🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance

#نهادسلطنت_درایران
Канал
Логотип телеграм канала 🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
@tarikhdartarazooПродвигать
1,67 тыс.
подписчиков
6,7 тыс.
фото
1,44 тыс.
видео
6,85 тыс.
ссылок
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت... "عارف قزوینی"
#نهادسلطنت_درایران  ‍
«از سایۀ خدا تا سایۀ شیطان بزرگ» !


نهاد پادشاهی در ایران ریشه‌دارترین و کهن‌ترین سنت‌ها را پشت خود داشت.
پرسش بزرگ تاریخ معاصر ما این است که چطور درختی چنین تناور با ریشه‌های هزاران ساله از خاک برکشیده شد؟
شاهان تا دورۀ قاجار خود را «ظل‌الله» (سایۀ خدا) می‌دانستند و نزد مردم چنین پنداشته می‌شدند.
کافی است به ۱۱۳ سال پیش برگردیم و از نامۀ آیت‌الله #طباطبایی، رهبر مشروطه‌خواهان، به مظفرالدین‌شاه یاد کنیم.
آیت‌الله خطاب به شاه می‌گوید:

👈 «به خداوند متعال قسم، دعاگویان، اعلیحضرت را دوست داریم...
صحبت و بقای وجود مبارک را روز و شب از خداوند تعالی می‌خواهیم...
پادشاه رئوف و مهربان بی‌طمع باگذشت را چرا نخواهیم؟
راحت و آسایش ماها از دولت اعلیحضرت است....
مقاصد دعاگویان در زمان همایونی صورت خواهد گرفت چنین پادشاهی را ممکن است دوست نداشته باشیم؟
حاشا!».👉
اما شصت سال بعد آیت‌اللهی دیگر به اسم #خمینی، شاه ایران را نوکر شیطان بزرگ توصیف می‌کرد!
با سرعتی نامنتظره «سایۀ خدا» تبدیل شد به «سایۀ شیطان بزرگ»!
اینکه چگونه «ظل‌الله» به «ظل‌الشیطان» تبدیل شد، از پرسش‌های اساسی تاریخ ماست و درباره‌اش باید اندیشید.
در این نوشتار در این مبحث لبی تر می‌کنیم تا در فرصت‌های دیگر آن را عمق و گسترش بخشیم...
پرسش نخست این است که زوال نهاد سلطنت چه «مراحلی» داشت؟
سریر ظل‌اللهی نه ‌یکباره، که گام‌به‌گام فروپاشید...
به گمانم تیری که میرزارضای کرمانی به سینۀ سلطان صاحبقران، ناصرالدین‌شاه شلیک کرد شروع فرایند زوال بود (سال ۱۸۹۶)...
پیام این بزرگ‌ترین قتل سیاسیِ تاریخ جدید ایران این بود که «رعیت می‌تواند شاه را بکشد!»
گام دومِ تضعیف نهاد سلطنت برخلاف تصور رایج «انقلاب مشروطه» نبود، بلکه اتفاقاً مشروطه بهترین راه برای «به‌روزرسانی سلطنت» بود...
اختیارات شاه محدود شد، اما جایگاه کبریایی و آسمانی او حفظ شد.
گام دوم، رفتار نابخردانۀ محمدعلی‌شاه با مجلس نوپا و مشروطه‌خواهان بود.
البته می‌توان انصاف پیشه کرد و از تندروی‌های انقلابی‌ها هم یاد کرد، اما بانی و میراث دار تاج‌وتخت محمدعلی‌شاه بود و مسئولیت این نهاد با او بود...
محمدعلی‌شاه به جای ایفای نقش پدری، خود یک سر دعوا شد و این خطای بزرگ او بود...
در نتیجه آدم کشت، بی‌اعتبار شد و لطمۀ بزرگی به میراث هزاران ساله ای  که در دست داشت زد!
مجاهدان تهران را گرفتند و شاه لجوج آواره شد...
دوباره خواست با اتکا به قوای روس تاج را تصاحب کند؛ که نشد...
احمد شاه ، شاهی صغیر بر تخت نشست...
نُواب او مردان خردمندی بودند، اما چنین شاهی بسیار بعید بود بتواند جایگاه اجدادش را به کف آورد...
ضربۀ سنگین بعدی به نهاد پادشاهی را کسی زد که اتفاقاً به گمان برخی زیبنده‌ترین شاه ایران مدرن بود:
« رضاشاه....»
تغییر دودمان شاهی آن هم به دست نمایندگانِ واقعی یا صوری مردم، بدعتی بود که عاقبت نامعلومی داشت...
رضاشاه همۀ آن خدماتی که در مقام شاهی انجام داد، در مقام رئیس‌الوزرایی هم کم‌وبیش می‌توانست انجام دهد...

اما بر شاخه نشست و بُن برید....
👈رضاشاه هالۀ قدسی و آسمانی را از مقام سلطنت گرفت و معنایی مدرن به مقام پادشاهی بخشید.
این ایدۀ مدرن پادشاهی بسیار کارآمد بود، اما این کارآمدی به بهای از دست دادن ریشه‌های عمیق و تاریخی به دست آمد.
روز تاجگذاری رضاشاه، #فروغی نطق باشکوهی انجام داد که می‌توان آن را مانیفست سلطنت پهلوی دانست.
او آنجا بسیار کوشید تأکید کند این تاجگذاری در امتداد پادشاهی جمشید و فریدون و کیخسرو و کورش است.
تا برسد به شاه عباس کبیر و اکنون شاه نو.
فروغیِ زیرک و همه‌چیزدان بهتر از هر کس می‌دانست این جابجایی سلطنت باعث می‌شود ماشینی کارا و پرتوان ایجاد شود، اما خلعتِ «خدادادی» سلطنت تبدیل می‌شود به «انتخابی ملی» و این یعنی شاه از این پس «وابسته به خواست ملت» است....

فروغی برای همین آن‌همه از جمشید و انوشیروان یاد می‌کرد....
مرحلۀ بعدی تضعیف سلطنت برکناری رضاشاه با مداخلۀ قوای خارجی بود (۱۹۴۱).
پیش‌تر هم گفته‌ام که طلبکاری بزرگ ایرانیان از اشغالگران روس و بریتانیایی این است که به چه حقی شاه ایران را برکنار کردند و اتفاقاً این پرسش هیچگاه (به طرز شگفت‌آوری هیچگاه!) خریداری نداشته است!
پس تا اینجا معلوم شد هم می‌توان شاه را کشت، هم می‌توان با او جنگید، بیرونش کرد و طفل صغیرش را بر سریر نشاند، هم می‌توان خاندان سلطنتی را عوض کرد و هم بیگانگان می‌توانند
شاه کشورمان را بردارند.
ریشه‌های این درخت بسی سست شده بود، مانده بود اکنون محمدرضا شاه لیبرال جوان وارد مرحلۀ آخر نبرد شود..
نبرد در برابر سه ایدئولوژی نیرومند:
مارکسیسم، جمهوری‌خواهی و اسلامگرایی.

#مهدی_تدینی

t.center/tarikhdartarazoo 🏛