🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance

#تلگرام
Канал
Логотип телеграм канала 🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
@tarikhdartarazooПродвигать
1,67 тыс.
подписчиков
6,69 тыс.
фото
1,44 тыс.
видео
6,85 тыс.
ссылок
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت... "عارف قزوینی"
مردمانِ اشک و آه...!


🔻در تاریخ بی قرار ما، کمتر برهه ای بوده که عاری از زورگویی، ستمگری و تعدی به مال و حقوق مردم باشد و کمتر برهه ای بوده که قانون حاکم بوده باشد، حتی قانونِ بد...!

🔻از زمان قبل از مشروطیت، اصلا نمی توان از قانون سخن گفت، قانون یعنی اراده و مزاجِ سلطان و حاکم بود که با اشاره ای می توانست هست و نیست هر کسی حتی صدراعظم را بر باد دهد...!
مردم در آن زمان وقتی که کارد بر استخوانشان می رسید چکار می کردند، به کجا پناه می بردند؟
در اکثر مواقع، مخصوصا در شعر شاعران، از ترس عسس و ماموران، گناه و مسبب تمام بدبختی ها را به گردن قضا و قدر، چرخ و فلک، گردون و آسمان انداخته و هرچه نفرین و فحش داشتند نثار چرخ دنی می کردند، به اصطلاح نعل وارونه می زدند!

🔻به روزگار سیاهِ پس از حمله مغول، #ياقوت_حموی از مردم برخی شهرها سخن می راند که وقتی در زیر ستم و ظلم، طاقتشان طاق می شد و عاجز از تعیین سرنوشت سیاه خود بودند، هر روز قبل از سپيده دم، اسب سفیدی را زين كرده با خود به بالای نزدیکترین تپه می بردند تا امامشان ظهور کرده سوار آن اسب گردد و دادشان را بستاند. آنان تا سپیده دم منتظر می شدند و سپس برمی گشتند و دوباره فردا...
(معجم البلدان... ص ۱۷۳.همچنین حبيب السير...ج ۳ ص ۳۶۶).
همچنین، بنگرید تیتراژ رقت انگیزِ پایانیِ سریال سربداران که مردمانی نگونبخت، طبل زنان در سیاهی شب، اسبِ سفیدی را به بالای تپه می کشند و بدبختی شان را با آبِ امید به فردایی روشن، شستشو میدهند...

@tarikhdartarazoo

🔻در برخی مواقع، مظلومی که مورد ستم واقع می شد کفن می پوشیده و عریضه خود را به رنگِ سرخ بر آن کفن نوشته یا بدست می گرفته و خود را در معبر شاه می انداخته تا چشم شاه بدو افتد و او را بخواند و البته تا چشم شاه به او بیفتد و بخواندش، فراشها با چوب به جانِ متظلم افتاده له و لوردش می ساختند تا زمانیکه، پادشاه يا صدراعظم و يا حاجب الدوله صدا می كرد كه متعرض عارض نشوند!
(روضة الصفا...ص ۹۹۶).
و در بسیاری مواقع، ملتجی می شدند به اماکن مقدسه و در تاریخ معاصر با برپایی سفارتخانه ها، تحصن گزیدن در سفارتهای کشورهای خارجی...

🔻هنگامی که تلگراف آمد، تلگرافخانه ها به محل اصلی دادخواهی ستمدیدگان ایرانی بدل شدند!.
تاریخ تلگراف در ایران، مشحون از تظلم خواهیِ متحصنینی است که مورد ستم قرار گرفته اند.
👈انگار، تکنولوژی غربی به دادِ مردم ستمدیده و اشک و آه ایرانی رسیده بود!
عجیب تر اینکه، وقتی ایالات و ولایات ایران به حاکم فروخته می شد، شهرهایی که دارای تلگرافخانه بودند خریدار نداشت و حاکمانِ جبار ترجیح میدادند حاکم آن شهرها نباشند، چون فریاد دادخواهی مردم با تحصن در تلگرافخانه، زودتر به گوش مرکز می رسید!
(چهل سال تاریخ ایران...ج۲ص۴۷۵)

🔻اما انقلاب مشروطیت نقطه عطفی است که در آن، رعیتِ سر به زیرِ ایرانی، کم کم به شهروندی گستاخ و دارای حقوق بدل می گردد و ظهور مطبوعات متعدد، مجلس شورا و انجمنهای ایالتی و ولایتی...
که گویی دیگر آن ترس تاریخی مردم فرو ریخته بود. هر چند آن انقلاب به اهدافِ درخورش نمی رسد اما ایرانی پوست می اندازند و مشروطه، مهر خود را چنان بر اعماقِ روحِ انسانِ ایرانی میزند که روزنامه نگار، مستقیم محمدعلی شاه را نشانه می گیرد و دیگر شاعر، گناه تیره روزی مردم را به گردن چرخ نیلوفری نمی اندازد بلکه علیرغم نابرابری، با استبداد پنچه در پنجه می اندازد!
بطوریکه فرخی یزدی می سرود که رضاخان باید به دار آویخته شود:
بود اگر جامعه بیدار در این دیر خراب
جای سردار سپه جز به سرِ دار نبود
(دیوان فرخی...ص۱۴۵)

🔻به زمان ما که #تلگراف،به #تلگرام تبدل شده، این گوشیها، چموشی را از حد گذرانده اند، معجزه می کنند!
نه تنها در پایتخت، یقه زمینخواران را می گیرند، بلکه حتی در شهرستانهای دوردست نیز باعث می شوند مقامات یک شبه تحول بیابند! مثلا به خاطر سیلی یک مامور شهرداری به یک پیرزن دستفروش، یک مرتبه فردایش تمام مقامات شهر برای عذرخواهی، می روند به خانه آن دستفروش!
لامصب این گوشی ها، انگار آیینه دکتر طلوزان است که از فرانسه آورد به دربار ناصرالدین شاه...!
و به آیینه دکتر طلوزان معروف گردید که هرکس در آن می نگریست خودِ خودش را در آن می دید و باعث خنده و استهزا می شد:
برخی قدش کوتاه و کله اش بزرگ، برخی صورتش دراز و کج و معوج که وقتی در معرض نیشخندِ میلیونها انسان قرار می گیرند، خود را به هزار آب و آتش می زنند برای زدودن اعوجاج خود...!

#علی_مرادی_مراغه_ای

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
مخالفان امروز #تلگرام همان مخالفان دیروز #تلگراف هستند.



از تلگراف #ناصرالدین_شاه تا تلگرام زمان ماحدود ۱۵۰ سال گذشته و در این مدت، پدیده های زیادی اعم از مدارس رشدیه، تلفن، حادثه خزینه، تلویزیون، ویدیو، ماهواره، اینترنت و سرانجام تلگرام از غرب وارد شده و همیشه هم نوع برخورد و مواجه تمامی کشورهای پیرامونی و گرفتار در سنت با این پدیده ها، توام با حیرت، چالش و البته سرانجام تسلیم از سرناچاری بوده...!

#ميرزاآقاخان_نورى که پس از قتل امیرکبیر صدراعظم شد به معناى دقيق كلمه مرتجع و دشمن هر نوآورى و انديشه ترقيخواهى بود حتى می خواست مدرسه نوبنياد #دارالفنون را ببندد و استادانش را به غرب بازگرداند(تاريخ اجتماعى ايران...ج‏۲ ، ص ۵۶۰ ) چون می خواست«به جهت اينكه براى مردم، فرق اوضاع اروپا با اوضاع ايران درست معلوم نشود.» به همان استدلال، مانعه نشر کتاب مخزن الوقايع نوشته ميرزاحسين سرابى در شرح سفارت امين الدوله به اروپا شده دستور داد:

«البته نخواهيد گذاشت... اين كتاب را باسمه نمايد، كه به همه‏ جا منتشر شود، و براى مردم، درست آگاهى از اوضاع اروپا حاصل شود كه مصلحت نيست.»
(انديشه ترقى، فريدون آدميت... ص ۱۶)

معلوم است همین شخص چقدر از هشيارى مردم بيم‏ زده بود حتى از تأسيس تلگراف م‏ی هراسيد. #ملكم_خان، بعدها می نويسد:

«چندين سال با مرحوم ميرزا آقاخان نوری جنگيدم كه بايد تلغراف‏ ساخت ...ترتيب تلغراف را از براى ايران مشكل و نامناسب و مايه مرارت می‏دانست.»(نامه ملكم به ميرزا حسين خان، ۴ رجب ۱۲۹۲ همان منبع، ص ۱۷).

اما طبق معمول و همیشه، جامعهِ سنتی تسلیم تولیدات مدرن می گردد و این فن آوری ها به مانند:

پری رو تاب مستوری ندارد
چو در بندی سر از روزن برآرد...

بالاخره وارد جامعه ایران می گردند اولين خط تلگراف‏ در ۱۲۳۷ ش. بين قصر سلطنتى شاه و باغ لاله‏ زار دایر شد و نخستين خط طولاني تلگراف در ايران به فاصلة ۳۰۰ كيلومتر در تيرماه۱۲۳۸ ش بين تهران و چمن سلطانيه (درنزديكي زنجان)شروع به كار كرد سپس، ارتباط تلگرافي تهران – تبريز نیز درسال ۱۲۴۰ ش. برقرار شد (تاريخ مفصل ايران،عباس اقبال...ص ۸۴۱) البته سروش اصفهانى نیز،شادمانی خود را از برقرار شدن تلگراف در ايران در شعر خود چنین اظهار می كند:

كارها در روزگار شهريار آسان شدست آفرين بر روزگار شهريار كامگار

در روزنامه #وقايع_اتفاقيه(شماره ۳۷۲ مورخ ۲۶ اسفند ۱۲۳۶ )نیز موضوع برقراری تلگراف در ایران ذکر شده و اولين خبر تلگرافى هم كه پس از برقراری تلگراف، از تهران به تبريز مخابره شده «خبر طلاقِ دخترِ عليقلى ميرزا زن خسروخان كرمانى بود»!.

پس از آن بتدريج در ساير ايالات و نواحى ايران سيم تلگراف كشيده شد و اندکی بعد تلگراف از خبر طلاقِ دخترِ علیقلی میرزا فراتر رفت و در انقلاب مشروطیت نقش اصلی را بازی کرد!
اما جان کلام را مخبرالدوله در عریضه اش در مورد منافع تلگراف به ناصرالدین شاه نوشته:
«طبايع امنيت‏ طلب می‏ دانند كه تا چه پايه و چه اندازه تلگراف‏ اسباب امنيت و راحت نوكر ورعيت و وصول ماليات و نظم ولايات و گرفتارى اشرار و قطع ظلم ... شده است. تلگراف‏ مطلوبِ مظلوم و مغضوبِ ظالم است»(اسناد تاريخى خاندان غفارى...ج‏۲ ص ۱۷۲)

و جالبتر اینکه پس از آمدن تلگراف در برخی شهرها،حکام ستمگر ترجیح می دادند حاکم شهرهایی گردند که هنوز تلگراف نداشتند چون بی مزاحمتِ تلگراف، تسمه از گرده خلق برمی کشیدند چنانکه #مجدالدوله‏ دائى ناصرالدين شاه می‏ گفت كه
👈«يزد ولايت خوبى است، از تهران دور است و تلگراف هم ندارد. حكومت آنجا از همه ‏جا بهتر است...»!(چهل سال تاريخ ايران...ج۲ص ۴۹۵).

پس با این اوصاف، پیش بینی های آلدوس هاکسلی در کتاب«دنیای قشنگ نو» و جرج اورول در کتاب ۱۹۸۴ درست از آب در نیامده چرا که برخلاف نظرشان، تکنولوژی مدرن و علمی بجای آنکه در دست حاکم برای کنترل و سلطه بر مردم باشد برعکس در دست مردم قرار گرفته اند برای کنترل حاکم!.

#علی_مرادی_مراغه_ای

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
#شمامردودید !!!

کاش کمی تاریخ می‌خواندید. نمی‌گویم #تاریخ_باستان که می دانم شما به آن آلرژی دارید. کهیر می‌زنید. ورم می‌کنید. و البته وحشت. کاش همین تاریخ معاصر را می‌خواندید. همین صد سال گذشته را.

اما شوربختی این است که شما و امثال شما اهل خواندن نیستید. نخوانده می‌نویسید. ناشنیده می‌گویید. بدجور عادت کرده‌اید به حاضری‌خوری دکترهای کتاب نخوانده!

کاش تاریخ معاصر را مرور می‌کردید تا نتیجه رویارویی و دشمنی خودتان را با علم و اگاهی ببینید! تاریخ می‌گوید شما همیشه دشمن تکنولوژی و توسعه بوده‌اید.

مگر شما نبودید که با #شناسنامه مخالفت کردید؟ مگر نگفتید شناسنامه توطئه اجنبی است برای اینکه نام متعلقه و صبیه و همشیره شما را بفهمد!؟ آیا الان خودتان سجل ندارید؟ متعلقه و صبیه‌‌تان چطور؟ هنوز نام همشیره‌تان از اسرار است آیا؟

مگر شما نبودید که با #دوش_حمام مخالفت کردید؟ چه نتیجه‌ای گرفتید؟ نگاهی به حمام خانه‌هایتان بکنید. کو #خزینه؟ وقتی که زیر دوش‌های جِسی ایتالیایی تن به گرمای آب می‌سپارید یاد آرید از مبارزه‌ای که با دوش و عَلَم حمام کردید. وقتی که در وان‌های مارک شاینی ریلکس می‌کنید خزینه فراموش نشود حضرات!

مگر شما نبودید که سر قضیه #واکسیناسیون عمومی خون به دل امیرکبیر کردید؟ بازوی خودتان را نگاه کنید. جوشگاه چند واکسن روی بازویتان است؟
رطب خورده‌های منع رطب کرده!
یادتان هست که از #دوچرخه چه هیولایی ساختید؟ آن دو سه تکه آهن و زنجیر و رکاب را گفتید #مرکب_جن . نگاهی به انبار منزلتان بکنید. دوچرخه بچه ها را می‌بینید؟

هنوز هم از مدرسه کینه دارید؟ چه کردید با #میرزاحسن_رشدیه؟ شما از اول هم با دانش دشمنی داشتید. نتیجه دشمنی‌تان چه شد؟ غیر از این است که این روزها به دنبال مدرسه دلخواه برای آقازاده‌هایتان مدرسه تاسیس می‌کنید!

مگر شما نبودید که گفتید رادیو #جعبه_شیطان است؟ تلویزیون را مگر شما تکفیر نکردید؟ چرا الان اینهمه زور می‌زنید که صدایتان از جعبه شیطان شنیده شود؟ چطور است که حالا بِن کُل به قول ما «بِنِشین» تلویزیون شده‌اید؟

مگر شما نبودید که کتب مرجع پزشکی را به آتش کشیدید؟ پس چرا تا مزاجتان بالا و پایین می‌شود آسیمه سر می‌روید آن ور آب و ولو می‌شوید زیر دست همان پزشکانی که این کتاب ها را نوشته‌اند؟
مگر شما نبودید که گفتید بستن کمربند ایمنی حرام است چون باعث جلوگیری از قضا و قدر می‌شود؟ نگاهی به خودتان بکنید، پشت رُل شاسی بلندهای کره‌ای خودتان را چرا به صندلی «تَنگ» کرده اید؟ قضا به فرق سرتان بزند چرا ‌مانع تحقق قضا و قدر الهی می‌شوید؟
دهه شصت یادتان هست؟ شما بودید که می‌گفتید چه معنا دارد در کشوری که جوانانش شهید می‌شوند مردمش شطرنج بازی کنند. آیا هنوز معتقدید که شطرنج هم قمار است؟ محض اطلاعتان اینکه این روزها برای بزرگداشت شهیدان همیشه جاوید وطن مسابقه شطرنج برگزار می کنند!

مگر شما نبودید که #ویدئو را قدغن کردید؟ یادتان رفته است یک زمانی در این کشور کشتن آدم جرمش از حمل و نگهداری دستگاه ویدئو سبکتر بود. چطور شد که بعد از دو دهه ویدئو را فراموش کردید و شد یکی از لوازم جهیزیه دخترانتان!

مگر شما نبودید که با تانک و زره پوش از روی دیش‌ها و #گیرنده‌های_ماهواره رد شدید؟ چه نتیجه‌ای گرفتید؟ ماهواره را ریشه کن کردید؟ سرتان را از پنجره ماشینتان بیرون بیاورید و پشت پنجره آسمانخراش‌های تهران را ببینید، دیش‌ها چه رشد و رویشی کرده‌اند!

مگر همین چند سال پیش آن سَلَف سفیه شما نبود که حکم به حُرمت #تلگرام داد و بعد معلوم شد که خودش چه حرمت‌شکنی بوده است. مبارزه شما با تلگرام مگر نشد حکایت مگس و عرصه سیمرغ؟ چرا با بی تدبیری عِرض خود می.برید؟ نگاهی به برنامه‌های گوشی‌های اپل روی میز کارتان بکنید، آن اپلیکیشن آبی در گوشی شما چکار می‌کند؟
هیچ نتیجه تقابل خودتان را با لوازم و الزامات جهان جدید سنجیده‌اید؟

#شمامردودید. با هیچ شهریوری هم پاک و مطهر و قبول نمی‌شوید. کاروان تمدن و توسعه با سرعت و قدرت در حال عبور است. چرا مثل بچه‌های شر و شرور کنار ریل ایستاده و به سوی ترن توسعه سنگ پرتاب می‌کنید؟ کدام قطار را، کدام ریل را بخاطر پرتاب سنگ آدم ابلهی تعطیل کرده‌اند؟
گذشته را و گذشتگان خود را یاد کنید. هیچ شنیده‌اید که گفته‌اند؛
هر که ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد از هیچ آموزگار.

چنگ در گلوی اینترنت گذاشته اید که چه؟ سنگ به پنجره دانایی می‌کوبید چرا؟ چه چیزی در آن پشت و پستوها دارید که اینهمه از فضای مجازی می‌ترسید؟ هیچ می‌دانید فقط خفاش‌ها از نور می‌ترسند؟ جَنَم شما با تاریکی چیست؟ دست و دامن خود را پاک و منزه نگهدارید تا نیاز به بستن دهان این و آن نباشد.حرمت نگهدارید تا حریمتان را رعایت کنند.
کاش این را می‌دانستید!


#اکبری


t.center/tarikhdartarazoo 🏛