوا‌گی‌ای آزارنده و بی‌پاسخ تبدیل می‌شود. چنین می‌شود که در نهایت آدم با مجموعه‌ای از سوالات بی‌پاسخ کم‌کم از توان می‌افتد. آن‌وقت اگرچه سوال‌ها برای همیشه پیش ما باقی می‌مانند، اما پاسخ‌ها به دست بچه‌ها می‌افتند.

🔹مادربزرگم ۸ تا بچه داشت. لحاف‌دوز بود. همه‌ی تازه عروس و دامادهای روستا را نونوار کرده بود. برای همه بچه‌هایش نفری چندتا لحاف و تشک نو دوخته و به‌عنوان جهیزیه داده بود. اما آخرعمری خودش یک لحاف نداشت که بخوابد. چون بعد از مرگ پدربزرگم، طبق سنت ارث و میراث، بچه‌ها اموال را تقسیم کرده و یک‌هشتم او را هم داده و بیرونش انداخته بودند.

▪️یک روز زمستان در سکوت و تاریکی نیمه‌شب با همان ذوق جوانی‌اش والورش را روشن کرده، استکان‌ها و نعلبکی‌ها را مرتب گذاشته و در انباری قدیمی با پرسشهایی از ابدیت برای همیشه از دنیا رفته بود.
می‌گویند آن شب والورش تا صبح روشن بود.

#به‌حومه‌بیایید

#مکان‌خاطرات

#عدالت‌فضایی

#جستارهای‌دریافتی


https://t.center/urbannEssay
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔍جغرافیای خاطره

▪️شاید بجای روان‌کاوی آب و آتش، این‌بار باید از تقاطع‌ها بگوییم. از تقاطع‌های جغرافیایی صداها و تصاویر. از مکان‌خاطرات.

🔸در چنین حال‌وهوایی بود که جنگ تمام شده بود و ما به‌ناچار از روستایی کوچک و بی‌سروصدا به حومه‌ای در شهری پرسروصدا کوچ کردیم. نه اینکه اولی تماما خاکی، سبز و رویایی و دومی سراسر آسفالت، آوارگی و تاریکی باشد. نه. حومه جایی میان شهر و روستا بود. همزمان که نه این بود و نه آن.

🔹 اگرچه از خلال چنین کوچی چیزهای زیادی هم حاصل شد که امروز اینجا و آنجا مبنای مباهات و ارجاعات فردی و جمعی ماست. اما در این لابلا چیزهایی از دست رفتند که دیگر هیچوقت برنگشتند. چیزهایی که بعدها یکی در میان به حفره‌هایی در سطح ناهموار روانم تبدیل شدند. همین ناهمواری‌هایند که امروز از یک‌طرف مرا در کوچه و پس‌کوچه‌های شهر به انسان نامرئی تبدیل کرده و از طرف دیگر، علی‌رغم شیرینی‌های گذشته‌گرایی، نمی‌گذارند به سمت رویای پاستورال حومه‌گرایی بروم.

▪️موقتی‌دائمی شاید نام آن مختصاتی است که در آن زندگی‌مان را سرهم‌بندی کرده‌ایم.

#جستارهای‌دریافتی

#زندگی‌روزمره

#نوستالژی‌های‌پاستورال

https://t.center/urbannEssay
🔍عاملیت در شهرهای پست‌کووید

▪️هرچقدر زمان می‌گذرد، بیشتر و بیشتر در زندگی روزمره متوجه شکلی از غیاب می‌شویم. غیابی که بیش از اشکال مختلف حضور، برسازنده‌ی مجموعه روابط فردی و اجتماعی ما در زیست کم‌وبیش شهری‌شده است. چنین غیابی به‌ویژه بعد از پدیده کرونا، اشکال مختلف کنش‌های اجتماعی، روابط فردی، الگوهای زیست و نهایتا تجربه‌های فضایی را به‌شدت متاثر کرده است. به خاطر دارم پیش از کووید ۱۹، یک طرف کنشگری شهری همواره به عینیت و مادیت فضا پیوند خورده بود. اگرچه چنین پیوندی به‌سختی می‌توانست مادیت سفت‌وسخت فضای موجود را به چالش بکشد، اما حضور فعالان شهری در اینجا و آنجا فی‌نفسه فضایی تولید می‌کرد که به میانجی آن امکان تعاملات اجتماعی و متعاقبا شکل‌گیری دانش فضایی و  تجربه جمعی ممکن می‌شد. در چند سال اخیر، با شکل‌گیری دلهره و ترس از گرفتار شدن در بستر کرونا در ماه‌های متوالی، نهایتا مقرراتی معطوف به مراقبت و حفظ فاصله فیزیکی خواسته یا ناخواسته توانستند دیوار فاصله اجتماعی را در جامعه بلندتر کنند.

🔸ممکن است شانه بالا انداخته و به‌درستی بگویید، الان که دیگر کرونایی در کار نیست. پس این حرف‌ها برای چیست؟ ناپدید شدن مراودات اجتماعی حول‌وحوش مساله‌های شهری هرچند در مقیاس خرد محلی یکی از مهمترین موضوعاتی است که به نظر می‌رسد امروز دیگر به‌سختی قابل بازیابی است. شاید در چنین وضعیتی است که کنشگران شهری بیشتر و بیشتر به سمت اشکال مختلف کارهای نظری حرکت کردند. البته که برخی پژوهش‌ها و کتاب‌های غنی نیز منتشر شدند. اما فکر کردن به منطق نشر انواع کتاب‌ها و پژوهش‌های نظری شاید بیش از هر زمانی ناممکن بودن میدان و کنش فضامند را به ما یادآوری می‌کند.

🔹البته در همین وضعیت بود که ما هم که دیگر رفت‌وآمد به محلات و حومه‌ها برایمان ناممکن شده بود، در اینجا در حومه جمع شدیم تا شاید بتوانیم اجتماعی حول‌و‌حوش روایت برخی از مناسبات و منازعات فضایی تولید کنیم. حومه فضایی برای اندیشیدن جمعی به فضا و فضامندی است. اگرچه به‌قولی عاملیت برای تغییر مناسبات موجود در فضا، صرفا منوط و محدود به تاملات و قسمی سابجکتیویسم نیست، اما اگر به حومه بیایید، روایت‌هایتان از اینجا و آنجا می‌تواند، دست‌کم از خلال شکلی از روایت بدیل، برخی از مناسبات نامرئی در فضا را رویت‌پذیر کرده و به بازیابی آن غیاب همواره حاضر- پیوندهای اجتماعی- کمک کند.

#شهرهای‌پست‌کووید

#به‌حومه‌بیایید

#جستارهای‌دریافتی

#عاملیت‌فضایی


https://t.center/urbannEssay
🔍سفارشی‌سازی دانش


▪️اگر کمی بلندبلند فکر کنیم می‌توان گفت در این میان پژوهش‌هایی هم هستند که صرفا برای بازتولید نظم موجود انجام می‌شوند. در این معنا، پژوهشگر به‌مثابه سوژه جستجوگر به میدان نمی‌رود که ببینید چه خبر است و احیانا فضا چه اقتضائاتی دارد. او به میدان می‌رود تا هرآنچه دم و دستگاه مدیریتی برای بازتولید خودش نیاز دارد، با خود بیاورد. او می‌رود که فکت‌های بازتولیدکننده را به گونه‌ای روش‌مند و تر‌وتمیز و در قالب یک گزارش یا پژوهش جمع کند. در چنین خوانشی، یافته‌های پژوهش، پیشاپیش روشن‌اند. پژوهشگر فقط به برخی میانجی‌ها و شواهد نیاز دارد تا آن‌ها را از خلال شیوه‌ای از کات یا برش زدن تایید کرده و خیال سفارش‌دهنده را برای ادامه نظم و نظام‌مندی گفتمانی‌اش راحت کند: یافته‌های میدانی نشان می‌دهد بیش از ۷۰ درصد مردم تهران از خدمات عمومی شهرداری راضی‌اند.

🔸در همین معناست که می‌گویند پژوهشگران، کارگزاران و کارویژه‌های نظام مدیریتی‌اند.آموخته‌ایم هر گفتمانی فضاهای خاص خودش را تولید می‌کند. یکی از راه‌های تولید فضا، شیوه‌های خاصی از پژوهش کردن است. شاید در این‌باره بتوان این‌طرف و آن‌طرف به انواع پژوهشکده‌ها، اندیشکده‌ها و موسسات تحقیقاتی هم اشاره کرد. اگرچه تمام پژوهش‌ها را نمی‌توان بدین صورت، تقلیل داد. اما در اینجا عجالتا مسأله بر سر سفارشی بودن دانش است.

🔹آیا می‌توان از سفارشی بودن دانش حرف زد؟ اگر چنین مفهومی به واقع دارای مختصات عینی و انضمامی باشد، آن‌وقت به چه شکل می‌توان از مجموعه روابط موجود در میدان دانش و نسبت آن با سیاست‌ورزی سخن گفت؟ در این صورت، نسبت میدان دانش-اگر بتوان به چنین مفهومی قائل بود- با سایر میدان‌ها چه سر و شکلی پیدا میکند؟


#پژوهش‌های‌شهری

#نظم‌گفتمانی

#جستارهای‌دریافتی

#به‌حومه‌بیایید


https://t.center/urbannEssay
🔍سلب‌مالکیت خلاقانه


▪️شاید شما هم در یکی از محلات اطراف دانشگاه‌ها زندگی می‌کنید. در سال‌های اخیر به‌ویژه در شهری مثل تهران زندگی در چنین مختصاتی همواره محل کشمکش انواع بازیگران و نیروها بوده. این روزها وقتی شما در اطراف دانشگاه زندگی می‌کنید، بیشتر از جاهای دیگر در معرض سلب‌مالکیت قرار دارید. از همین‌رو ممکن است یک روز که از خواب بیدار می‌شوید، می‌بینید خانه و زندگی‌تان در طرح ناحیه نوآوری قرار گرفته و شما هم به معارضان طرح تبدیل شده‌اید. وقتی به این صفت ملقب می‌شویم، زندگی ما به‌نوعی به تعلیق در آمده و دیر یا زود متولیان نوآوری می‌آیند که در خانه‌مان را بزنند و بدین‌ترتیب ما را برای جابجایی به کمی آن‌طرف‌تر هل بدهند.

🔹اگرچه این روزها دانشگاه‌ها بیش‌ازپیش دروازه‌دار شده‌اند، اما فارغ از نوعی تناقض‌گویی و رتوریک سیستماتیک اخیرا این‌طرف و آن‌طرف زیاد درباره دانشگاه‌های نسل سوم می‌شنویم. این نوع دانشگاه‌ها ظاهرا، غالبا معطوف به اشکال مختلف کارآفرینی، خلاقیت و فعالیت‌های دانش‌بنیان هستند. چنین تحولی در دانشگاه قرار است میدان دانش را به میدان حرفه پیوند زده و به‌نوعی با عبور از دانش محض، دانش‌های کاربردی و نهایتا برای گروهی اشتغال تولید کند. تا جایی که به ایده خلاقیت مربوط است، چنین انگاره‌ای در فرایند تولیدفضا می‌تواند خیلی هم کارآمد باشد. اما منازعه از جایی شروع می‌شود که چنین ایده‌هایی ما‌به‌ازای فضایی پیدا می‌کنند. آن‌وقت است که بجای ایجاد اشتغال و تولید دانش کاربردی، ما با سازوکارهایی روبه‌رو می‌شویم که غالبا مبتنی بر سلب‌مالکیت، برون‌رانی و اعیانی‌سازی‌اند. مصداق‌های چنین فرایندی در شهر تهران، طرح‌های توسعه دانشگاه‌های تهران، الزهرا، تربیت مدرس و علامه طباطبایی است که دانشگاه اول و با تسامح دوم فراتر از طرح‌های تهیه‌شده، اثرات غیرقابل جبرانی بر زندگی مردم در محلات اطراف دانشگاه گذاشته و دوتای آخر هنوز در ساحت طرح مانده‌اند.

🔸دانشگاه‌هایی که اصطلاحا در بافت‌های پر شهری قرار گرفته‌اند، با خوانشی صرفا کارکردگرایانه و معطوف به سرمایه از نوآوری و خلاقیت، غالبا زندگی گروه‌های اجتماعی پیرامون دانشگاه را متاثر می‌کنند.

▪️حال اگر ما با کارویژه‌های ایده‌های مبتنی بر خلاقیت و نواحی نوآور دانشگاهی گفتگو کنیم، آنها ماشین حساب‌شان را درآورده و شروع به حساب‌وکتاب می‌کنند و شما را قانع می‌کنند که یا خلاق باشید یا بمیرید. آنها در همان حال که لبخند می‌زنند به شما نشان می‌دهند با تغییر کاربری در محله وصال چقدر می‌توانند ارزش‌افزوده تولید کنند. اگر طاقت بیارید و تا آخر پای حرف‌هایشان بنشینید، آنها فراتر از این به شما ثابت می‌کنند نه تنها مردم محلی از چنین ایده‌هایی متضرر نمی‌شوند بلکه کل شهر و در نهایت اقتصاد کشور هم از آن منتفع می‌شود. اما اگر کمی از ایده‌پردازان کارکردگرا فاصله بگیریم و در محله قدمی بزنیم، متوجه می‌شویم، ساکنان پیرامون دانشگاه‌هایی که به دنبال طراحی و اجرای نواحی نوآور هستند، در اضطراب دائمی روزشان را شب می‌کنند. ترس از اینکه مبادا خانه‌هایشان در محدوده طرح ناحیه نوآوری قرار بگیرد.

🔹شما بهتر از ما می‌دانید وقتی از قرار گرفتن زندگی‌مان در معرض طرح‌های شهری حرف می‌زنیم، به واقع از چه حرف می‌زنیم.


#طرح‌های‌توسعه‌دانشگاهی

#نواحی‌نوآوردانشگاهی

#سلب‌مالکیت

#ایدئولوژی‌خلاقیت

#جستارهای‌دریافتی

https://t.center/urbannEssay
🔍فضا را چگونه بخوانیم؟

▪️مارکس و انگلس بیش از هرکسی دشمن چیزی به نام یوتوپیا بودند، اما فقط به خاطر تحقق یافتن آن... خوانش فضا به چه معناست؟ این واژه چه جایگاهی در نظام شهرسازی جامعه ایران دارد؟.. بی‌شک این بحث همان‌قدر درباره یوتوپیاست که درباره فضا. خوانش کالبدی و خنثی از فضا هم- چنانکه در میدان دانش و نظام مدیریتی جامعه ما رایج است- همان کاری را می‌کند که مارکس و انگلس به نقد آن پرداخته‌اند. یعنی با خوانا یا ناخوانا خواندنِ وضعیت فضایی موجود و ترجمه‌ی وجه ظهورِ معنا به خوانایی، بدان مشروعیت می‌بخشد و آن را بازتولید و هرگونه امکان فضایی و تصور سیاسی از آینده‌ای متفاوت را مسدود می‌کند. خوانش در این معنا جهان فضایی را تبدیل به چیزی می‌کند که در حال حاضر هست و همواره هم بوده، یعنی تنها جهانِ ممکن. خوانش انتقادی از فضا به‌جای تائید خوانش خنثی به دنبال امکان دادن دوباره به خوانش، برای بازنگری و تأمل درباره نیروها و مناسباتی ست که به فضا شکل می‌دهند و آن را برمی‌سازند.
خوانش در این معنا به واقع- بی آنکه به‌سادگی به آنچه صراحتاً بیان می‌کند تقلیل داده شود- امکان وجود بدیل و وضع و واقعیتی از نوع دیگر را در دل وضعیت فضایی موجود جستجو می‌کند. از همین روست که نوشتار حاضر می‌گوید باید خوانش خنثی از فضا را به هم‌ریخت. بله. ما دشمن خوانش هستیم، اما فقط به خاطر تحقق آن.


🔸اگر از خوانش غالب فضا در این‌طرف و آن‌طرف خسته شده‌اید و به دنبال درک و دریافت روابط برسازنده‌ی فضا و مناسبات فضایی دوروبرتان هستید، بدون‌شک این نوشته‌ی روان و پرفراز و نشیب دوستان می‌تواند شما را به هزارتوی فضا ببرد.

#خوانش‌انتقادی‌فضا

#جستارهای‌دریافتی


https://t.center/urbannEssay
🔍غیاب‌‌ ارجاعات

▪️تا آنجایی که به کار عملی و پژوهشی مربوط است، در وضعیت ما شاید اغراق نباشد بگوییم، کسی کسی را به رسمت نمی‌شناسد. برای همین است که در فرایند کار پژوهشی غالبا یک دیگری دور جای دیگری نزدیک را می‌گیرد. در این وضعیت ارجاع‌ها تماما به دورترین منابع‌اند. اگر به برخی کتابها و مقالاتی که در میدان پرمنازعه شهرسازی و معماری نوشته شده‌اند نگاهی بندازیم این قضییه روشن می‌شود. به ندرت می‌توان پژوهش‌هایی پیدا کرد که به برخی مطالعات کاربردی داخلی ارجاع داده باشند. البته این را در نظر داریم که مبنای ارجاع طبعا اعتبار روشی و توان پژوهش‌های موردارجاع هم هست، اما با در نظر داشتن چنین ملاحظاتی باز عدم ارجاع به پژوهش‌های داخلی توسط پژوهشگران داخلی کماکان محل بحث است. به نظر شما دلیل چنین ارجاعی چه می‌تواند باشد؟

🔹بدون آن‌که قصد تعمیم داشته باشیم، یادم هست دوران دانشگاه استادی داشتیم وقتی با هم کتاب یا مقاله‌ای می‌نوشتیم، در پایان کار منابع را به دقت بررسی و برخی را هایلایت می‌کرد و می‌گفت فلان منبع را حذف کن و از بهمان منبع استفاده کن. مدت‌ها چنین مواجهه‌ای برایم سوال بود تا اینکه بعدا دلیلش را فهمیدم. استاد ما شرکت مشاور داشت و آن بنده خدایی که مشخصا اسمش تحت‌عنوان فلان، مدام از کار ما حذف میشد هم مدیرعامل شرکت دیگری بود. این دو در میدان حرفه‌ای به‌نوعی- برای گرفتن انواع پروژه‌ها و طرح‌های شهری- رقیب هم محسوب می‌شدند و در این مسیر ناهموار بنا به دلایل مختلف به تضاد منافع خورده بودند. بنابراین تا حد امکان هر دو اگرچه در دانشگاه به همدیگر لبخند می‌زدند اما در کارهایشان سعی می‌کردند هیچ ارجاعی به همدیگر ندهند و اسمی از همدیگر نیاورند، اگرچه حوزه نظری و حرفه‌ای مشترکی داشتند.

🔸 شاید چنین فرمی از کار پژوهشی در قلمروی دانش بی‌نسبت نباشد با شیوه‌ای از کنشگری در ساحت انضمامی که در آن غالبا برای عبور از وضع موجود به نظم دور-مناسبات آنجایی- بجای نظم نزدیک-مناسبات اینجایی- ارجاع داده می شود.

شما چه فکر می‌کنید؟


#جستارهای‌دریافتی

#پژوهش‌های‌داخلی

#غیاب‌‌ارجاعات


https://t.center/urbannEssay
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔍فراتر از قانون

▪️وقتی از آمار و ارقام حرف می‌زنیم، به‌واقع از چه حرف می‌زنیم؟

🔹کم‌و‌بیش آموخته‌ایم هر گفتمانی، فضاهای خاص خودش را تولید می‌کند. در اینجا منظور از فضا، مفهومی برساخته از مناسبات اقتصادی و سیاسی است. اگر به چنین صورت‌بندی‌ای قائل باشیم، آن‌وقت آمار و ارقام نیز به‌اقتضای نظم و نظام گفتمانی همواره محل دخل و تصرف قرار می‌گیرند. در این معنا دیگر برای شهرداری تهران اهمیت ندارد که فرضا سرانه‌ي فضای مذهبی در محله قیطریه بیشتر از استاندارد طرح‌های فرادست و منطقه یک است. در اینجا دم‌ودستگاه مدیریت شهری با هر ضرب‌وزوری شده می‌خواهد نشانه‌های فضایی‌اش را بازتولید کند. حال ضوابط و طرح‌های شهری می‌خواهند هر عددی نشان دهند.

🔸شهرداری تهران در همان حال که با لبخند انگشت اشاره‌اش را به سمت ما نشانه می‌رود، می‌گوید: ما اعداد خودمان را داریم!

▪️در این وضعیت که شهرداری با آماری خودش پیش می‌رود، بیش از هر زمانی ضروری است در فرایند برنامه‌ریزی همواره بپرسیم: شهرسازی با و برای کدام مردم؟ برنامه‌ریزی با و برای کدام آمار؟

#حق‌به‌شهر

#مسجدپارک‌قیطریه

#تولیدفضا

#جستارهای‌دریافتی

https://t.center/urbannEssay
🔍اکتیویسم شهری؛ استراتژی‌ها و روش‌ها

▪️به نظر می‌رسد امروز در شهرهای ما، سیاسی شدن اکتیویسم شهری در معنای رایجش به‌گونه‌ای پارادوکسیکال بیش از هر زمانی به نفع نظام مدیریتی تمام شده است. اگر عجالتا این گزاره را با تمام تسامح‌هایش بپذیریم، آن‌وقت در اینجا پرسش‌هایی معطوف به فرم ظهور می‌کنند. در این وضعیت چگونه می‌توان بی‌آنکه در دام سیاست‌زدایی از مساله‌های شهری افتاد، به سمت کنشگری شهری رفت؟ آیا در مقام اکتیویست شهری باید این گزاره را سر در خانه‌مان بنویسیم که ما سیاسی نیستیم؟ ما فعالیت شهری می‌کنیم؟ ما به سیاست کاری نداریم؟ یا باید به دنبال اتخاذ برخی ملاحظات استراتژیک و روشن‌شناختی برای پیشبرد مطالبات معطوف به سازوکارهای توزیع منابع در فضا و مناسبات فضایی بود؟

🔸شاید وسوسه شوید و با بالا بردن پلاک‌کاردهای در شهر همه‌چیز سیاسی است، چنین خوانشی را اساسا اپورتونیستی بدانید. در این صورت می‌توانیم بی‌آنکه آب از آب تکان بخورد، داستان اکتویسیم شهری را همینجا رها کرده و هرکدام‌مان دنبال کارمان برویم. ولی عجالتا بگذارید کمی بلندبلند فکر کنیم. به نظر می‌رسد در اینجا مساله بیشتر درباره نوعی از روش‌شناسی است. اتخاذ برخی ملاحظات روش‌شناختی شاید بتواند منازعات فضایی را که غالبا به نفع دم‌ودستگاه مرکزی تمام می‌شوند، به‌گونه‌ای دیگر در فضا جاری کند. بی‌آنکه حتی به بردن آن امیدی داشته باشد.

🔹در اینجا مساله، ممکن شدن منازعه‌ای به نام حق‌خواهی است. پر بدیهی است هر نوعی از حق‌خواهی به‌محض اینکه در راستای تولید وزن نمادین به سمت اشکال مختلف اجتماع‌سازی برود، با نامگذاری‌های معطوف به سیاسی بودن از راه نرسیده درجا تخته می‌شوند. اگر کمی زاویه‌مان را تغییر بدهیم، در اینجا متوجه می‌شویم از قضا دم‌و‌دستگاه مرکزی هم هیچ بدش نمی‌آید که هر شکلی از مطالبه جمعی را- حال چه صنفی باشد چه مساله‌ای شهری- به سیاسی بودن تقلیل داده و نیروهای مواجهه را به سمت خیابان گسیل کند. در این وضعیت که آپاراتوس قدرت سازوبرگ‌های انسداد و نام‌گذاری را دارد آیا به لحاظ تاکتیکی بهتر نیست ما با نام‌هایی دیگر بازی را به جای دیگری بکشیم؟

▪️در اینجا مساله بیش از آنکه سر نوعی از نام‌گذاری باشد، سر روش‌ها و استراتژی‌هاست(همان که موجب دعوای دار و دسته‌ی گی‌دوبور و هنری لوفور شده بود). در این صورت شاید گاهی خیلی هم لازم نباشد سر در خانه‌مان، با رنگ قرمز بنویسیم: فضا اساسا مفهومی سیاسی است. چرا که همگی پیشاپیش روی این گزاره و اینکه سرپناه حق ماست اتفاق‌نظر داریم و این را هم خوب می‌دانیم که جاروجنجال‌های حول‌وحوش این گزاره ازقضا بیش از هر زمانی به‌ویژه وقتی‌که امکانات تماما در اختیار مدیریت مرکزی است، امکان سیاست‌ورزی را در و بواسطه فضا ناممکن می‌کند. در سال‌های اخیر تجربه‌ی گروه‌های مختلف شهری در محله ده‌ونک تهران که توسط دانشگاه الزهرا در معرض سلب‌مالکیت بود بیش از هر زمانی این گزاره را تایید می‌کند. آنجایی که به‌قول یکی از فعالان محلی، کارویژه‌های نظم مرکزی به یکدیگر چنین گزارش می‌دادند که: بیایید که کمونیست‌ها محله را گرفته‌اند.

🔹شاید بگویید چنین خوانشی بیش از اندازه محافظه‌کارانه است. اما چه اشکالی دارد اگر چنین بگویید. در این وضعیت که امکانات مادی کنش رادیکال نه این‌طرف و نه آن‌طرف وجود ندارد که ما مساله مسکن را به‌مثابه‌ی حق‌سرپناه جا بیندازیم، آیا نباید به دنبال ممکن کردن برخی اکت‌های ولو نه‌تماما رادیکال بود؟ در ساحت عمل نه به‌گونه‌ای نظرورزانه، رادیکالیسم برای وضعیتی به کار می‌آید که اساسا امکان تعریف حداقل میانجی‌ها و رویه‌هایی برای حرکت و جنب‌وجوش وجود داشته باشد. نه در وضعیتی که اساسا امکان هیچ نوع از پیوند اجتماعی وجود ندارد.

🔸البته راست می‌گفت دوستمان که اتفاقا در شرایط تماما مسدود است که اشکال مختلف کنش‌های رادیکال و غالبا معطوف به انتحار بیش از هر زمانی به الگوهای رایج کنشگری تبدیل می‌شوند. اما در اینجا کماکان پرسشی وجود دارد. اینکه اگر قائل به رادیکالیسم هم باشیم. در نهایت برنده‌ی منازعه‌ي رادیکال باز حاکمیت مرکزی است. یعنی اتفاقا نظام مدیریتی خیلی هم استقبال می‌کند که شما تا جایی که می‌توانید رادیکال باشید. چرا که اگرچه مقابله به چنین گفتارها و متعاقبا سوژه‌هایی برایش هزینه‌های زیادی دارد، ولی با همه اینها می‌ارزد به اینکه بخواهد به‌واقع مطالبه‌ای را حول و حوش مسکن در شهرها پاسخ دهد.

▪️شما چه فکر می‌کنید؟

#اکتیویسم‌شهری

#فضاسیاست

#تولیدفضا

#جستارهای‌دریافتی

https://t.center/urbannEssay
🔍منازعه فضایی: مسجد پارک قیطریه

▪️از دیالکتیسین‌ها آموخته‌ایم که هر وضعیتی ضد خودش را در دل خودش دارد. آنها که قائل به اشکال مختلف کنشگری‌اند، می‌گویند از خلال عاملیت سوژه‌هاست که مجموعه‌ی اضداد به‌مثابه نیروهای بالقوه در وضع موجود بالفعل شده و نهایتا وضعیت مطلوب حاصل می‌شود. در اینجا وضعیت بدیل، درواقع سنتز دوآلیسم متشکل از تز و آنتی‌تز است که نهایتا توگویی به‌گونه‌ای دیالکتیکی جمع اضداد را ممکن کرده است.

🔹البته که چنین صورت‌بندی‌های نظری بیشتر در وضعیتی صدق می‌کنند که دست‌کم روی برخی بدیهیات- از جمله دو ضربدر دو می‌شود چهار- کماکان اتفاق‌نظر وجود دارد. نه در وضعیت ما که هر دم‌و‌دستگاهی فرمول، مقدمات و نتایج خودش را تولید می‌کند. در این وضعیت، هر آن ممکن است شما با تصمیمات نهادی نامأنوس و گاها محیرالعقول مواجه شوید. این تصمیمات از آن حیث نامأنوس‌اند که گفتیم هر نهادی با عقلانیت خاص خودش به دنبال بهره‌گیری حداکثری از فضا در راستای بازتولید منافع فضایی و دستگاهی خودش هست. تمام تضادها و کشمکش‌هایی که در شهرها دیده می‌شود غالبا حاصل چنین  معادلاتی است.

🔸از شکل‌گیری بلدیه تاکنون، مدیریت شهری تاریخا قرار بوده به تأمین خدمات عمومی شهر بپردازد. در این راستا، برای اینکه اساسأ امکان برنامه‌ریزی شکل بگیرد و از اعمال سلیقه‌های دستگاهی پیشگیری شود، در دهه ۴۰ در نظام برنامه‌ریزی کشور یک نهادی به نام شورای عالی شهرسازی و معماری به وجود آمد که به‌اتفاق دستگاه‌های مربوطه از جمله شهرداری یکسری ضوابط و مقررات شهرسازی تدوین کرد. بر اساس این ضوابط، قرار شد برای رضای خدا و بندگانش، تامین خدمات در شهرها بر اساس حساب کتاب انجام شود. یعنی هر نهادی از جمله شهرداری هر کاری می‌خواهد انجام دهد، پیش از هر اقدامی باید بر اساس استانداردهای تعیین‌شده توسط شورای عالی به بررسی کمبودها و مازادهای سرانه‌های خدماتی بپردازد تا ببینید مثلا در شهر تهران در محله قیطریه چه کم و کسری وجود دارد. بعد از اینکه سرانه کاربری اراضی در محله محاسبه و کمبودها و مازادها حاصل شد، آن وقت بر اساس فضای موجود، اولویت‌های محله و شهر و ردیف اعتبار و بودجه می‌توان به تامین خدمات شهری اقدام کرد.

▪️عجالتا کاری به گرایش سیاسی شهرداری تهران و رسالتش به‌عنوان کارویژه‌ی نظام سیاسی هم نداریم. ولی اگر چنین حساب و کتابی به‌صورت روشن اتفاق بیفتد، آن وقت هم خدا را خوش می‌آید و هم بندگان خدا در شهر و محله احساس تعلق‌خاطر بیشتری به برنامه‌های شهری خواهند داشت. در این وضعیت است که مدیریت شهری می‌تواند به‌واقع مطالبات عمومی را با حساب و کتاب و عدد و رقم روشن نمایندگی کرده و پاسخ دهد. مواجهات سلیقه‌ای و ناشفاف باعث ایجاد شکاف‌های غیرقابل ترمیم بین نظام مدیریتی و عموم مردم شده است. تکرار تاریخی چنین مواجهاتی امروز باعث از دست رفتن اعتماد عمومی به نظام برنامه‌ریزی کشور هم شده است. به‌طوری که امروز دیگر طبقات اجتماعی مختلف علی‌رغم تضاد منافع درون‌طبقاتی‌شان، جملگی روی ناکارآمدی نظام مدیریت شهری و برنامه‌ریزی اتفاق‌نظر دارند.

🔸خردادماه ۱۴۰۲ معاون مرکز رسیدگی به امور مساجد استان تهران گفته بود بیش از هزار مسجد در تهران غیرفعال است. نیمی از مساجد کشور هم امام جماعت ندارند. به گفته او، در استان تهران هم از میان ۳۵۰۰ مسجد، هزار مسجد به دلایل مختلف در تمام فصل‌ها فعال نیست.

🔹از طرف دیگر، در طرح جامع و تفصیلی تهران، بیشترین کمبود‌ها مربوط به سرانه فضای سبز است: این یکی از ناراحتی‌های من است که چرا ما در بعضی از مناطق تهران سرانه فضای سبزمان زیر ۴ و ۵ و در منطقه ۱۰ زیر یک متر است، ما در بعضی از محلات متاسفانه بوستان نداریم.

▪️در این وضعیت که اعداد و ارقام هم- حتی به شیوه‌ی مثال‌زدنی معاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران- به هم نمی‌خورند و هر مدیری با هر منطقی که دلش بخواهد اولویت‌های توسعه شهری را تعیین می‌کند، نتیجه‌ای که حاصل می‌شود دقیقا ضد آن چیزی است که نظام مدیریتی می‌خواهد. حتی اگر با خوانش دورکیم از مذهب نیز همراه باشیم، باید بگوییم هیچ اقدامی نمی‌تواند مثل اقدام شهرداری تهران برای ساخت مسجد در پارک قیطریه از آخرین فضاهای نمادین نظام مدیریتی ارزش‌زدایی کند. چنین اقدامات سلیقه‌ای حتی در میان گروه‌های مذهبی نیز اصطلاحا شک و شبه‌دار است.

🔸در تاریخ صدساله توسعه شهری ایران، مساجد در کنار اجتماعات محلی و بازار بمثابه پایگاه‌های اجتماعی مهمی در مقیاس محلات محسوب می‌شدند که غالبا می‌توانستند نظام‌های سیاسی را به چالش بکشند. اما امروز کارکردهای اجتماعی مساجد هم به واسطه چنین اقدامات بخشی‌نگرانه کاملا از دست رفته است.
▪️ بله، درست گفته‌اند که اگر دانش به ستاره ثریا بسته باشد و در آسمان‌ها آرام گیرد، مردانی از ایران بدان دست می‌یازند.

#مسجدپارک‌قیطریه

#جستارهای‌دریافتی


https://t.center/urbannEssay
🔍خشم شهری؛ شورش طردشدگان

▪️پرنده‌ای را در قفس تصور کنید. اگر به قفس نزدیک شوید و فقط به یکی از میله‌های آن چشم بدوزید رفتار پرنده برای‌تان سوال‌برانگیز خواهد شد. به‌این طریق‌ شما به هیچ‌چیز درباره ٖآن تک‌میله، که احتمالا مانع ٖآن می‌شود که پرنده پرواز کند و به آزادی‌اش دست یابد، پی نخواهید برد. اما اگر از نگاه کردن به یک‌میله دست بردارید، کمی عیق بروید و به قفس نگاه کنید، برای‌تان واضح خواهد شد که چرا پرنده پرواز نمی‌کند و نمی‌تواند پرواز کند. تک‌میله‌های به‌ظاهر بی‌آزار، هنگامی که به طریق خاصی کنار هم قرار بگیرند، به‌مثابه دیواری صلب هر چیزی را که درون آن فضا باشد محصور می‌کنند. محبس بودن قفس نه ناشی از خاصیت معین میله‌های منفرد، بلکه نتیجه‌ی نحوه‌ی درهم‌تنیدگی آن‌هاست؛ به بیان دیگر، نتیجه مناسبات نظام‌مند آن‌هاست که ساختار سرکوبگر را تشکیل می‌دهند. بنابراین، به‌جای اینکه تلاش کنیم یک دلیل قطعی در پس خیزش‌ها و شورش‌های شهری بیابیم؛ به نظر من روشی مانند قفس پرنده لازم داریم که امکان تکوین چندین روایت از نارضایتی را فراهم آورد.
..مجموعه‌ای از تغییرات اقتصادی، کردارهای نهادی، رویکردهای اجتماعی و سیاست‌گذاری‌هاست که قفس پرنده را تولید می‌کند. به همین دلیل است که مشکلات نابرابری شهری و فقر متمرکز به‌سادگی با نوسازی محلات و برنامه‌های تخریب رفع نمی‌شوند. نوسازی فقط بر یکی از میله‌های قفس متمرکز است و تخریب نیز تنها قفس را به جای دیگری منتقل می‌کند،‌بدون آنکه به نیروهای گسترده‌تر که عامل بروز مشکل در وهله‌ی اول بودند، توجه کند(مصطفی دیکیچ، کتاب خشم شهری: شورش طردشدگان).

🔹فضا امری سیاسی است. فارغ از چند و چون‌هایی پیرامون تشریح چگونگی سیاسی بودن فضا، در اینجا انگاره اصلی پیوند فضا و سیاست‌ورزی است. پیوندی که تو گویی تنها روزنه‌ی عبور از انسداد فضایی به وضعیتی است که امکان منازعه در آن برقرار است.

🔸اگرچه در سال‌های اخیر در ایران کم‌وبیش نوعی از گفتمان‌سازی پیرامون سیاسی بودن فضا اتفاق افتاده است، با این‌حال روایت غالب در فضای رسمی شهرسازی و معماری و مدیریت شهری کماکان بر نوعی از سیاست‌زدایی از طرح‌ها و برنامه‌ها تاکید دارد.

🔹اگر به دنبال این هستید ببینید فضا چگونه با سیاست و سیاست‌ورزی پیوند خورده، بدون شک کتاب خشم شهری: ‌شورش طرد‌شدگان- با ترجمه‌ی روان و دقیق دوستان- یکی از بهترین منابعی است که به‌گونه‌ای روش‌مند می‌تواند شما را قدم‌به‌قدم از تک‌میله‌های شناخت، تحلیل و طرح دور کرده و در نهایت چشم‌هایتان را به مناسبات برسازنده‌ی روابط فضایی در شهرها باز کند.



#خشم‌شهری‌‌شورش‌طرد‌شدگان

#عاملیت‌فضایی

#فضا‌وسیاست

#تولیدفضا

#جستارهای‌دریافتی

https://t.center/urbannEssay
🔍برابری، آغازگاه برنامه‌ریزی

▪️برابری غایت نیست، بلکه پیش‌شرط هر ارتباطی است.

🔸هیچ کسی بهتر از ژاک رانسیر، سنت‌های معطوف به برابری را به چالش نکشیده است. سنت‌هایی که جملگی روی برابری به‌مثابه غایت اشتراک نظر دارند. رانسیر با نقدی درون‌ماندگار، برابری را از پایان معادله بر می‌دارد و آن را در ابتدای فرمول می‌گذارد. با چنین جابجایی ظریفی تو گویی شرایط امکان چیزی به نام ارتباط اجتماعی و طبعا مناسبات فضایی مختصاتی به‌نام برابری است. در این معنا، عاملیت فضایی ضروری است که از برابری آغاز شود، نه اینکه در نهایت به آن منتهی شود.‍

▫️همه اینها را گفتیم که به این برسیم، هر شکلی از برنامه‌ریزی و شهرسازی نیز ضروری است از نوعی از برابری آغاز کند. یعنی در گام اول قائل به تفاوت‌ها و تمایزها بوده و از آن شروع کند. نه اینکه دستیابی به تمایزات را به‌مثابه غایت برنامه‌ریزی قرار دهد. البته اگر اساسا قائل به این باشیم که عقلانیت برنامه‌ریزی و رسالت برنامه‌ریز قرار است به‌واقع چنین کند.

▪️بگذارید مثالی بزنیم. وقتی یک برنامه‌ریز یا یک شهرساز یا یک معمار وارد یک محله می‌شود که در فرایند توزیع نامتوازن منابع و منافع فضایی با مردم محلی- گروه‌های همواره در معرض برنامه‌ریزی- کاری جمعی انجام دهد، ضروری است در گام اول قائل به صلاحیت تشخیص و تصمیم‌گیری سوژه‌ای به نام مردم محلی باشد تا پس از آن بتواند به سمت هر شکلی از مداخله و برنامه‌ریزی به‌ویژه برنامه‌ریزی مشارکتی حرکت کند، نه اینکه مشارکت و طبعا پله‌های آن را پیشفرض قرار داده و در نهایت بخواهد صلاحیت گروه‌های اجتماعی را به‌میانجی مشارکت کردن/نکردن یا بالا رفتن از پله‌های نردبان مشارکت تشخیص دهد.

🔹البته آموخته‌ایم هر شکلی از دانش پیشاپیش به اشکال مختلف قدرت پیوند خورده است. با در نظر گرفتن چنین فرضی، آن‌وقت داستان به‌سادگی جابجایی متغیرهای یک فرمول ریاضی از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر یا بازی با خط‌کش T یا بالا رفتن از پله‌ها نیست. در این وضعیت، منازعه‌ حول‌وحوش برابری پیچیده‌تر هم می‌شود. حال که دانش و قدرت به‌واقع پشت‌وروی یک سکه‌اند، چگونه می‌توان در فرایند برنامه‌ریزی حدود صلاحیت سوژه‌ها را برای تشخیص و تصمیم‌گیری درباره یک مساله‌ی شهری تعیین کرد بگونه‌ای که از وضعیت عاملان سلب‌صلاحیت صورت نگیرد؟

🔸شما چه فکر می‌کنید؟

◾️بدیهی است، در اینجا منظور از برابری، امکان‌های برابر برای ورود به فرایند تصمیم‌گیری در راستای توزیع منابع فضایی است که اقتصاد برنامه‌ریزی نام دارد، نه آن مقصودهای غالب که به دنبال هم‌ترازیهای تصادفی و بی‌واسطه موقعیت‌ها در فضا می‌گردند.

#جستارهای‌دریافتی

#برنامه‌ریزی‌مشارکتی

#تفاوت‌های‌فضایی



https://t.center/urbannEssay
ازآن‌خودسازی فضا: بازیابی نام‌ها

▪️اعلیحضرتا مملکت خراب، رعیت پریشان و گداست. تعدی حکام و مأمورین بر مال و عرض و جان رعیت دراز، ظلم حکام و مأمورین اندازه ندارد؛ از مال رعیت هر قدر میل‌شان اقتضا کند، می‌برند..پارسال دخترهای قوچانی را در عرض سه ری گندم مالیات که نداشتند بدهند، گرفته، به ترکمان‌ها و ارامنه عشق‌آباد به قیمت گزاف فروختند...ده هزار رعیت قوچانی از ظلم به خاک روس فرار کردند. هزارها رعیت ایران از ظلم حکام و مأمورین به ممالک خارجه هجرت کرده، به حمالی و فعلگی گذران می‌کنند و در ذلت و خواری می‌میرند. . مردم قوچان از دست تعدی حکام آنجا بیشتر به طرف آخال فرار می‌نمایند و دخترهای خود را از راه اضطرار به فروش می‌رسانند. سابق دخترها را یکی ده تومان می‌خریدند حال تراکمه مرو دختری قریب به یک صد تومان می‌خرند.. اینکه قصه دخترفروشی در قوچان شهرت دارد مبنی بر این قاعده است که چون قوچان به حدود ترکمانان وصل است و به خاک روسیه متصل و مالیات آنجاها را از اشخاص می‌گیرند و نه از عایدات املاک و فلان بیچاره که از عهده پرداختن مالیات و تعارف و جریمه بر نمی‌آید ناچار است دختر خود را به مبلغی بفروشد تا مالیات دیوان را بپردازد(افسانه نجم‌آبادی،حکایت دختران قوچان).

🔸بدون‌شک امروز مساله‌ی جنسیت و فضا یکی از مهمترین چالش‌های نظام برنامه‌ریزی و شهرسازی ایران است. در دوره‌های مختلف همواره منازعه برای ازآن خودسازی فضا توسط زنان و همزمان اتخاذ استراتژی‌های مردسالارانه‌ی مبتنی بر غیرت و ناموس برای پس زدن آن‌ها از فضا مساله‌ی جدی بوده است. منازعه‌ا‌ی که دست‌کم از دوران قاجار بدین‌سو به اشکال مختلف کماکان بازتولید شده است.

🔹در نظام‌های سیاسی مختلف- دوره قاجار(فروش دختران قوچان)، پهلوی(کشف حجاب) و جمهوری اسلامی(کنترل و تشدید حجاب)- موضوع زنان و اشکال پدیدار شدن آنها یا شیوه‌های فضامند شدن عاملیت آنها همواره در جراید و روزنامه‌ها، مجلس، دولت، اجتماعات غیررسمی، تشکل‌های اکتیویستی و دیگر فضاها یکی از موضوعاتی بوده که همواره حاکمیت سیاسی را با پرسش‌های جدی و گاها چالش‌های حل‌ناشدنی مواجه کرده است. همه این چالش‌ها به‌نوعی به شیوه‌های بازنمایی و عاملیت زنانه در فضا مرتبط بوده است. نظام‌های سیاسی از یک‌طرف به دنبال کنترل و تحدید امکان بازیگری زنان در ساحت سیاست‌گذاری و زیست روزمره و از طرف دیگر اجتماعات کنشگر به دنبال تولید فضا از خلال نوعی عاملیت زنانه بوده‌اند.

▪️سوژه هر گفتمانی که باشیم نمی‌توانیم از پرسشی به تاریخ صدسال عبور کنیم که: چرا در ایران نظام‌های سیاسی همواره به‌دنبال قلمروسازی بیشتر از خلال قلمروزدایی از زنان بوده‌اند؟

#جستارهای‌دریافتی

#زنان‌وفضا

#عاملیت‌زنانه

#علیه‌تبعیض‌جنسیتی


https://t.center/urbannEssay
فضا و جنسیت: علیه نابرابری

▪️با سیر در تاریخ ایران، خواهیم دید فضاهای شهری نسبتی نامعین و غالبا نابرابر با جنسیت داشتند. خیابان که جزو اولین عناصر مدرن فضای شهری است، در ابتدا به روی زنان گشوده نبود. زنان به‌میانجی‌ بدن‌هایشان، توامأن در حال مبارزه در آستانه‌های رویت‌پذیری/‌ناپذیری در فضا بوده‌اند که در نهایت توانستند با پیشروی آرام و مستمر، قسمی عاملیت زنانه را در فضا حک کنند.

🔹در ابتدا، فضاهای عمومی نسبت بیگانه‌ای با زنان داشته و همواره محدودیت‌هایی بر آن‌ها وارد می‌آوردند. به بیانی دیگر بسیاری از فضاهای شهری تحت سیطره مردان بودند که کمتر فضایی برای زنان نداشتند. از خلال چنین فرایندی بود که همواره زنان- در ساحت فضامندی- غالبا تحت کنترل و نظارت آپاراتوس مردانه قرار می‌گرفتند.

🔸جنسیت‌زدگی فضاهای شهری که غالباً دلیل آن را استقرار سیستماتیک زنان در محیط خانه تا محیط‌های عمومی شهری می‌دانند، صرفاً به‌واسطه نوعی رقابت فیزیکی برای بازنمایی عاملیت در فضا نیست. به‌طور معمول، فضاها نه‌تنها به‌لحاظ جنسیتی، بلکه به‌شکل نمادین نیز جنسیت‌زد‌ه‌اند. زنانگی با خانه و امر محلی احساس دوگانه‌ای برای آنها به وجود آورده است. می‌دانیم فرآیند صنعتی‌شدن و مدرنیزاسیون، نوعی دیگر از حس تعلق برای زنان ایجاد کرده که به شکاف و جداسازی هرچه بیشتر خانه و فضای حق‌خواهی برای زنان دامن زده است. با این‌حال به نظر می‌رسد روند مدرنیزاسیون، کارکردهای آزادی‌بخشی نیز برای زنان در فضاهای شهری داشته است.

🔸گسترش تجارت فروشگاهی و بازار مصرف، حضور زنان را در فضا شهری تسهیل کرده است. اولین‌بار زنان از طریق تصاحب فضاهای مصرف موفق شدند به فضاهای شهری ورود کنند و استراتژی خرید کردن را به نمایش دربیاوردند. فضاهای مصرفی که برای زنان به وجود آمده بود این را ایجاب می‌کرد که زنان به شکلی بتوانند فضا را مصرف کرده و به دنبال آن بتواند فضاها را تصاحب کنند. مصرف در چنین فضاهایی، صرفا به کالاها و ابزارها محدود نمی‌شود. فضاها نیز در این مکان‌ها تولید و مصرف می‌شوند. با دیدگاه ساده‌تر، می‌توان این‌طور درک کرد که ورود مدرنیته و بازار مصرف مدرن نوعی رهایی‌بخشی برای زنان ایجاد کرد که زنان از طریق تصرف فضاهای مصرف توانستند به فضاهای شهری دسترسی بیشتری پیدا کنند. اما اگر کمی زاویه‌مان را تغییر دهیم، متوجه می‌شویم مدرنیته شاید بعضی امکان‌های رهایی‌بخش برای زنان تولید کرده، ولی بخواهیم یا نخواهیم باز به شکلی دیگر باعث ایجاد نوعی نابرابری و تبعیض‌های جدید شده است.

▪️دورن مسی در  کتاب فضا، مکان و جنسیت نشان می‌‌دهد مدرنیزاسیون زنان کارگر را در فرایند تقسیم کار صنعتی مستعمل می‌کند. زنان خانه‌دار حومه که عموما کارگران پاره‌وقت با دستمزد پایین‌اند به واسطه مشکلات فضایی و اقتصادی، روی به نظام صنعت می‎‌آورند. در این سیستم تقسیم کار، بخش‌های خدماتی جدیدی شکل می‌گیرد که انطباق و انعطاف‌پذیری زمان و مکان برای زنان کارگر بسیار دشوار می‌شود. از خلال چنین مکانیسم‌هایی زنان دچار بیگانگی جنسیتی شده و همزمان مردانگی فضا بازتولید شده و در نهایت نابرابری جنسیتی اشتغال در فضا تداوم می‌يابد.
🔹دوستان عزیز می‌توانند ادامه مطلب را در نشریه انجمن انسان شناسی دانشگاه تهران که به‌زودی منتشر می‌شود، مطالعه کنند.

#جستارهای‌دریافتی

#عاملیت‌زنان

#تولیدفضا

#علیه‌تبعیض‌جنسیتی

https://t.center/urbannEssay
🔸به نظر می‌رسد وقتی سیاست‌ها مختصات فضایی پیدا می‌کنند، دیگر به این سادگی‌ها نمی‌شود از آن‌ها مختصات‌زدایی کرد. چرا که آن قاعده‌ها و سیاست‌ها، به‌محض نمود یافتن، ‌فضا را به میدانی از نیرو تبدیل می‌کنند که در آن منازعات بی‌پایان منافع بازیگران به این سادگی‌ها رفع و رجوع نمی‌شوند. مساله‌ی تراکم‌فروشی در شهرها بیش از سه دهه است که کماکان محل بحث و کشمکش‌های نظری و نهادی است. خیلی از تحلیل‌گران اقتصادسیاسی بر این اعتقادند که تراکم‌فروشی به نوعی زمینه‌های کالایی‌سازی فضا و از این‌رو تبدیل کردن زمین از کالای مصرفی به کالای مبادله‌ای را فرهم می‌آورد. از طرف دیگر برخی دیگر از تحلیل‌گران تکنوکرات معتقدند در شهرهای امروز، ‌چاره‌ای جز پاسخگویی به تقاضاهای افزایش تراکم و بارگذاری جمعیتی در شهرها نداریم. از دل چنین کشمکش‌هایی در نهایت الگوهای مختلف رشد و توسعه شهرها در نظام برنامه‌ریزی بروز و ظهور می‌کند.

▪️فارغ از چنین ملاحظاتی، آنچه در این میان محل تامل است، شناسنامه‌دار شدن سیاست‌ها به محض فضامند شدن آن‌هاست. اواخر دهه ۶۰ که سیاست مستقل شدن شهرداری‌ها و متعاقبا فروش تراکم در شهرداری- به‌واسطه نوعی تنظیم‌گری در ساحت سیاست‌گذاری- کم‌وبیش در تهران نمود پیدا می‌کند، بازیگران متعددی از خلال چنین سیاستی در شهرها منافع اقتصادی فراوانی به دست می‌آورند. به‌گونه‌ای که حتی در دهه ۸۰ که زمزمه توقف فروش تراکم مازاد در برخی مناطق شهرداری تهران شنیده می‌شود،‌ بازیگران در مقیاس وزارتخانه‌ها مانع عملیاتی شدن چنین تصمیمی می‌شوند.

🔹تامل پیرامون تراکم‌فروشی در شهرها نشان می‌دهد امروزه دیگر تنها شهرداری منتفع اصلی تراکم‌فروشی نیست. دیگر بازیگران زمین و تراکم بسیار بیشتر و پرقدرت‌تر از آن چیزی هستند که ابتدا تصور می‌شد.
▪️شما چه فکر می‌کنید؟

#جستارهای‌دریافتی

#تراکم‌فروشی

#فضا‌سرمایه

#تولیدفضا

https://t.center/urbannEssay
🔍تاریخ فضایی تضاد

▪️یک مثال ساده بعنوان غذای فکری عرض می‌کنم، هیچ می‌دانید که در محیط‌های مذهبی کوی‌های جنوب شهر تهران، چندان جائی برای مدارس فعلی ما باز نشده، بلکه یک نوع مقاومتی در مقابل مدارس ایجاد شده است، منظورم اینست که بیشتر فرزندان خانواده‌های محله‌های مذهبی جنوب شهر چندان رغبتی برای رفتن به مدارس خارج از محیط خودشان ندارند. مراجعه کنید به تعداد مدارس اسلامی که در میان این محلات، بطور قابل‌توجهی موجود است. در همین محلات مذهبی، از ۱۰ سال پیش، خودبخود راهی پیش فرهنگ گذاشته شده است، و این خود دلیل دیگری است بر اینکه سیاست فرهنگ ما فعلا سیاستی خودرو است. کدخداها و معتمدین محل، پس از توجه به اینکه هر خانواده‌ای مایل و راغب به تحصيل فرزندان خویش است چون خودشان نظرخوشی به مدارس ما که بیشتر درصدد تغییر ظاهر شاگردان هست، ندارند، به کار افتادند و مدارس اسلامی را تشکیل دادند. از این مدارس که در آغاز کار، تنها در سطح دبستان بود، فعلا تعدادی کودکستان و دبیرستان نیز بر آنها اضافه شده است. تا سال ۱۳۲۰ اصلا خبری از این مدارس نبود، ولی امروز ۶۴ باب دبستان و دبیرستان و کودکستان دخترانه و پسرانه اسلامی داریم، این آمار را بنده از وزارت فرهنگ نتوانستم بدست بیاورم، دو سه روز پیش از مؤسسین این مدارس، که در سراسر ایران ۱۰۹ مدرسه ممکن است داشته باشند، به‌دست آوردم، چون وزارت فرهنگ در تأسیس آنها دخالت نداشته، این مدارس خودبه‌خود باز شده است، و با یک برنامه تقریباً مجزائی کار می‌کنند. به‌جاست که وزارت فرهنگ آنها را مورد توجه قرار دهد، و کار آنها را بیشتر کنترل کند(سمینار مسائل اجتماعی تهران، ۱۳۴۱).

🔸از زمانی که در ایران اقتصاد برنامه‌ریزی به‌گونه‌ای رسمی و غیررسمی شکل می‌گیرد، تهران به‌مثابه پایتخت نظام‌های سیاسی در ادوار مختلف همواره در مرکز توجه بوده است. در این معنا تهران بمثابه‌ مرکزیتی سیاسی همواره فراتر از صرفا یک فرم و کالبد، محل منازعه بوده است. به‌گمانم روی این تفاهم داشته باشیم که فرم اساسا مفهومی سیاسی است. اگرچه کوین لینچ در تئوری شکل شهر گام‌هایی به سمت چنین صورت‌بندی‌ای برداشت، اما سیاسی بودن فرم را کسی بهتر از تافوری و کاتبرت به ما نشان نداده است.

🔹در اوایل دهه چهل، تهران بمثابه میدانی است که انواع و اقسام متولیان و بازیگران هر کدام به شیوه خودشان به دنبال مدرن‌سازی آن هستند. در همین دوره‌ها که متناظر با برنامه سوم عمرانی هم هست، مهمترین مساله‌های تهران، آب، برق، فاضلاب و معبرگذاری در راستای به حرکت انداختن شهر است. برای حل و فصل کردن چنین مساله‌هایی انواع مهندسین مشاور و شرکتهای خارجی و داخلی و دولت پیوسته در تکاپواند. از خلال چنین فضایی است که طرح جامع اول تهران توسط مهندسین‌مشارو فرمانفرمائیان و ویکتور گروئن تهیه می‌شود.

🔸آنچه در این میان مساله است، تلاش سیستماتیک طرح جامع برای توسعه خطی تهران به سمت شرق و غرب و زدودن دوگانه‌ی شمال و جنوب است. طرح جامع ضوابطی مصوب می‌کند که به‌تدریج باعث تراکم یافتن زیرساخت‌های شهری در راستای جهت پیشنهادی می‌شود. در همین حین که نظم سیاسی در حال به‌فرم کردن-یا دقیق‌تر طبقاتی کردن- شهر است، در محلات جنوب تهران اما فضای دیگری در حال شکل‌گیری است. فضایی که کمتر از دو دهه بعد- با بهره‌گیری استراتژیک نیروهای انقلابی- در سال ۵۷ مشروعیت عقلانیت برنامه‌ریزانه را اساسا به پرسش می‌کشد.

▪️طرح‌های توسعه شهری غالبا از خلال نوعی توزیع نامتوازن منابع فضایی، باقیمانده‌های خودشان را تولید می‌کنند. چنین مازداهایی به‌گونه‌ای دیالکتیکی می‌توانند به ضد هر شکلی از برنامه‌ریزی تبدیل شوند. تاریخ طرح‌های توسعه نشان می‌دهد، نیروهای بالقوه‌ای که بیرون از معادلات برنامه‌ریزانه باقی می‌مانند، ممکن است زودتر از افق پیش‌بینی‌شده در طرح‌ها بالفعل شوند. چنین معادله‌ای امروز هم کماکان این‌بار نه‌تنها در تهران که در تمام شهرها با تراکم‌یافتگی بیشتر برقرار است.

#باقیمانده‌های‌توسعه

#طرح‌جامع‌تهران

#فضاسیاست

#جستارهای‌دریافتی


https://t.center/urbannEssay
🔍طرح‌های شهری: سابجکتیویسم زیبا

▪️بهتر از ما می‌دانید تقابل‌هایی آشتی‌ناپذیر میان ایده‌آلیسم و ماتریالیسم حول‌وحوش تکیه‌های تحلیلی بر ایده یا ماده وجود دارد. تاکنون هم چنین تکیه و تاکیداتی با ارجاع مدام به دو نماینده بلامنازعه-هگل و مارکس- همواره محل بحث بوده و هست. فارغ از اینکه از کدام سنت نظری، فضا را می‌بینیم، به نظر می‌رسد عجالتا می‌توانیم روی زیبا و بی‌نقص بودن امر بی‌شکل(شما بخوانید ایده) تفاهم داشته باشیم. بواقع چیزی زیباتر از ایده‌ای نیست که هنوز سرو شکلی ندارد.

🔸 مساله از آنجایی شروع می‌شود که این امر بی‌شکل یا همان ایده به سمت فضامندی و متعین شدن حرکت می‌کند. طرح‌ها و برنامه‌های شهری درواقع میانجی‌های مادیت بخشیدن به ایده‌های بی‌نقص و فریبنده‌ی معطوف به توسعه‌اند که داعیه توزیع متوازن منابع و زیرساخت‌ها را هم دارند. اما طرح‌های شهری به‌محض اینکه که از خلال ضوابط و قوانین شهری ما‌به‌ازای مادی پیدا می‌کنند، از زمین تا آسمان با آنچه به شکل سابجکتیو متصور می‌شده، فرق می‌کنند. نه تنها توسعه متوازن را ممکن نمی‌کنند که بیش از هر زمانی منجر به سلب‌مالکیت‌ها و برون‌رانی‌های گسترده هم می‌شوند. شکل تهران امروز پس از ۶۰ سال مصداقی بر این انگاره است. 

🔹طرح جامع تهران یکی از پیشروترین طرح‌هایی بوده که در دهه ۴۰ توسط مهندسین مشاور فرمانفرمائیان و ویکتورگروئن تهیه شده است. این طرح در ساحت ایده می‌خواست تهران را به شأن و مقام یک پایتخت تمدن بزرگ برساند. اما آنچه به‌واقع در فضا جاری و ساری شد، کمتر قرابتی با ملاحظات و برآوردهای طرح نداشت. اگرچه فلسفه طرح‌ها و برنامه‌های شهری اساسا فاصله‌گیری از نوعی سابجکتیویسم زیبا است. اما در نهایت با همه اینها، زور مناسبات انضمامی بسیار بیشتر از اقتضائات هر طرح و برنامه‌ای است. این مناسبات همان نیروهایی‌اند که گاها به وضعیت‌های مازاد و باقیمانده‌های توسعه و گاها به نیروهای پیشران و برهم‌زننده‌ی نظم نمادین طرح‌ها و ضوابط شهری تبدیل می‌شوند.

#ایده‌آلیسم‌درشهرسازی

#جستارهای‌دریافتی

#باقیمانده‌های‌توسعه


https://t.center/urbannEssay
Ещё