مازندران‌گیلان آریایی

#رستم_فرخ‌‌زاد تا دقیقه آخر با اعراب مبارز نمود و وقتی که در جنگ #قادسیه کشته شد، برادرش #اسفندیار_فرخ‌زاد مراقبت از شاهنشاه #یزدگرد_سوم را با سپاه #آذرآبادگان به عهده میگیرد. و به او می‌گوید بیا به #تپورستان و #توس و #گرگان برویم، همه طرفدارهای تو آنجا هستند و میتوانیم مقاومت کنیم، او در جواب می‌گوید نه من میخواهم به #مرو بروم.
نهایتاً وقتی که فرخزاد پاسخ یزدگرد را می‌شنود، میگوید: «ندانم که کی دانم این شاه کی» یعنی دیگر نمی‌دانم شاه برای من کیست. فرخزاد حاضر به ترک یزدگرد نبود تا اینکه یزدگرد به خط خود نامه‌ای برای او نوشت تا او را از نگرانی درآورد، بدین مضمون که «من خود شهادت می‌دهم که تو یزدگرد و خانواده او را به ماهویه مرزبان مرو سپردی» پس از رفتن فرخزاد به سمت ری برای جنگ با تازیان، یزدگرد سوم به حیله ماهویه گرفتار آمد و سرانجام کشته شد، سپاه #آذرآبادگان و #ری و #دیلمان نیز در نبرد #واجرود شکست خوردند و این گونه تیره زرتشتی ساسانیان به تپورستان محدود گشت.

🗻@TaporestanGilak_Ariyaea

#موتا_دیلمی سردار دلیر #ایرانشهر

مونا یا مهتا دیلمی یکی از سرداران ایرانی در زمان حمله اعراب به ایران بود، موتا اصالتا اهل گیلان بود.
پس از جنگ #نهاوند که طی آن ارتش ساسانیان از هم فروپاشید، خبر شکست بزرگ ایرانیان در تمام کشور پیچید، موتا پس از آن تصمیم گرفت خود برای دفاع از ایران با تازیان بجنگد و آنان را از کشور بیرون کند.
نخستین جنگ موتا به همراه #اسپهبد_فرخان و #اسفندیار_فرخزاد با سپاهیان دیلم و تبرستان-ری و #آذرآبادگان با تازیان مسلمان در #واجرود بین همدان و قزوین درگرفت، به گفته #تبری، بزرگی و تلفات این جنگ کمتر از جنگ نهاوند نبود که در اوج نبرد موتا سردار ایرانی که خود شخصا در میدان نبرد شمشیر میزد، در راه میهن کشته شد‌.

پس از کشته شدن موتا، سپاهیان ایرانی پراکنده میشوند و فرخان با سپاهیانش به سوی ری و اسفندیار به سوی آذربایجان میروند.
سپاه دیلم نیز به سوی #ابرود عقب نشینی کردند و قصد داشتند تا به سوی گیلان بازگردند ولی طی تصمیمی که فرماندهان سپاه گرفتند تصمیم بر این شد که دوباره به جنگ اعراب بروند و به یاد موتا و به خاطر ایران از نو لشگر آراستند و به جنگ تازیان رفتند.

🗻 @TaporestanGilak_Ariyaea

#رستم_فرخ‌‌زاد تا دقیقه آخر با اعراب مبارز نمود و وقتی که در جنگ قادسیه کشته شد، برادرش #اسفندیار_فرخ‌زاد مراقبت از یزدگرد را با سپاه #آذرآبادگان به عهده می‌گیرد. و به او می‌گوید بیا به #تبرستان (تپورستان) و #توس و #گرگان برویم، همه طرفدارهای تو آنجا هستند و میتوانیم مقاومت کنیم. او در جواب می‌گوید نه من می‌خواهم به مرو بروم.

نهایتاً وقتی که فرخزاد پاسخ یزدگرد را می‌شنود، میگوید: «ندانم که کی دانم این شاه کی» یعنی دیگر نمی‌دانم شاه برای من کیست. فرخزاد حاضر به ترک یزدگرد نبود تا اینکه یزدگرد به خط خود نامه‌ای برای او نوشت تا او را از نگرانی درآورد، بدین مضمون که «من خود شهادت می‌دهم که تو یزدگرد و خانواده او را به ماهویه مرزبان مرو سپردی» پس از رفتن فرخزاد به سمت ری برای جنگ با تازیان، یزدگرد سوم به حیله ماهویه گرفتار آمد و سرانجام کشته شد‌.

🗻 @TaporestanGilak_Ariyaea