شبی از شبهای بسیار سرد زمستان،
#مراداورنگ داستانی از داستانهای شاهنامه را برای
#رضاشاه میخواند:
« شبی که قرار بود بعد از شکست ایران توسط
#اسکندر_مقدونی، روشنک دختر داریوش سوم به نزد اسکندر برود، اسکندر اصرار داشت که مردم پیش از حرکت او چراغانی کنند.
در حالی که مردم اصفهان مانند همهٔ شهرها لباس ماتم بر تن داشتند.
مردم، کشور و شاه و اینک شاهدخت را نیز از دست میدادند و حکیم
#فردوسی طی یک بیت شعر، این ماتم را اینگونه بیان کرد:
ببستند آذین به شهر اندرون
لبان پر ز خنده، دلان پرزخون»
رضاشاه بی اختیار شروع کرد به گریستن و دقایقی اشک ریخت.
تا آن زمان کسی گریهٔ او را ندیده بود.
پس از این اتفاق بود که رضاشاه دستور ساخت آرامگاه فردوسی به شیوهٔ
#معماری_هخامنشی را صادر کرد.
پینوشت:
ساخت آرامگاه فردوسی از سال ۱۳۱۱ آغاز و در سال ۱۳۱۳ به پایان رسید. این اثر بعدها از سال ۱۳۴۳ تا سال ۱۳۴۷ مورد بازسازی قرار گرفت.
t.center/tarikhdartarazoo 🏛