در سال ١٧۶٥ میلادی در پاریس، جوانی به نام #لامار را به اتهام پاره کردن تصویر #مسیح_برصلیب، دستگیر کردند و شکنجه دادند. او زیر شکنجه به جرم خود اعتراف کرد. سر او را در میان هیاهو، شادی و بی خیالی مردم بریدند و جسدش را سوزاندند.
در همان روزها، زنی را به خاطر تغییر دین به چاه انداختند و کشتند و خانوادهای را هم به خاطر توهین دخترشان به مسیح شکنجه و در به در کردند.
خبر به #ولتر رسید. او نامهای بدین مضمون به نوشت خطاب به دوستانش:
«دیدروی شجاع، دالامبر دلیر، بیایید متحد شویم و این مرتجعان و شارلاتان ها را از میان برداریم. این چرندیات بیمزه، ادعاهای گزاف، سفسطههای بیمعنی داستانهای دروغ و اباطیل هر روزه را نابود کنیم. نگذاریم فرهنگ، اسیر این بیفرهنگها باشد و دور باطل خشونت و طمع همهی ما را در خود فرو بلعد. بیایید دست این #دزدان_مقدس_مآب را از جان و مال مردم قطع کنیم. ما باید برای نسل آینده خرد و آزادی به ارمغان بیاوریم، این کثافت باید تمام شود.»
میگویند پس از این، ولتر تا آخر عمر، تمام نامههای خود را با همین عبارت امضا میکرد: