میگشت و میگشت...
تا نزدیکیهای صبح درون این فضا بود،
از صفحهای به صفحهی دیگر،
صفحاتی که تمامی نداشت...
🔹آن شب هم به ظاهر مثل شبهای قبل بود
اما گویا بنا بود در موقعیتی قرار بگیرد که میتوانست او را از این مرتبه هم پایینتر بکشد.
باز هم صحنههای فریبنده، دلش را برده بود و چشمانش جز آن صفحهی مجازی، چیز دیگری را نمیدید
👀این بار هم در محیطی قرار گرفته بود که تماما حرفهایش رنگ و بوی شهوت میداد. همان رنگی که مجذوبش شده بود...
💥که ناگهان جملهای در آن بین، برق از سرش پراند!
"چه میبینم؟!!!
❗️به امامم حسین توهین کرده؟!
‼️چرا اینقدر بد ذات است؟! من که مجذوبش شده بودم! آخر توهین به امام...
چه خبر است؟!
❗️دیگران چرا این حرفهای زشت را ادامه دادهاند؟!
خدایا من در چنین فضایی چه میکنم؟!"
🌟در لحظهای هزاران فکر از سرش عبور کرد؛ به طوری که چشمان شهوتآلودِ خیره به صفحهاش میخواست سیاهی برود.
🚨میتوانست بماند و بیخیال شود؛ یا برود و بیزار شود...
"نه، من هرچه باشم با اینها یکی نیستم؛ هرچه باشم حسین را دوست دارم
😔نه! نه! خدایا راه من از این یزیدیها جداست."
#دوراهی#ترک_گناه#فضای_مجازی #فیلم_مستهجن @tobe94