تجربه نوشتن

#زنان_کارگر
Канал
Образование
Искусство и дизайн
Книги
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала تجربه نوشتن
@tajrobeneveshtanПродвигать
930
подписчиков
1,26 тыс.
фото
324
видео
1,29 тыс.
ссылок
درست، فصیح و زیبا نوشتن، هنر است. هنری که با تمرین، دقت و توجه، بهتر می‌شود. نوشتن، راهی برای آموختن.
نسل اول کارگران ایران (سال‌های ۱۲۸۵ - ۱۳۲۰)

🔻#کار_کودکان در مزارع، کارگاه‌ها، دکان‌ها و باربری امری طبیعی و رایج و در افكار عمومی نیز از مشروعیت برخوردار بود. کارگران خردسال آسیب‌پذیرترین و بی‌حقوق‌ترین بخش نیروی کار بودند. دستمزد ناچیزی می‌گرفتند. قدرت دفاع از خود و جرأت اعتراض کردن نداشتند. به همین جهت برای کارفرمایان «بی‌دردسر» بودند.

#پاولویچ و ایرانسكی می‌نویسند:«از اطفال در زیر زمین‌های مرطوب و تاریك تحت شرایط بهداشتی فوق‌العاده مدهشی در زمستان روزانه ٩ و در تابستان ١٠ ساعت کار می‌کشند. مزد روزانه اینان در حدود ۴ شاهی و ناهار نیز به عهده خودشان است. غالبا" صاحبان کارخانه‌ها پدران اطفال را متهم می‌کنند که در تغذیه اطفال‌شان سهل‌انگاری نموده و بدین ترتیب نمی‌توانند از آنان کار لازم را بكشند.

از جمله کارگاه‌های که در آن‌ها کودکان تحت استثمار وحشیانه قرار داشتند، قالی‌بافی‌های کرمان بود. در این‌جا بچه‌های شش ساله تحت شرایط طاقت‌فرسایی به کار گرفته می‌شدند. این وضع شامل کودکان و زنان در قالی‌بافی‌های سراسر کشور نیزمی‌شد.

#سلطان‌زاده حق داشت، هنگامی که نوشت: «استثمار در کارگاه‌های قالی‌بافی که کارفرمایان به معنای واقعی کلمه عرق زنان و کودکان را در می‌آورند، وحشتناك است... این استثمار بی‌رحمانه تنها منحصر به کرمان نبود بل‌كه در خراسان، کاشان، آذربایجان، سلطان‌آباد (اراك)، فارس و همه‌جا و هرجا که قالی‌بافی دایر است چنین استثماری وجود دارد. خوراك معمولی آنان (زنان و کودکان قالی‌باف) فقط نان و آب است و اگر گرانی یا قحطی شروع شود، مرگ و میر در میان آنان به سرعت برق‌آسا افزایش می‌یابد. چنین است نحوه‌ی تولید آن قالی‌های نفیس و زیبایی که در ایران و خارجه زینت‌بخش به‌ترین کاخ ها و سالن‌های بورژواهاست.»

🔻#یوسف_افتخاری صحنه‌های دل‌گدازی را از حمل تفاله‌های نفت توسط زنان و تحقير آنان از جانب انگليسی‌های «متمدن» توصيف مي‌کند:
«استفاده #زنان_کارگر از تفاله نفت منظره‌ی اسف‌انگيزی داشت. زنان کارگر پيت‌های نفت را با آن مايه‌ی سياه که معروف به تفاله‌ی نفت بود پر کرده و روی سر گذاشته برای پختن نان و سير کردن بچه‌های صغير و لخت و گرسنه‌ی خود به طرف اتاق‌های بوريایی روانه می‌شدند. پوشاک آن‌ها عبارت از يك پيراهن بلند و پاره پاره بود که قسمت کمی از بدن را مستور می‌کرد. مايه‌ی سياهی که روی سر گذاشته بودند در اثر حرکت به صورت آن‌ها ريخته تمام اعضای بدن‌شان را آلوده می‌کرد. انگليسی‌ها با زن‌های شيک‌پوش خود جلوی زنان ستم‌ديده و صاحب اصلی ثروت و نفت را گرفته از مناظر رقت‌بار آن‌ها عكس‌برداری می‌کردند. عكس‌هایی که انگليسی‌ها از زنان و کارگران بر می‌داشتند منظره‌ی رقت‌انگيزی داشت. عكس اسكلت‌های نفت‌آلود و متحرک، هر بيننده را متأثر و متألم مي‌کرد. متأسفانه اين مناظر آلم‌آور اسباب تفريح و سرگرمی و خنده‌ی زنان و مردان انگيسی‌های مأمور حوزه نفتی خوزستان شده بود. در موقع عكس‌برداری خنده و تفريح و مسخره‌ی انگليسی‌ها در نظر زنان و مردان کارگر به مراتب زشت‌تر و مسخره‌ی انگليسی‌ها در نظر زنان و مردان کارگر به مراتب زشت‌تر و بدتر و ناگوارتر از برهنه‌گی و گرسنه‌گی و بدبختی‌های ديگر بود.»

🔻#شكراله_مانی، کارگر پارچه‌باف و منشی «شورای مرکزی اتحاديه‌های کارگری ايران» که قبلا" خود کارفرما و دارای «سه دستگاه پارچه‌بافی» بوده، از جمله افرادی است که می‌تواند وضع ناگوار کارگران آن زمان را به تصوير بكشد. او می‌نويسد:
«با آن‌که خودم از کارگران هنرمند و در صنعت نساجی از استادان درجه اول به شمار می‌آمدم، در چنگ کسانی اسير شدم که کم‌ترين اطلاعی از فن بافنده‌گی نداشتند. کوتاه سخن، بيش از دو سال زير دست اين مردان نالايق خودپسند جان کندم. اکثر شب‌ها بی‌نان و گاهی سد جوعی داشتم. ساير کارگران پارچه‌باف تهران هم حال‌شان بهتر از من نبود، بل‌كه زندگانی بعضی از آن‌ها خيلی سخت‌تر از من می‌گذشت. تمام کارگران پارچه‌باف تهران که قريب یک هزار نفر بودند، مانند گدايان زندگی می‌کردند. هيچ‌یک دارای زن يا خانه و لوازم زندگی نبودند. مسكن آن‌ها منحصر به گوشه‌ی کارخانه‌ها يعنی طويله‌های مخروبه و شترخانه‌های گوشه کاروان‌سراها بود.»

برگرفته از کتاب: «شوق یک خیز بلند»

https://t.me/tajrobeneveshtan/2883
پای دار قالی می‌نشینیم
هیچ کس نام مان را نمی‌داند
کارگاه تاریک است
لبخند تو در چشمم نور می‌پاشد
مهم نیست خورشید این‌جا را نمی‌شناسد.

از انگشتان مان
هزار هزار
شکوفه زاده می‌شود
رنگ‌ها به هم آغوشی می‌رسند.
قالی قد می‌کشد
ما قد می‌کشیم
تو این جا با گل بوته های سرخ به بلوغ می‌رسی!

بهار است
دست پیچک از دیوار بالا می‌آید
باران را می‌بوسد
تاب می‌خورد
معلق خیره می‌ماند
تا تو را
ای زیبای ارزان نگاه کند.

بهار است
غریزه جولان می‌دهد
کارگاه تاریک است
تنهایی حاکم
دستان کارفرما گستاخ است
جیغ‌های تو در تار و پود ناعدالتی گم می‌شود
«این جا آدم‌های گران، آدم‌های ارزان را می‌بلعند»
روزهاست
در چشمانت خورشید به سیاه چاله رسیده است.

پای دار قالی می‌نشینیم
از انگشتانم
هزار هزار
شکوفه زاده می‌شود
هیچ کس نامم را نمی‌داند.
چرا نگفته بودی در آرزوی پیچک شدنی؟
تا به سقف بیاویزی
و تمام لبخندت را
از من
کارگاه
و گل‌های تا همیشه مرده بگیری!
#فرمیسک_حاجی_میرزایی

#زنان_قالی‌باف
#زنان_کارگر
#هشت_مارس
#زنان_کارگر

دُمیتیلا باریوس دوچونگارا
خلاصه مطلبی از شهناز نیکوروان

#دمیتیلا در سال ۱۹۳۷ در بزرگترین منطقه تولید قلع بولیوی متولد شد. او دختر و همسر یک معدنچی بود. در سن ۱۰ سالگی مادرش را از دست داد و پنج خواهر کوچکترش و سپس هفت فرزند خود را در شرایط محرومیت و فقر بزرگ کرد.او دبیر کل سندیکای زنان خانه دار بود. دُمیتیلا سرکوب شد، اما هرگز دست از مبارزه نکشید و با زنان دیگر به این امید که ما این روزهای تلخ را تغییر می دهیم، معدنچیان خود را سازماندهی کردند.

در دهه ۱۹۶۰، دُومیتیلا یک رهبر شگفت انگیز اتحادیه زنان معدنچی شد. سازماندهی خانواده‌های معدنچیان برای بهبود شرایط و خدمات و مبارزه علیه سرکوبگری دیکتاتوری ژنرال هوگو بارینتوس از جمله فعالیت های او بود. دولت رن بارینتوس (۱۹۶۶ - ۱۹۶۹) از اتحاد و مبارزه معدنچیان وحشت کرد و آنها را در شب سن جوان در حالی که جشن می گرفتند و می رقصیدند با هواپیما به رگبار گلوله بست. سربازان با بی رحمی، مردان، زنان و کودکان را به قتل رساندند. دُومیتیلا دستگیر شد. او باردار بود و به دلیل شکنجه، کودکش فوت کرد. او از کشتار خشونت آمیز ۱۹۶۷ «سان جوآن» جان سالم به در برد، جایی که سربازان به روی معدنچیان و همسران و فرزندان شان آتش گشودند و شایعه کردند که معدنچیان با بخشی از چریک‌های جنگجوی چه گوارا در کوه‌های سانتا کروز در ارتباط هستند.

پس از آن قتل و عام، دُمیتیلا زندانی و شکنجه شد، زخم ها و جراحت های ناشی از این شکنجه ها تا پایان عمر مشکلات جسمی و بیماری های مزمنی را برای او ایجاد کرد. زمان ادامه یافت و دیکتاتور دیگری به نام هوگو بنزر (۱۹۷۱- ۱۹۷۹) روی کار آمد. دمیتیلا در سال ۱۹۷۵ در مجمع بین المللی زنان در مکزیک شرکت کرد و صدای مبارزه معدنچیان زن و نماینده فعالان زن منتقد شد.

در سال ۱۹۷۸ دُومیتیلا، همراه با چهار زن دیگر، به پایتخت رفت و اعتصاب غذا را آغاز کرد. اعتصاب غذایی که توسط دومیتیلا و چهار زن دیگر معدنچیان علیه دولت (دیکتاتوری که تحت حمایت ایالات متحده بود) آغاز شد. این اعتصاب توجه مردم سراسر کشور بولیوی را به خود جلب کرد و به یک حمله ملی علیه دولت دیکتاتور تبدیل شد. هزاران نفردر روز بیست وسوم به اعتصاب پیوستند. معترضان خواستار آزادی کارگران معدن زندانی وعفو برای رهبران اتحادیه های کارگری و احیای معادن و هم چنین انتخابات عمومی شدند. مبارزه و اعتراض هزاران نفر دیکتاتوری را مجبور به پذیرش درخواست‌های جنبش کرد. بعد از ۲۳ روز دولت به درخواست‌های معترضان تن داد. اما بی عدالتی ادامه یافت.

او سال‌ها در تبعید زندگی کرد و در سال ۱۹۸۲ به بولیوی بازگشت، درست قبل از بازسازی ساختار عظیم نئولیبرالی که به تعطیلی معدن‌های دولتی و اخراج ۳۰هزار معدنچی منتهی شد، معادنی که او سال‌های طولانی برای شکل دادن مبارزات کارگران آن سپری کرده بود. در سال‌های آخر عمر، او تمام هم وغم خود را برای توسعه یک مدرسه آموزشی سیار برای آموزش‌های سیاسی به کارگران متمرکز کرد تا آگاهی سیاسی و تاریخی مردمی را به نسل‌های جدید در خانواده‌های معترضان و بومیان بولیوی ، مردمان تهی دست ساکن کوچبامبا منتقل شود. او درباره امیدش برای یک دنیای بهتر صحبت کرد. «مردم من قدرتم را به من داده اند آنها هرگز تسلیم نمی شوند».

دُمیتیلا در سن ۷۴ سالگی در کوچابامبا در فقر ناشی از کاهش حقوق بازنشستگی و بدون بیمه درمانی درگذشت. کتاب «بگذار سخن بگویم»، شرح زندگینامه مبارزات روزمره به عنوان یک مادر، کارگر، رهبر اتحادیه و فعال سیاسی، منتشر و به چندین زبان ترجمه شده است.
زندگی دُمیتیلا تصدیق تاریخ غم انگیز بولیوی از همدستی استثمار، سرکوب، استعمار و مردسالاری و نمادی از قدرت مردم برای اعتراض و تغییر است.

🦋🦋🦋
https://t.center/tajrobeneveshtan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 برخی #زنان_هندی برای رقابت در بازار کار، رحم خود را برمی‌دارند

🔻 کار در مزارع نیشکر «مهاراشترا» در غرب هند طاقت‌فرساست و درآمد چندانی هم ندارد. این کار برای زنان به مراتب دشوارتر است.

🔻برخی از آنها حتی به جراحی برداشتن رحم تن می‌دهند. این زنان می‌گویند که فشار کارفرما نقش مهمی در اتخاذ این تصمیم دارد. کارفرمایان این موضوع را رد می‌کنند.

🔻فعالان حقوق زنان کارفرمایان را به دستکاری گزارش‌های رسمی متهم می‌کنند./برگرفته از دویچه‌وله

#کاپیتالیسم
#استثمار
#زنان_کارگر

https://t.center/tajrobeneveshtan