🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance

#قائم_مقام_فراهانی
Канал
Логотип телеграм канала 🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
@tarikhdartarazooПродвигать
1,67 тыс.
подписчиков
6,69 тыс.
фото
1,44 тыс.
видео
6,85 тыс.
ссылок
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت... "عارف قزوینی"
نیلوفری در مرداب...

شهریورماه، سالروز تولد #عباس_میرزا است کسی که زندگی کوتاهش، قصه ای بوده پر غصه و برای ایرانیان و پروژه ای بوده ناتمام و حسرت آلود...
در زندگی هر فرد یا جامعه، فرصتهای طلایی و نادری هست که اگر بموقع استفاده نشود برای همیشه پشیمانی بدنبال خواهند داشت، بقول معروف:
والفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب، فَاْنتَهِزُوا فُرَصَ الخَیرِ
فرصت همچون عبور ابر می‌گذرد، پس فرصت‌های خوب را غنیمت شمرید
وجود عباس میرزا برای ایران یک فرصت بود فرصتی که از دست رفت!
از آن نوسازی و اصلاحاتی که او از دارالسلطنه تبریز آغاز کرد تقریبا ۲۰۰سال می گذرد، ۲۰۰سال کشمکش بین سنت و مدرنیته...!

♦️ کاری که او با کمک وزیر فرهیخته اش #قائم_مقام_فراهانی در آن زمان آغاز کردند تقریبا در کل آسیا ناشناخته بود!
گفتگویش با #ژوبر فرستاده ناپلئون به روشنی دغدغه و رنجِ ولیعهدِ جوان و محبوب ایرانی را در آن برهوت جهل و استبداد پژواک می دهد.
اگر او بر تخت سلطنت می نشست و آن جریان نوسازی از بالاترین نقطه قدرت آغاز می شد و اگر مرگ نابهنگام و شوم آن دو، که به فاصله کمی از همدیگر روی داد رخ نمی داد چه می شد؟!
متاسفانه تاریخ ما، مشحون از «اگرهای» حسرت آلود هست!

♦️مدلِ «تحول از بالا» برای جوامع تاخیری به عنوان يكى از مدلهاى نوسازى و توسعه بوده نظير آنچه در ژاپن یا کج دار و مریز در تركيه و مالزی...رخ داد.
در این كشورها که بورژوازى ضعيف بوده، نوسازى«از بالا» از طريق يك دولت مقتدر، با توسل بر قوه قهريه پيش برده شده و موانع سر راه رشد تجارت داخلى از ميان برداشته و از بالا کوشیده تا با آموزش شهروندان و تغيير روحيه و تفكر جامعه، آنان را  براى زيستن در جامعه جديد آماده سازند.
به عبارتی، خود دولت نقش مهمى در انباشت سرمايه، ايجاد صنايع، حمايت گمركى از توليدات داخلى و  تغيير ساختارهاى اجتماعى، اقتصادى و فرهنگی بر عهده گرفته و از بالا، موانع بی شمار سر راهِ نوسازی اعم از مقاومتها و دسیسه هایِ قشریون‏ سنتی را از سر راه برمی دارد و جامعه را به جلو می راند...

♦️با آغاز اصلاحات، مرتجعین از یک طرف و برادران تشنه قدرت اش از طرف دیگر، چو انداختند که عباس میرزا میخواهد ایران را مسیحی کند! انواع کارشکنی ها کردند که سرانجام، رهبر نوسازی ایران، آرزوی مرگ میکرد و می نوشت:
«بعضى فقرات مذكور مى‏شود كه كاش مى‏ مُردم جانم خلاص مى‏شد والله در ميان دو سنگ آرد شدم...»

♦️آن دو مكمل هم بودند:
عباس ميرزا يك شخصيت پراگماتيست و عملگرا و قائم مقام شخصيت فرهيخته و فكرى...كه هر دو نبض زمان را به عميق‏ ترين وجه حس كرده بودند...
آنها اگر در رأس قدرت قرار مى ‏گرفتند بدون شک تاریخ ایران مسیر متفاوت طی می کرد اما متاسفانه هر دو در بدترین زمانِ ممکن مُردند و طومار نوسازی و اصلاحاتی را که آغاز کرده بودند تا مدتها بسته شد.
قائم مقام كه در وجود عباس ميرزا و آينده ايران، شاهى دادگستر و رهبر«طرح نو» مى ‏ديد با مرگ نابهنگامِ او، همه اميدهاى خود را از دست رفته می بیند و اين، به تلخترين شكل در نامه او به همسرش به چشم میخورد:
«... در اين واقعه هايله، كه خاك بر سر من و ايران شد، تلف خواهم گرديد... دريغ و درد كه آسمان نخواست ايران نظام گيرد و دولت و دين انتظام پذيرد... اين غلام پير به چه زبان گويد و به چه بيان بنويسد؟ خدا نخواست كه جهان در عهد جهاندارى او زنده و نازنده شود...»

♦️خود قائم مقام نیز بیشتر از دو سال پس مرگ عباس میرزا زنده نماند و بعد از كشته شدنش، پس مانده ‏ترين عناصر وابسته ايران در همه جا بر عليه او تبليغ کرده، حتی به نزد كمپل وزير مختار انگلستان رفته كشته شدنش را بدو تبريك میگفتند!.
    اعتمادالسلطنه در واكنش مردم نسبت به قتل قائم مقام فراهانى می‏نويسد:
«جمعى از مردم عوام در روز قتل او به يكديگر تهنيت و مبارك باد گفته مصافحه مینمودند»!

♦️برای نوسازی یک جامعه سنتی، موانع عدیده فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی... وجود دارد اما در سربزنگاههای تاریخی، با قرار گرفتن یک لیدر مصلح و برجسته، میتواند معجزه کند! و با کوشش از بالا، خواست نوسازی را به یک جریان تبدیل کند.
و این با وجود عباس میرزا و فراهانی مهیا شده بود اما با مرگ نابهنگامشان همه امیدها برباد رفت و گویی ایران به شوره زاری بدل گردید که بعدها نیز با کوششهای امیرکبیر و اصلاحات سپهسالار به نتیجه نرسید....

🔷اکنون ۲۰۰سال از تلاشهای سیزیف وارِ عباس میرزا برای به بالای قله رساندن آن تخته سنگ می گذرد و در این ۲۰۰ سال، حتی کشورهایی که در آن زمان اصلا وجود نداشتند وجود پیدا کرده و به جرگه جوامع مدرن پیوسته اند، اما ما خسته و نا امید، نه پرواز که بر روی زمینِ هموار می خزیم!
و همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را...

#علی_مرادی_مراغه_ای

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from عکس نگار
به مناسبت سالروز امضای عهدنامه تركمنچای.


اول اسفند، سالروز امضای #قراردادترکمنچای می باشد.
اگر از من بخواهند سیاهترین و سرنوشت سازترین روز تاریخ معاصر ایران را تعیین کنم خواهم گفت همین روز عقد قرارداد ترکمنچای!.

چون براساس آن قرارداد، تنها بخشی از قلمرو ایران جدا نشد بلکه در تمام حوزه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی اخلاقی...کمر ایران شکست و پس از آن، دیگر چنان اسیر سرپنجه دو قدرت استعماری روس و انگلیس شد که هرگز نتوانست کمر راست کند!
کالاهای روسی و انگلیسی بازارهای ایران را تسخیر کرده ریشه های تولید ایرانی را خشکاند...

اوضاع چنان شد که نیم قرن پس از آن، حتی قویترین شاه قاجاری #ناصرالدین_شاه، افسوس می‌خورد که بدون رضایت روس و انگلیس، نمی‌تواند به شمال و جنوب کشورش سفر کند!

و یکصد سال پس از آن قرارداد به دوران احمدشاه چنان شد که احمدعلی سپهر(مورخ) می‌نویسد :

👈«دخالت بیگانگان در امور ایران بجایی رسیده که در ۱۹۱۴روسها در قزوین و تبریز از مردم مالیات می گرفتند!»

و اینها همگی از تبعات آن شکست و ترکمنچای بود. پس، بیهوده نبوده که  #فردریک_انگلس گفته بود:
👈«قرارداد ترکمنچای ایران را دست نشانده و مستعمره روسیه ساخته است...»

اما باید اضافه کنم که آن قرارداد اگر امضا نمی شد چیزی بنام ایران باقی نمی ماند چون قوای روسی تا نزدیکی زنجان آمده بود و #ژنرال_پاسکویج به تزار نامه نوشته خواهش می کرد که به او اجازه دهد تا بسوی تهران حرکت کرده پایتخت ایران را بگیرد!

باید بگویم که مسبب اصلی آن شکست و شوربختی پس از آن، همان #مراجع و کسانی بودند که بی خبر از قدرت حریف، بر طبل #جهاد و جنگ کوبیدند و جنگ را بر شاه قاجاری تحمیل کرده و دور دوم جنگهای ایران و روسیه را آغاز کردند.
شاید برای نسلهای آینده ایرانی مایه عبرت گردد که بدون در نظر گرفتن توازن قوا، از سر احساسات و خیالات هرگز دگربار با شاخِ هیچ گاوی در نیفتند!

روسها در تمام جبهه ها پیروز شده از ارس گذشته به شهرهای آذربایجان سرازیر شدند.
وقتی ولیعهد #عباس_ميرزا از خوى عازم تبريز بود در بین راه، خبر وحشتناك ورود قواى روسيه به #تبريز را شنيد.
پایتختش به اشغال دشمن در آمده، مردم و کل پادگانش و حتی زنان و فرزندانش نیز اکنون در تحت تسلط قوای روسی بودند!.

#واتسن، وضع و حال رقت بار وليعهد شجاع و شوربخت ايرانی را پس از شنيدن خبر تسخير تبريز توسط دشمن، چنين به تصوير می كشد:

👈«يأس و حرمان ناشى از اين خبر را از لحاظ وليعهد می توان تصور كرد چون زنان و فرزندانش در تبريز بودند، قصر او، توپخانه او و مهمات نظامى او در اين شهر بود، از اسب پياده شد و بى‏ درنگ از سرجان مكدونالد وزير مختار انگليس تقاضا كرد يكى از افسران خود را براى ترتيب مصاحبه ‏اى بين والاحضرت و ژنرال پاسكويچ بفرستد و هنگامى كه نگران، زير سايه درخت بيدى نشسته بود از نماينده ما درخواست سه هزار تومان وام كرد تا خرجهاى جارى خود را پرداخت كند، افسر انگليسى فورى وجه را پرداخت ولى فرمانده روسی نسبت به شاهزادهِ گرفتار، ادب و نزاكتى ابراز نكرد.
زيرا  ژنرال پاسكويچ از قبول مصاحبه پيشنهادى وليعهد امتناع ورزيد و او چاره ‏اى نداشت جز اينكه آن توهين را تحمل و به سلماس عقب‏ نشينى كند و در انتظار خاطر طرف فاتح بماند!»
(سالهای زخمی:ص۴۸۷)

👈و این، ماحصل در افتادن با حریف پرقدرت بود...!
حالا حریف تا میانه آمده، درست بر روی سینه ما نشسته بود و بند بند ترکمنچای را اصرار می کرد و بزور تحمیل می کرد!
و این قرارداد بین یک فاتح با یک مغلوب بود و #قائم_مقام_فراهانی مغز متفکر ایرانی که به دستور عباس میرزا بر سر بندهای ظالمانه قرارداد با روسها چانه می زد و حریف زیر بار نمی رفت، از سر تحسر گفت:

👈«..خدا روى جنگجويان ايران را سياه كند كه جنگ به راه انداختند و در ميدان نايستادند. دو سال است مرارت با ماست و باز راحت و فراغت با آنها...»
جدایی کامل شهرهای آنسوی ارس و همچنین غرامت کمرشکن ده کرور که بر ایران به عنوان آغاز کننده جنگ، تحمیل گردید کل خزانه را تهی ساخت.

شهرهای آنسوی ارس جدا شد و شهرهای اینسوی ارس نیز که تا زنجان در اشغال روسها بود حتی پس از عقد ترکمنچای نیز تخلیه نمی کردند روسها تضمینی می خواستند برای پرداخت به موقع اقساط غرامت! و تضمین نبود.
کارد چنان به استخوان رسید که عباس ميرزا مجبور شد طلاجات و جواهرات خانواده اش را نیز بفروشد و حتی به كسر نصف حقوق ساليانه اعضاى دستگاه خود پرداخت!...
و بالاخره در این روز، قرارداد توسط طرفين امضاء گرديد.

#علی_مرادی_مراغه_ای

t.center/tarikhdartarazoo 🏛

تصویری تاریخی و تلخ از وزن کردن شمش های طلا  برای پرداخت غرامت جنگی به روسها.👇
عاقبتِ بدِ تاج بخش ها در ایران...


اصطلاح کینگ مِیکِر(Kingmaker)  به معنی تاج بخش، شاه ساز، سلطان ساز و ... به کسی گفته می شود که در انتخاب پادشاه و شخص اول مملکت، نقش اساسی و موثری بازی کند...
کینگ میکرها یا #شاه_سازها در ایران عاقبت بخیر نشده اند و پایان خوبی نداشته اند، مثالهای عدیده ای می توان از تاریخ ایران ذکر کرد ، اما تنها به چند مورداخیراکتفا می کنم.

#عباس_میرزا وقتی در بستر مرگ بود در مشهد، #قائم_مقام_فراهانی را به امام هشتم قسم داد كه در به سلطنت رسيدن پسرش #محمدميرزا كمك كند والبته قائم مقام نیز سنگ تمام گذاشت، چرا که وقتى، #فتحعلى _شاه درگذشت جنگى عريض و طويل براى كسب قدرت در بين فرزندان او در گرفت، حوادث تلخى كه هميشه در ايران پس از مرگ سلاطين رخ داده است.

قائم مقام، تلاش‏هاى جان فرسايى را براى به تخت نشاندن محمد ميرزا آغاز كرد اما پس از تثبیت قدرت محمدشاه، در ژوئن ۱۸۳۵ (۱۲۱۴ خورشیدی) ، قائم مقام بوسيله پيشخدمتى از طرف شاه احضار شده و بدستورش، دستمالی در حلق او فرو برده و خفه اش مى ‏سازند.
مشابه همین اتفاق بر سر #امیرکبیر می آید، او نیز در به تخت نشاندن #ناصرالدین شاه جوان، نهایت تلاش اش را کرد اما کمتر از چهار سال پس از به تخت نشستن ناصرالدین شاه، به دستور وی در #حمام_فین کاشان کشته شد.

اما بارزترین نمونه «تاجبخش» کُشی در دوره #رضاشاه رخ داد یعنی کشتن #تیمورتاش.
تیمورتاش یک تاجبخش تمام عیار بود او تلاش زیادی برای بقدرت رساندن و تبدیل رضاخان به رضاشاه کرد، هم در مجلس چهارم و پنجم در عزل قاجاریه و روی کار آوردن سلسله پهلوی نهایت تلاش خود را کرد و هم در مراسم تاجگذاری رضاشاه که تصویری معنی دار از او وجود دارد که تاج شاهی را در سینی بدست دارد و حامل تاج کیانی اوست.
برعکس رضاشاه که بیش از حد زمخت، خشن و بیسواد بود، تیمورتاش شیک پوش، خوش تیپ، مدرن، تحصیلکرده و مسلط به زبانهای روسی، فرانسوی، آلمانی وانگلیسی...بود. بخاطر همین، چنان جایگاهی داشت که رضاشاه می گفت: 👈«حرف تیمور حرف من است».

تیمورتاش #وزیردربار و دومين فرد قدرتمند ایران محسوب می شد، اما در قاموس دیکتاتورها، نفر دوم یا سوم وجود ندارد، بقول امیر عباس #هویدا: «تنها یک نفر وجود دارد» و آن خود دیکتاتور است!

چنین بود که بزودی افول ستاره اقبال تیمورتاش فرا رسید، در اول دی ۱۳۱۱خورشیدی طبق معمول، تيمورتاش به وزارت دربار رفت اما نامه ای بدستش دادند که در آن نوشته بود«از اين پس، سمتی در دربار نداريد»...

دیگر از اینجا تا روزی که #پزشک_احمدی بر سینه اش نشست چندان فاصله ای نبود، اثر دندانِ تیمورتاش بر مچِ دستِ جلادش نشان می دهد که  لحظات جان کندنِ تاجبخش، وحشتناک و به سختی گذشته است...!

اما به #محمدرضاشاه و برخوردش با #فضل_الله_زاهدی که می رسیم باز برخورد دیکتاتور با شخص دوم یا تاجبخش اش تکرار می گردد! شاه پس از پیروزی کودتا به محض بازگشت از رُم، در نخستین دیدارش با هندرسون(سفیر امریکا) گفت که از کابینه‌ی زاهدی راضی نیست...!
چون دیگر خفه کردن، کشتن در حمام یا آمپولِ پزشک احمدی ...کهنه شده بود پس راهی مدرن انتخاب کرد: محترمانه از ژنرال زاهدی خواست که استعفا دهد و آنوقت، ژنرال را بعنوان سفیر به #ژنو فرستاد.
خیلی تابلو است! یک ژنرال ارتشی که نه زبان خارجی بلد است و نه از اصول دیپلماسی کوچکترین اطلاع دارد میشود سفیر ایران و آن هم در ژنو...!
اما اینها مهم نیست مهم این بود که او باید از ایران دور باشد...

ممکن است هزاران علت برای حذف تاجبخش ها تراشیده شود اما اینها مهم نیستند. از منظر روانشناختیِ یک دیکتاتور که حکومتش مشروعیت ندارد، قضیه ساده است:
چون وجودِ تاجبخش، #موی_دماغ است، چون مثل دیگران کرنش بلد نیست، چون مدعی است و بالاتر از تمامی اینها، هر لحظه ممکن است فیلش یاد هندوستان کند و «سوء ظن» که بیماری رایج تمامی دیکتاتورهاست:
چرا که، آنکه تاج را بخشیده از همه بیشتر آن تاج را تهدید می کند و چه تضمینی است که بفکر باز پس گرفتن آن تاج نیفتد...!
... واین حکایت تلخ همچنان درتاریخ ایران ادامه دارد...!!!

#علی_مرادی_مراغه_ای

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
#حاج_میرزاآقاسی آخرین صدراعظم #محمدشاه قاجاربود که پس از قتل #قائم_مقام_فراهانی به این مسند تکیه زد.(۱۲۵۱_۱۲۶۴ ه-ق) وی فردساده لوحی بود که همه سرمایه های کشور را صَرف #حفرقنات و #توپ_ریزی کرد.

شاعر طنزپردازی در توصیف اقدامات وی چنین سروده بود.


نگذاشت به مُلکِ شاه ،حاجی دِرَمی
شدصرف قنات وتوپ،هربیش وکمی

نه مزرعِ دوست را از آن آب نَمی
نه بیضه خصم را از آن توپ غمی!


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
#جامعه‌شناسی_نخبه_کشی کتابی از #علی_رضاقلی دربارهٔ عملکرد نخبگان سیاسی و برخورد جامعه ایران با آنهاست.این کتاب عنوان پر خواننده‌ترین کتاب در حوزهٔ مطالعات سیاسی در سال ۱۳۷۷ ایران را به خود اختصاص داده است.این کتاب تحلیلی جامعه شناسانه از برخی ریشه‌های تاریخی استبداد و عقب ماندگی در ایران، را بیان می‌دارد.

کتاب مزبور نخستین بار در سال ۱۳۷۷ از سوی #نشر_نی منتشر شد و پس از آن بارها تجدید چاپ شد. نویسنده کتاب «جامعه‌شناسی نخبه کشی» در پی پاسخ‌گویی به این سؤال است که آیا تغییر و اصلاح در ساخت و بافت جوامع به دست نخبگان و از بالا انجام می‌شود یا بر اثر تحول در بستر اجتماعی و از پایین. این کتاب تحلیلی جامعه شناسانه از برخی ریشه‌های تاریخی استبداد و عقب ماندگی در ایران است و به این منظور نویسنده به تحلیل شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان #قائم_مقام_فراهانی، #امیرکبیر و #مصدق می‌پردازد. نگارنده با مدد جویی از شواهد تاریخی مطرح می‌کند که ساختار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران به گونه‌ای است که نخبگان سیاسی عملاً برای اصلاح وضع موجود راه به جایی نمی‌برند چراکه جامعه تاب اصلاحات را نداشته و دست به نخبه کشی می‌زند.

کتاب از چهار فصل تشکیل شده‌است. فصل اول به بررسی ویژگی فرهنگ اقتصادی ایران اختصاص دارد و مولف با سیری اجمالی در تاریخ ایران از دوره مغول تا قرن نوزدهم، درمی یابد که فرهنگ اقتصادی پانصد سال اخیر ایران، ویژگی‌های خاصی مانند وابستگی، مصرف‌زدگی و تسلیم تکنولوژی مدرن شدن دارد که کم و بیش ثابت مانده‌است. فصل‌های دوم تا چهارم نیز به بررسی موردی حکم فوق در خصوص قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و مصدق پرداخته و نشان می‌دهد که چگونه ساخت کلی کشور تمایل به نخبه کشی داشته‌است.


t.center/tarikhdartarazoo
Forwarded from اتچ بات
#قائم_مقام_فراهانی

میرزا سید ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، از سیدهای فرزند سیدالوزراء میرزا عیسی، از مردم مهرآباد اراک بود. مادر او دخترعموی میرزا عیسی و دختر میرزا محمدحسین وفای فراهانی از وزیران دولت زند بود. اجداد او صاحب‌نام بودند و چند تن از آنان به خدمات مهم دولتی اشتغال داشتند. او در سال ۱۱۵۸ هجری شمسی به دنیا آمد و زیر نظر پدر دانشمند خود تربیت یافت و در تهران کارهای پدر را انجام داد و در آغاز جوانی علوم متداول را آموخت. هم‌اکنون نام وی بر بلندترین خیابان اراک است. همچنین در تهران خیابان شاه عباس دوره پهلوی، بعد از انقلاب به قائم مقام فراهانی تغییر یافته‌است.

قائم مقام چندی در دفتر #عباس_میرزا ولیعهد به نویسندگی اشتغال ورزید و در سفرهای جنگی با او همراه شد و پس از آنکه پدرش انزوا گزید، پیشکاری شاهزاده را به عهده گرفت. نظم و نظامی را که پدرش میرزا بزرگ آغاز کرده بود، تعقیب و با کمک مستشاران فرانسوی و انگلیسی سپاهیان ایران را منظم کرد و در بسیاری از جنگ‌های ایران و روس شرکت داشت.

وی که ذاتاً مردی بینا و مغرور بود با بعضی از کارهای ولیعهد مخالفت می‌کرد، پس از یکسال وزارت در اثر تلقین بدخواهان به اتهام دوستی با روس‌ها از کار برکنار شد و سه سال در تبریز به بیکاری گذراند.

در سال ۱۲۰۵ هجری شمسی فتحعلی شاه به آذربایجان رفت و مجلسی از رجال و اعیان و روحانیون و سرداران و سران ایلات و عشایر ترتیب داد تا دربارهٔ صلح یا ادامه جنگ با روس‌ها، به مشورت پردازند. در این مجلس تقریباً عقیده عموم به ادامه جنگ بود. اما قائم مقام بر خلاف عقیده همه با مقایسه نیروی مالی و نظامی طرفین، اظهار داشت که ناچار باید با روس‌ها از در صلح درآمد. این نظر، که صحت آن بعدها بر همه ثابت شد، در آن روز همهمه‌ای در مجلس انداخت و جمعی بر وی تاختند و او را به داشتن روابط نهانی با روس‌ها متهم کردند.

زمانی که فتحعلی شاه در آبان ۱۲۱۳ در اصفهان درگذشت. این خبر به آذربایجان رسید و محمد شاه قصد عزیمت به پایتخت را کرد. قائم مقام، جهانگیر میرزا و خسرو میرزا، دو برادر شاه، را که در قلعه اردبیل زندانی بودند را نابینا کرد تا وسایل جلوس او را فراهم آورد. در ماه رجب، در تبریز، خطبه به نام او خوانده شد و شاه به زودی به همراهی قائممقام به تهران حرکت کرد و روز ۱۴ شعبان به تهران وارد شد و ازنو تاجگذاری برگزار و قائم مقام را به منصب صدارت اعظم مشغول کشورداری کرد.
روابط حسنه وی با محمدشاه بزودی رو به تیرگی نهاد.سخت‌گیری‌های وی در رابطه با انگلستان که به دنبال ایجاد تجارتخانه و گرفتن امتیاز از دولت ایران بود، باعث دشمنی آن‌ها با وی گردید. سِر جان #کمبل، نمایندهٔ بریتانیا، با اخذ بودجه و خرج آن در جهت بدنام کردن میرزا موفق شد موجب بدبینی مردم و حکومت به وی شود. از سوی دیگر میرزا ابوالحسن خان ایلچی که حقوق‌بگیر انگلیس بود و ماهانه ۱۰۰۰ روپیه از آن‌ها دریافت می‌کرد، اقدام به بدبین کردن شاه و القای این که قائم مقام با روس‌ها سر و سِر دارد و به دنبال سرنگونی شاه است کرد و در حضرت عبدالعظیم بست نشست تا وقتی که شاه قائم مقام را خلع کند!

سرانجام شاه در سال دوم سلطنت خود (۱۸۳۵ میلادی)مزد خدمات خالصانه قائم مقام فراهانی راداد و او را در باغ نگارستان، محل ییلاقی خانواده سلطنتی، زندانی و پس از چندروز دستور داد وی راخفه کردند.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛