بیگمان، به هیچ گرفتن فرهنگ ایران باستان و یا برعکس، خوار شمردن فرهنگ ایران پس از اسلام، هر دو نشانهٔ خامی و تعصّب و غیرتمندی جاهلانه است. در سر یک ریسمان ایستادن و پشت دیوار زمان ماندن، به تصوّر اینکه هرچه از سرچشمه دور میشویم آب گِلآلودتر میشود، جز عقبماندگی حاصلی ندارد...
گفتن ندارد که چشمپوشی از فرهنگ باستانیمان و نادیدهگرفتن ارزشهای والایش که از جمله عناصر هویّت فرهنگی و ملّی ماست، خردمندانه نیست، و از جهل و تعصّب سرچشمه میگیرد. اما حصر توجه بدان و غُلُو در میزان تأثیر و نفوذ ارزشهای باستانی و دستِکم گرفتن فرهنگ و هنری که پس از اسلام، در ایران با مَزج و ترکیب عناصر و مواد گوناگون ایرانی، یونانی، هندی و... پدید آمد و روزگاری دراز بس درخشان و شکوهمند بود، نیز گمراهی و کجروی و خلاف عقل است که در نهایت به فقیرمایه شدن فرهنگ ملّی میانجامد و در هر دو صورت، توقّف در مرگآبادِ تحجّر و تعصّب است.
📔در بیدولتیِ فرهنگ، ✍#جلال_ستاری، نشر مرکز، صص۲۳۸-۲۳۵.
بیگمان، به هیچ گرفتن فرهنگ ایران باستان و یا برعکس، خوار شمردن فرهنگ ایران پس از اسلام، هر دو نشانهٔ خامی و تعصّب و غیرتمندی جاهلانه است. در سر یک ریسمان ایستادن و پشت دیوار زمان ماندن، به تصوّر اینکه هرچه از سرچشمه دور میشویم آب گِلآلودتر میشود، جز عقبماندگی حاصلی ندارد... . گفتن ندارد که چشمپوشی از فرهنگ باستانیمان و نادیدهگرفتن ارزشهای والایش که از جمله عناصر هویّت فرهنگی و ملّی ماست، خردمندانه نیست، و از جهل و تعصّب سرچشمه میگیرد.
اما حصر توجه بدان و غُلُو در میزان تأثیر و نفوذ ارزشهای باستانی و دستِکم گرفتن فرهنگ و هنری که پس از اسلام، در ایران با مَزج و ترکیب عناصر و مواد گوناگون ایرانی، یونانی، هندی و... پدید آمد و روزگاری دراز بس درخشان و شکوهمند بود، نیز گمراهی و کجروی و خلاف عقل است که در نهایت به فقیرمایه شدن فرهنگ ملّی میانجامد و در هر دو صورت، توقّف در مرگآبادِ تحجّر و تعصّب است.
📔در بیدولتیِ فرهنگ، ✍#جلال_ستاری، نشر مرکز، صص۲۳۸-۲۳۵.
بیگمان، به هیچ گرفتن فرهنگ ایران باستان و یا برعکس، خوار شمردن فرهنگ ایران پس از اسلام، هر دو نشانهٔ خامی و تعصّب و غیرتمندی جاهلانه است. در سر یک ریسمان ایستادن و پشت دیوار زمان ماندن، به تصوّر اینکه هرچه از سرچشمه دور میشویم آب گِلآلودتر میشود، جز عقبماندگی حاصلی ندارد... . گفتن ندارد که چشمپوشی از فرهنگ باستانیمان و نادیدهگرفتن ارزشهای والایش که از جمله عناصر هویّت فرهنگی و ملّی ماست، خردمندانه نیست، و از جهل و تعصّب سرچشمه میگیرد. اما حصر توجه بدان و غُلُو در میزان تأثیر و نفوذ ارزشهای باستانی و دستِکم گرفتن فرهنگ و هنری که پس از اسلام، در ایران با مَزج و ترکیب عناصر و مواد گوناگون ایرانی، یونانی، هندی و... پدید آمد و روزگاری دراز بس درخشان و شکوهمند بود، نیز گمراهی و کجروی و خلاف عقل است که در نهایت به فقیرمایه شدن فرهنگ ملّی میانجامد و در هر دو صورت، توقّف در مرگآبادِ تحجّر و تعصّب است.
📔در بیدولتیِ فرهنگ، ✍#جلال_ستاری، نشر مرکز، صص۲۳۸-۲۳۵.