🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance

#آغامحمدخان
Канал
Логотип телеграм канала 🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
@tarikhdartarazooПродвигать
1,67 тыс.
подписчиков
6,69 тыс.
фото
1,44 тыс.
видео
6,85 тыс.
ссылок
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت... "عارف قزوینی"
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کینه ورزی #آغامحمدخان (بنیانگدار دودمان قاجار)نسبت به #کریم_خان_زند.

۵۴ ثانیه

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
دراین مملکت ستانی تأیید خداوندی داشت !!

#آغامحمدخان بنیانگذار سلسله #قاجار پادشاهی بیرحم و درنده خو بود. او در هنگام فتح شهرها فرمان قتل عام و یا کور کردن مردم بیگناه را صادر می کرد. #رضاقلی_خان_هدایت مورخ عصر قاجار در کتاب تاریخ خود به نام #روضة_الصفا بخشی از جنایات مخوف او را فاش می سازد.

وی پس از فتح کرمان فرمان داد ششصد اسیر را گردن بزنند. سپس سرهای آنان را به وسیله سیصد اسیر دیگر که برگردن هر اسیر دوسر آویزان کرده بودند به بم فرستاد. این بیچاره ها چهل فرسنگ راه را با دو سر آویخته به گردن طی کردند. سپس به دستور کتبی آغا محمد خان این سیصد نفر حامل سر را نیز در بم حاکم آن شهر کشتند و از سرهای این نهصد تن کشته کله مناری در #بم برپا کردند...»
در روز فتح کرمان تنها درهمان چند دقیقه ای که مشغول خواندن نماز بود پی در پی دستگیر شدگان را می آوردند و او در حالی که نماز خود را ادامه می داد با اشاره به گردن یا گوش یا بینی، به جلادان خود می فهماند که گوش بینی یا گردن او را ببرند و در این نماز هفتاد نفر رابدین طریق مثله کرد.

اما #هدایت در کتاب تاریخ خویش می نویسد:
👈"حضرت آقا محمد خان در کمال صحت نیت بود. در فرایض و نوافل مبالغه داشت و پیوسته در خلا و ملا طالب مقام شهادت بود و در این مملکت ستانی #تأییدخداوندی داشت.» !!!

#محمودحکیمی
📕هزارو یک حکایت تاریخی/ج۳/ص۲۷۴

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
#اعتمادالدوله صدراعظم #آغامحمدخان قاجار در مدت تصدی صدارت خود تقریباً تمام ایالات و ولایات ایران را بین کسان خود تقسیم کرده بود.
روزی شخصی به شکایت نزد او آمد و اظهار کرد حاکم شیراز که از اقوام شماست با من بدرفتاری می کند.
و آنگاه دلایل خود را ذکر نمود اعتماد الدوله قانع شده، جواب داد:
تو را به اصفهان می فرستم.
آن شخص گفت اصفهان هم در اختیار برادرزاده شماست.

اعتماد الدوله گفت: پس برو بروجرد.
مرد گفت آنجا هم یکی از اقوام شما حکومت می کند. صدر اعظم چند شهر دیگر را نام برد و آن شخص با ذکر نام حاکم همان ایراد را تکرار کرد سرانجام اعتماد الدوله متغیر شده، گفت: به جهنم !برو

مخاطب جواب داد آنجا هم مرحوم پدرت هست.»

ج۲ / ص۷۸

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
زمانی که #آغامحمدخان قاجار لشکر به قراباغ کشیده بود، خان قراباغ در قصبه ای به نام #شیشه متحصن گردید و در آنجا به کندن سنگر پرداخت و یاران خود را به دفاع گماشت.
شاه قاجار برای او پیغام فرستاد که با آن عده قلیل توانایی مبارزه با او را ندارد و حتی او را به ضربتهای سنگپاره های منجنیق تهدید کرد و پیغام داد که با اینهمه چگونه می توانی شهری مانند شیشه را از من نگاه داری؟ #ملاپناه_واقف که شاعر خان قراباغ بود این شعر را در جواب شاه قاجارنوشت:

گرنگهدار من آن است که من می دانم
شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد.

📕 ج۲/ص۷۵


🔻البته شایان ذکر است که صائب تقریبا دو قرن پیش شعری با همین مضمون سروده بود.

پاسِ اندوهِ دلِ تنگ ،نگه می دارد
شیشه ما طرف سنگ نگه می دارد...

در زمان دل دیوانه من هر طفلی
چون فلاخن بغل سنگ نگه می دارد...

شیشه را از خطر سنگِ حوادث صائب
بیشتر باده گلرنگ نگه می دارد.
t.center/tarikhdartarazoo 🏛
#لطفعلی_خان_زند
تلفیقی اززیبایی زنانه و شجاعت مردانه!

منابع تاریخی بی‌استثتاء از زیبایی و جذابیت خیره کننده لطفعلی‌خان زند سخن رانده‌اند و نوشته‌اند که لطفعلی خان منظری بس زیبا و جذاب داشت. تابلوهایی که نقاشان معاصر او و صورتگران بعدی از وی کشیده‌اند این زیبایی و جذابیت خیال‌انگیز را بازگو می‌کند. این حسن چهره را؛ لطافت روح و دقت خیال و ذوق شاعرانه و استعداد هنری نیز تکمیل می‌کرده است.
زیبایی زنانه‌اش با دلاوری مردانه‌اش تضادی دل‌انگیز را تداعی می‌کرد. دلیریهای او را حتی کین توزترین دشمنانش هم نمی توانستند منکر شوند. به نظر می‌رسد که او حتی از شیفتگی بسیاری از پادشاهان به زر و گوهر و زینت‌آلات شخصی مبرا بوده است.

🔺🔻🔺🔻🔺🔻

🔻لُطفعَلی خان زند (۱۱۴۸ - ۱۱۷۳ خورشیدی) واپسین فرمانروای زند بود که میان سالهای ۱۱۶۸ تا ۱۱۷۳ خورشیدی بر سر پادشاهی با هماورد نیرومندش #آغامحمدخان_قاجار به نبرد پرداخت و سرانجام از او شکست خورد و با مرگش پرونده دودمان #زندیان نیز بسته شد.

احمد پناهی سمنانی
📕 لطفعلی خان زند: از شاهی تا تباهی

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فخرالدوله

شیرزن #کارآفرین و #بینادلی که سالها از عصر خود جلوتر بود.
دختر نهم مظفرالدین شاه قاجار،
مادر علی امینی نخست وزیر اسبق ایران.
همسر امین الدوله...

مردانه زنی که #رضاشاه در توصیف وی گفته بود:
👈قاجارها یک مرد ونیم داشتند مردش بانو فخرالدوله و نیم مردش #آغامحمدخان قاجار بود.!!!

۴ دقیقه

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
از خائن ترین نخست وزیران تاریخ ایران #حاج_ابراهیم_کلانتر که از بزرگان شیراز بود و در حکومت #زندیه مراحل ترقی را طی کرد و از آنجا که مسئولیت چندین کلانتری شیراز را به عهده داشت، به حاجی ابراهیم خان کلانتر مشهور شد.

او هنگام حمله #آغامحمدخان به شیراز به #لطفعلی_خان خیانت کرد و دروازه شهر را هنگام برگشت از جنگ بر روی او بست در حالی که اکثریت سپاهیان لطفعلی خان در شیراز بسر می بردند!

کلانتر به دلیل خوش خدمتی به بنیانگذار دودمان قاجار(آغامحمدخان) توانست در پستهای حکومتی درسراسر ایران اقوام خود را بگمارد.او در دوران #فتحعلی_شاه به تدریج بر میزان نفوذ و اقتدار خود افزود و فرزندان و بستگانش را بر ولایات دور و نزدیک کشور حاکم کرد. اما همین قدرت زیاد باعث بدگمانی شاه قاجار نسبت به او شد و سرانجام شومی برایش رقم زد، طوری که به بدترین شکل ممکن کشته شد.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
#مجتهدالسلاطین !!!

ما پادشاهی داشته ایم که هیچ سالی #زیارت_عاشورایش ترک نمی‌شد، و هر نمازی را به وقت خود بجای آوردی و هر نیمه شب برخاستی و به عبادت ایزد متعال پرداختی.
این آنچنان پادشاهی است که در فرایض و نوافل مبالغه داشت و پیوسته در خلا و ملا طالب مقام شهادت بود و در مملکت ستانی تایید خداوندی داشت، و خود فرموده بود که روزی مردی در لباس علما بر من نظری کرد پس از آن خود را پادشاه یافتم،و عنوان #مجتهدالسلاطین را نیز از آنِ خود کرد.
"از آثار خیر آن حضرت، تذهیب قبه مرقد اباعبدالله الحسین بن علی بود و همچنین ضریح نقره مطلای مرقد نجف اشرف، و روضه مقدسه رضویه سلام الله علیه و جامع قزوین"
آری همان مردم جسد او را بعد از آنکه به قتل رسید به تهران آوردند پس از تشییع مفصل چندی در حضرت عبدالعظيم امانت گذاشته سپس به #نجف بردند و به فاصله هفت ذرع از مرقد امام دفن کردند.

گوینده این سخنان نیز که ۲۵ سال قبل توفیق زیارت عتبات عالیات برایش دست داد، رفت و از سنگ قبر مجلل او بازدید به عمل آورد و بسا که بی اختیارانه، هم فاتحه ای خوانده باشد!
او #آغامحمدخان_قاجار و درآورنده بیست هزار جفت چشم از #مردم_کرمان و صاحب نظریه #سیاست_دیگ است.


#دکترباستانی_پاریزی


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
وقتی #رضاشاه تصمیم گرفت #بانک_ملّی ایران را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشد.

وقتی خبر به خانم #فخرالدوله مالک بسیار ثروتمند و دختر مظفّرالدین شاه و مادر مرحوم #دکترامینی رسید به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مُرده ام که می خواهی از بازاریها پول قرض کنی؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم.

رضا شاه هم گفت:
قاجاریه فقط یک مرد و نیم داشت، مردش خانم فخرالدوله و نیم مردش #آغامحمدخان قاجار بود.
و به این ترتیب بانک ملّی بامساعدت مالی خانم فخرالدّوله تأسیس شد.


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
نصیحت #آغامحمدخان قاجار خطاب به ولیعهدش #فتحعلی_شاه :


رعیت چون آسوده گردد در فکر عزل رئیس و ضابط افتد و علی هذا القیاس . چون عموم اهالی ملک را فراغت روی دهد به عمال و حکام تمکین نکنند و در فکرهای دور و دراز درافتند،

این گروه فرومایه را باید به خود مشغول کردن که از کار رعیتی و گرفتاری فارغ نگردند؛

ارباب زراعت و فلاحت باید چنان باشد که هر ده خانه را یک دیگ نباشد تا به جهت طبخ آشی یک روز به عطلت و انتظار بسر برند و الا رعیتی نکنند و نقصان در ملک روی کند ....


#روضه‌الصفای ناصری،
تصحیح #جمشیدکیان فر، ۱۳، ص ۷۴۲۱



t.center/tarikhdartarazoo 🏛
تاج #آغامحمدخان_قاجار

جنس: مس با میناکاری.

محل نگهداری:کاخ موزه گلستان.


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فخرالدوله

دختر نهم #مظفرالدین_شاه_قاجار.
زنی که رضاشاه بارها درباره او گفته بود:

"خاندان قاجار یک مرد ونیم بیشتر نداشت،یک مردش فخرالدوله بود ونیم دیگر #آغامحمدخان."


۴دقیقه و ۲۸ثانیه


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
کینه شتری
#آغامحمدخان !

آغامحمد خان قاجار وقتی لطفعلی خان آخرین مدعی جدی دودمان زندیه را از پای در آورد ، در شعله آتش انتقام از کریم خان و تبارش می سوخت.
بعد از این واقعه مجالی یافت ، تاج به سر نهاد و بر تخت پادشاهی نشست.

در اولین قدم ازسلطنت و اقتدار خود فرمان داد قبر کریم خان که روبروی ارگ کریمخان بود را بشکافند و استخوانهای او را پس از سالها از دل خاک بیرون بکشند و به تهران آورند و در جلوی پله های عمارت کریم خانی در ارگ سلطنتی تهران که خان زند آن را پیش تر ساخته بود دفن کرد تا هنگام آمد و شد او در این بنا قبر دشمن زیر پایش لگد مال شود..

گفته می شود آغامحمدخان هنگام عبور از این جا برای تسكين قلب پر كينه خود با نوك شمشيری كه بر كمر داشت چند ضربه‌ای نيز بر خاك او می نواخت و دستور داد سر کریم خان را در جلو درب ورودی قصر وی دفن کنند تا هرگاه شاه از آنجا عبور می کند لگدی بر قبر او بزند و از این تخریب و تحقیر جنازه کریم خان لذت ببرد.
کریم خان در عمارت وکیل شیراز دو ستون عظیم از سنگی یک پارچه رابه نشانه قدرت خود و ابهت بنا جلوی ایوان عمارت بر پا کرد.

نوشته اند ستون ها را به سختی تا عمارت حمل کردند ، و در موقع نصب آنها ، کریم خان (فرمانروایی آغامحمد خان را پیش بینی کرد) به آغا محمد خان که آن زمان در کاخ شیراز تحت نظر خان زند بود و حضور داشت ، می گوید :
می دانم اکنون در این اندیشه ای که اگر حمل این ستون ها در این فاصله کوتاه اینقدر سخت بوده ، چگونه باید آنها را به فاصله زیاد حمل کنی؟
گو اینکه کریمخان توانست در آن لحظه واقعه تغییر سلطنت را درست حدس بزند.اما هرگز تصور نمی کرد که آغامحمد خان علاوه بر آن ، به قبر وی نیز رحم نکند ، و بازمانده جسد او را جابجا کند.

قاجار ها ۱۵۰ سال حکومت کردند و در طول این سالها با تبلیغات گسترده خواستند که کریم خان زند را در تاریخ ایران بدنام کنند ولی با رفتن سلسله شان ،قضاوت تاریخ در مورد کریم خان چیز دیگری بود.

در سال ۱۳۰۴ خورشیدی رضاشاه با وزیر دربار خود و بزرگان قوم زند با حضور در پای خلوت کریم خانی،دوباره سینه خاک را شکافتند ، و استخوان های کریم خان را در آوردند و با تشریفات و احترامی خاص آنها را به قم بردند ، و در آن سرزمین برای سومین بار به خاک سپردند.
بزرگان زند بپاس این رفتار ،شمشیر فولاد کریم خان وکیل الرعایا را به رضاشاه دادند.


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
ماجرای قتل آغامحمدخان قاجار ، از واقعیت تا دروغ.

بعضی از مورخین ، متاسفانه در مورد قتل #آغامحمدخان این گونه روایت کردند که سر سلسله قاجاریه، زمانی که جهت جنگ با روسیه و دفع شر این کشور، به قفقاز لشکر کشی کرده بود، به خاطر اینکه دو نفر از نوکرانش بی اجازه او، خربزه و یا زردآلوی او را خورده بودند، دستور قتل آنان را صادر کرد و آنان قبل اجرای حکم اعدامشان، آغامحمدخان را کشتند..
اما واقعیت غیر از این داستان ساده انگارانه است.

در منابع تاریخی ارمنی در این باره چنین آمده است :

آغامحمدخان، بعد از تسخیر قلعه شوشی( شهری در قراباغ اشغالی امروزی ) در قفقاز، اولین کاری که انجام می دهد، شروع به تحقیق در مورد کسانی می کند که با فرماندهان روسی در منطقه قفقاز همکاری کرده بودند.

برخی از آنان را دستگیر و زندانی می نماید، که عبارت بودند از:
ملیک رستم، ملیک الله وردی، میرزاخانیان، و تعدادی از آخوندها و روحانیون طراز اول منطقه و....

از نظر آغامحمدخان، این افراد به دلیل همکاری با روسیه( جهت اشغال خاک ایران) خیانت کرده بودند و قابل بخشش یا جریمه نقدی نبودند و باید به قتل می رسیدند.

یکی از ملازمان آغامحمدخان، به نام صفر بیگ، از سوی زندانیان به وساطت برخاسته، از آغامحمدخان می خواهد از جرم آنان در گذرد..
آغامحمدخان با تاکید بر خیانت آنان، درخواست او را نمی پذیرد..
وقتی اصرار صفربیگ را می بیند، خشمگین شده و عهد می بندد که او را هم فردا به همراه آنان به قتل برساند.
شب هنگام، صفر بیگ با همراه کردن یکی دیگر از ملازمان به نام عباس بیگ، وارد خوابگاه آغامحمدخان شده، او را با چند ضربه خنجر از پای در می آورند.

آغامحمدخان هنگام مرگ به قاتلان خود می گوید:
" [ با کشتن من] ایران را ویران کردید".

گویا همین هم شد و با کشته شدن آغامحمدخان، ارتش او پراکنده گردید و روسیه توانست بعد از چند سال قفقاز را تصرف و از ایران جدا کند.
تاریخ ایران را باید دوباره نوشت.

منبع:

📗 تاریخ ایران در دوره قاجاریه، عصر آغامحمدخان.
غلامحسین #زرگری_نژاد صفحه ۴۹۲

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
#لطفعلى_خان_زند هنگامى كه توسط #آغامحمدخان_قاجار اسير شد با خون خودش بر ديوار زندان چنين نوشت:

یا رب ستدی مملکت ازهمچومنی
دادی به مخنثی ، نه مردی نه زنی

از گردشِ روزگار ، معلومم شد
پیش توچه دف‌ زنی،چه شمشیرزنی!


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
#لطفعلى_خان_زند هنگامى كه توسط #آغامحمدخان_قاجار اسير شد با خون خودش بر ديوار زندان چنين نوشت:

یا رب ستدی مملکت ازهمچومنی
دادی به مخنثی ، نه مردی نه زنی

از گردشِ روزگار ، معلومم شد
پیش توچه دف‌ زنی،چه شمشیرزنی!


t.center/tarikhdartarazoo 🏛