در جستجوی حقیقت

Канал
Логотип телеграм канала در جستجوی حقیقت
@tajeddin_mohammadbagherПродвигать
1,5 тыс.
подписчиков
جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند(حافظ) کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ کار ما ین است که میان گل نیلوفر و قرن پی آواز حقیقت بدویم(سهراب سپهری) در جستجوی حقیقت کانالی است برای معرفی نوشته ها و تأملات دکتر محمد باقر تاج الدین
🔵این هم نمونه ای از خانه های فقیرانه در یکی از شهرهای کشور. مقایسه کنید با آن کاخ های لاکچری!!!


@tajeddin_mohammadbagher
🔵نمونه ای از کاخ های لاکچری تهران
اگر کارفرمایی یا تولید کننده ای یا سرمایه دار واقعی با کسب و کار و تولید چنین کاخ هایی داشته باشد چندان مشکلی نیست. اما می دانیم که لزوماً چنین نیست و برخی با پول های بادآورده از راه های اختلاس و رانت و غارتگری چنین کاخ هایی ساخته اند!!

@tajeddin_mohammadbagher
🔵این نامش شکاف طبقاتی است یا فاصلۀ کهکشانی طبقاتی؟

✍️محمدباقر تاج الدین
هوش از سرِ هر انسانی می رود که چنین ارقام نجومی ای دربارۀ رهن و اجاره کاخ های لاکچری موجود در تهران را می بیند. این مولتی میلیاردرها چگونه می توانند چندین میلیارد تومان رهن و ماهیانه چند صد میلیون تومان اجاره بپردازند؟ این همه سرمایه و ثروت را از کجا آورده اند؟!! در جایی که در همین کشور و جامعه تعداد زیادی از شهروندان حتی از پرداخت رهن 100 میلیون تومانی و اجاره های مثلا 10 میلیون تومانی هم به عجز افتاده اند!! بماند که عده ای دیگر به پشت بام خوابی و خودرو خوابی و چادر خوابی روی آورده اند!!! به راستی که نام گذاری شکاف طبقاتی برای چنین وضعیتی هم نارسا و بی معنا است و سخن از فاصله و شکاف کهکشانی باید بشود تا مسأله و موضوع قابل فهم شود!!! بی شمار مردمان این سرزمین برای دریافت وام 50 میلیون تومانی به التماس افتاده اند و ماه ها در نوبت دریافت چنین وامی می مانند که دردی از دردهای فراوان زندگی شان را درمان کنند و آن گاه عده ای با پول های بادآورده چنین کاخ هایی را اجاره می کنند!!

@tajeddin_mohammadbagher
☸️فرجامِ تلخ سی سال معلّمی در این جامعه

✍️محمدباقر تاج الدین

سی سال با خونِ دل خوردن و حقوق ناچیز بروی در کلاس درس و به دانش آموزان درس بدهی و برای شان غصه بخوری که آینده شان چه می شود و آن چنان برای شان وقت و انرژی بگذاری که خوب آموزش ببینند و تربیت شوند که فردا روزی در جای جای این کشو ر بتوانند به عنوان مهندس و پزشک و پرستار و استاد و کارمند و مدیر خدمت کنند. سی سال با کم ترین امکانات و خدمات در مدارس درس دادن چیز کمی نیست که به چشم نیاید و عده ای این را نبینند و نفهمند!! سی سال حرص و جوش خوردن برای فرزندان این سرزمین کار هر کسی نیست و بسیار انگیزه و انرژی و توان و امید می خواهد. بسیاری از خانواده ها برای نگهداشتن یک فرزند خود برای چند ساعت عاجز می شوند و آن گاه شما حساب کنید که یک معلم بخواهد در یک کلاس ابتدایی 40 نفر از دانش آموزان را هم نگهدارد، هم آموزش بدهد و هم تربیت کند!!!

✳️سی سال سر و کلّه زدن با دانش آموزان و مراقبت از آنان چونان فرزند خویش کار آسانی نیست که بتوان به سادگی و با بی تفاوتی از کنارش گذشت!! سی سال با فقر و محرومیت ناشی از زیست معلمی به سر بردن و زندگی را مدیریت کردن کار آسانی نیست که هر کسی از پَسِ آن بر بیاید!! سی سال پاسخ گوی فرزندان خود بودن به دلیل نداشتن شرایط فراهم کردن یک زندگی معمولی برای آنان برای هر کسی قابل درک و فهم نیست!! سی سال با سیلی صورت خود را سرخ نگاه داشتن کاری نیست که از دست هر کسی برآید!! سی سال، بلکه یک عمر !! اگر نبود عشق به فرزندان این وطن و اگر نبود عشق به خود وطن و اگر نبود عشق به دانایی و اگر نبود عشق به انسان زیستن امکان نداشت کسی بتواند سی سال را با وضع اسف بار مادی و مالی دوام بیاورد.

❇️تأسف بارتر از همه آن که پس از سی سال مرارت ها و رنج کشیدن ها حالا یک معلمی بخواهد حق و حقوق ناچیز خود را دریافت کند هر روز باید برود مقابل ساختمان وزارت آموزش و پرورش در سرما و گرما داد بزند و فریاد بکشد که آی مدیر محترم اصلا مرا می بینی؟!! مرا درک می کنی؟! منم معلم سی ساله با کوله باری از تجربیات و زحمات و دردها و مرارت ها و خون دل خوردن ها!! آیا به راستی چنین فرجام تلخی حق من معلم است؟ ! برای گرفتن پاداش سی سال زحماتم باید این چنین هر روز و هفته و ماه و سال بیایم التماس کنم؟!! و البته در مواقعی کتک هم بخورم و بد و بیراه هم بشنوم؟!! این است قدر و قیمت معلم در این جامعه؟!! آن وقت چگونه انتظار دارید که به فرزندان خود بگوییم که بروید شغل معلمی را انتخاب کنید؟!! معلمی که برای گذران زندگی خود به مشاغلی چون اسنپ و مسافرکشی و دستفروشی و کار در بنگاه مسکن و مغازه روی می آورد چگونه می تواند الگو و نمونه ای برای فرزندان این سرزمین باشد؟!! حقیقتاً آدمی از دیدن این صحنه ها که معلمان بروند مقابل ساختمان وزارت آموزش و پرورش برای دریافت حق ناچیزشان بانگ برآورند و به التماس بیفتند با خود می گوید چه فرجامِ تلخی دارد معلم بودن!! شغلی که درآمدش از درآمد کارکنان بسیاری از سازمان های کشور و حتی در مواردی از درآمد کارگران برخی شرکت ها و کارخانجات هم پایین تر است !!
#معلم
#حقوق_ناچیز
#دشواری_زندگی
#حس_حقارت


@tajeddin_mohammadbagher
🔵انتشار کتاب ادبیات و اجتماع اثر همکار و دوست فرهیخته ام آقای دکتر سعید معدنی را صمیمانه خدمت ایشان شادباش می گویم و برای شان آرزوی موفقیت های بیش تری دارم.
ارادتمند
محمدباقر تاج الدین


@tajeddin_mohammadbagher
☸️پویاییِ جامعه؛ ایستاییِ سیاست ها

✍️محمدباقر تاج الدین

از آن جا که جامعه بنا به تعریف برآمده از مجموعۀ باورها، تفسیرها، فهم ها، خلاقیت ها، کنشگری ها و فعالیت های تمامی افراد زنده و پویای حاضر در آن است لذا همانند خود انسان ها چونان موجودی زنده و فعال دارای پویایی و سرزندگی است. جامعۀ ایران در این سال ها و دهه ها هر چقدر پیش تر آمد به دلیل ورود عناصر و مؤلفه های مدرنیته دچار پویایی ها و شتاب های بیش تری در بسیاری از حوزه ها شده است به گونه ای که جامعۀ کنونی با جامعۀ چهل یا پنجاه سال گذشتۀ ایران بسیار متفاوت و متمایز شده است. تغییرات و تحولات گسترده در باورها، ارزش ها، هنجارها، سبک های زندگی، فرهنگ شهرنشینی، سطح سواد و آگاهی، فراغت و سرگرمی، مهاجرت ها و جابجایی ها، نیازها، مصرف، وسایل ارتباط جمعی، ارتباط با جهان و بسیاری موارد مشابه دیگر همگی حکایت از خلق زیست جهان جدید و دیگرگونه ای در بین کسر قابل توجهی از افراد و گروه های اجتماعی در ایران شده است.

✳️تمامی شواهد و قرائن نشان از این دارد که سبک زندگی و زیست جهان درصد زیادی از گروه های اجتماعی و افراد جامعه تغییر کرده و کاملاً تمایل دارند مطابق با شیوه ها و روش های جهان مدرن زندگی شان را سامان د هند اما با موانعی در این زمینه روبرو هستند که این موانع عمدتاً برآمده از سیاست ها و برنامه های نظام حکمرانی است. به دیگر سخن، به رغم تغییرات و تحولات گسترده و عمیقی که در تمامی لایه ها و حوزه های زندگی شهروندان ایرانی بروز و ظهور نموده است هنوز که هنوز است بسیاری از سیاست ها و برنامه هایی که توسط نظام حکمرانی کشور تهیه و اجرا می شود نه تنها از پویایی لازم و ضروری مطابق با پویای های صورت گرفته در جامعه برخوردار نیست، بلکه در موارد زیادی دچار رکود و ایستایی هم شده است. از سیاست ها و برنامه های آموزشی گرفته تا سیاست ها و برنامه های فرهنگی، هنری، ورزشی، فراغتی، گردشگری، سبک زندگی، اقتصادی، پولی و بانکی، زیست محیطی، بهداشتی و درمانی، کشاورزی، انرژی، حمل و نقل و امور رفاهی.

❇️آشکار و روشن است که زندگی و زیستِ پویا و شتابناکِ گروه ها و افراد جامعه به هیچ وجه نمی تواند با سیاست ها و برنامه های ایستا و حتی گذشته نگر سامان مطلوب و مناسب بیابد؟! لذا تنها راه کار برون رفت از این مسأله و مشکل اساسی تغییر سیاست ها و برنامه ها مطابق با نیازها و خواسته های شهروندان است. پویاییِ جامعه نیازمند پویاییِ سیاست های گوناگون است که اگر چنین نشود انتظار حل بسیاری از مشکلات و مسائل موجود انتظاری بیهوده است. بدتر این که سیاست های ایستا در چنین وضعیتی نه تنها به پویایی های جامعه پاسخ مناسب و مطلوب نمی دهد، بلکه هزینه های مادی و غیرمادی فراوانی نیز به بار می آورد که این هزینه ها خود به معضل و مسأله ای دیگر بدل می شوند!!

برای نمونه سیاست های موجود در قِبالِ نسل جدید سیاست های کهنه ای هستند که به هیچ کدام از نیازها و خواسته های این نسل پاسخ نمی دهند. نسلی که از اساس دارای سبک زندگی و زیست جهان کاملاً مدرن و امروزین بوده و دارای باورها، ارزش ها، هنجارها و رفتارهای خاص خودشان هستند و به هیچ کدام از سیاست های موجود تن نمی دهند و آن ها را نمی پذیرند. اساساً می توان گفت نسل جدید فرسنگ ها از آن چه که در ذهن و ضمیر سیاستگذاران و برنامه ریزان فعلی وجود دارد فاصله گرفته اند و در زیست جهانی کاملاً متفاوت به زیست خود ادامه می دهند!! پیش تر در زمینۀ کتاب های درسی مدارس نوشتم که با هیچ یک از نیازها و خواسته های نسل جدید هماهنگ نیستند و در نتیجه سیاست ها و برنامه های نظام آموزش و پرورش کشور دچار عقب ماندگی اساسی در این زمینه است.
#جامعه
#شهروندان
#پویای_جامعه
#سیاست_ها
#ایستایی_سیاست_ها
#نسل_جدید
#سبک_زندگی
#زیست_جهان


@tajeddin_mohammadbagher
🟪اگر عمر دوباره داشتم

✍️دان هرالد

🔵دان هرالد (Don Herold) كاريكاتوريست و طنزنويس آمريكايى در سال ١٨٨٩ در اينديانا متولد شد و در سال ١٩٦٦ از جهان رفت. دان هرالد داراى تاليفات زيادى است؛ اما قطعه كوتاهش "اگر عمر دوباره داشتم..." او را در جهان معروف كرد.

البته آب ريخته را نتوان به كوزه باز گرداند، اما قانونى هم تدوين نشده كه فكرش را منع كرده باشد.
اگر عمر دوباره داشتم، مى‌كوشيدم اشتباهات بيشترى مرتكب شوم.
همه چيز را آسان مى‌گرفتم.
از آنچه در عمر اولم بودم ابله‌تر مى‌شدم.
فقط شمارى اندك از رويدادهاى جهان را جدى مى‌گرفتم.
اهميت كمترى به بهداشت مى‌دادم.
به مسافرت بيشتر مى‌رفتم.
از كوه‌هاى بيشترى بالا مى‌رفتم و در رودخانه‌هاى بيشترى شنا مى‌كردم.
بستنى بيشتر مى‌خوردم و اسفناج كمتر.
مشكلات واقعى بيشترى مى‌داشتم و مشكلات واهى كمتری.
آخر، ببينيد، من از آن آدم‌هايى بوده‌ام كه بسيار مُحتاطانه و خيلى عاقلانه زندگى كرده‌ام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته من هم لحظاتِ سرخوشى داشته‌ام. اما اگر عمر دوباره داشتم از اين لحظاتِ خوشى بيشتر مى‌داشتم. من هرگز جايى بدون يك دَماسنج، يك شيشه داروى قرقره، يك پالتوى بارانى و يك چتر نجات نمى‌روم. اگر عمر دوباره داشتم، سبك‌تر سفر مى‌كردم.
اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى‌رفتم و وقتِ خزان ديرتر به اين لذت خاتمه مى‌دادم.
از مدرسه بيشتر جيم مى‌شدم.
گلوله‌هاى كاغذى بيشترى به معلم‌هايم پرتاب مى‌كردم.
سگ‌هاى بيشترى به خانه مى‌آوردم.
ديرتر به رختخواب مى‌رفتم و مى‌خوابيدم.
بيشتر عاشق مى‌شدم.
به ماهي گيرى بيشتر مى‌رفتم.
پايكوبى و دست افشانى بيشتر مى‌كردم.
سوار چرخ و فلك بيشتر مى‌شدم.
به سيرك بيشتر مى‌رفتم.
در روزگارى كه تقريباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى‌كنند، من بر پا مى‌شدم و به ستايش سهل و آسان‌تر گرفتن اوضاع مى‌پرداختم. زيرا من با ويل دورانت موافقم كه مى‌گويد:"شادى از خرد عاقل‌تر است."
#انسان
#عمر
#عمر_دوباره
#زندگی
#مرگ


@tajeddin_mohammadbagher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❇️عمر گران چه زود می گذرد

این خاطره ای واقعی است که توسط یکی از پزشکان بازگو می شود. هزاران دریغ و درد که زندگی ما انسان ها چونان برق و باد می گذرد و در لحظه ای می فهمیم که به پایان آن رسیدیم
چه خوب است که هر لحظه از لحظات زندگی مان را قدر بدانیم و با خوشی و خوبی زیست کنیم چون به گفته خیام
این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش ار پیاله را که شب می گذرد
@tajeddin_mohammadbagher
☸️"جامعه شناس شدن" مستلزم داشتن «دستگاه فکری جامعه شناسانه» است

✍️محمدباقر تاج الدین

در هر دانشی ممکن است کسان بسیاری به تحصیل در آن دانش بپردازند و مدرک و گواهی نامه ای هم مبنی بر دانش آموختگی را نیز دریافت کنند، اما نیک می دانیم که چنین اقداماتی اگرچه در جای خودش ارزشمند است اما لزوماً کسی را "دانشمند" آن رشته نمی کند. و می دانیم که بین "دانش آموختگی" با "دانشمندی" تفاوت هایی در میان است. برای مثال ممکن است خیلی ها فیزیک بخوانند اما دانشمند فیزیک به معنای واقعی کلمه نشوند، یا فلسفه بخوانند اما فیلسوف و فلسفه ورز نشوند. فیلسوف شدن یا بودن مستلزم داشتن دستگاه فکری فلسفی و به کارگیری آن است و نه طی کردن چندین پایه و مقطع تحصیلی در آن رشته. در علم جامعه شناسی نیز وضع به همین روال است که بسیاری از افراد ممکن است در این رشته درس بخوانند و دانش آموخته شوند اما جامعه شناس نشوند یعنی از دستگاه فکری جامعه شناسانه برخوردار نشوند. این موضوع شوربختانه در کشور ما به ویژه در سال های گذشته با تأسیس و راه اندازی انواع دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی گوناگون و رنگارنگ به معضلی اساسی بدل شده است که دانش آموختگان زیادی در این رشته داریم اما از دستگاه فکری جامعه شناسانه برخوردار نیستند اگرچه ممکن است ادعای آن را داشته باشند!!

✳️منظور از داشتن «دستگاه فکری جامعه شناسانه» داشتن ویژگی های زیر است:
1. اصول و قواعد حاکم بر علم جامعه شناسی را به خوبی یاد بگیرد و بداند. اصول و قواعد علم جامعه شناسی خود از سه بخش زیر تشکیل می شوند:
1.1. مفاهیم پایه ای در این علم؛ علم جامعه شناسی مانند تمام سایر علوم از مجموعه ای مفاهیم پایه ای برخوردار است که ضرورت دارد هر جامعه شناسی آن ها را به خوبی فراگرفته و بداند. مفاهیمی چون: جامعه(society)، اجتماع(community)، کنش(action)، کنش متقابل(interaction)، طبقۀ اجتماعی(social class)، ساختار اجتماعی(social structure)، فرهنگ(culture)، واقعیت اجتماعی(social fact)، منزلت اجتماعی(social status) و ده ها و بلکه صدها مفهوم مرتبط دیگر.
2.1. دانستن دقیق نظریه های گوناگون جامعه شناسی از نظریه های کلاسیک تا معاصر. همچنین توان نقد و تحلیل نظریه ها و در نهایت نظریه پردزای مطابق با اصول و قواعد نظریه پردازی در این علم.
3.1.تسلط کامل بر روش شناسی در جامعه شناسی و یادگیری انواع روش های پژوهش در این علم.

2.اصول و قواعد حاکم بر علم جامعه شناسی را بپذیرد چرا که اگر یاد بگیرد اما آن ها را نپذیرد امکان جامعه شناس شدن تا حدودی از او سلب خواهد شد. پذیرش و نهادینه کردن هر علمی یکی از پایه های اصلی و مهم موفقیت در آن علم است.

3.به کارگیری اصول و قواعد حاکم بر علم جامعه شناسی در عمل. اگر کسی می خواهد جامعه شناس موفقی باشد علاوه بر دو موردی که بیان شد در مرحلۀ سوم ضرورت دارد که اصول و قواعد این علم را در عمل به کار بزند تا درک و تحلیل درستی از امور و پدیده های اجتماعی به دست آورد.

4.دست یابی به «دستگاه فکری جامعه شناسانه» صرفاً با طی کردن چند مقطع تحصیلی در دانشگاه و یا خواندن چند کتاب و مقالۀ جامعه شناسی امکان پذیر نبوده و کوشش های مداوم و بلکه طولانی را می طلبد.

5.در جامعۀ ما شوربختانه این که برخی افراد به نام جامعه شناس اقدام به نوشتن کتاب و مقاله می کنند یا در برخی تریبون هایی که به دست می آورند اقدام به تحلیل و تبیین واقعیت های اجتماعی می کنند اما نیک می دانیم که نه تنها اصول و قواعد جامعه شناسانه را به خوبی درک نکرده اند بلکه بدتر این که علم جامعه شناسی را با چاشنی ادبیات و شعر و عرفان و الاهیات مخلوط کرده و به اصطلاح "آش شله قلم کار" تحویل می دهند و من این اقدام نادرست و غیر علمی را "سخیف سازی علم جامعه شناسی» تعبیر می کنم.

6.پایان سخن این که بر دانشجویان، دانش آموختگان، معلمان، استادان و پژوهشگران علم جامعه شناسی فرض است که کوشش اساسی به خرج دهند که در گام نخست دارای «دستگاه فکری جامعه شناسانه» شوند و دوم این که این دستگاه فکری را حفط کنند و سوم این که به خوبی به کار گیرند تا مرز بین علم جامعه شناسی با علوم انسانی دیگر هر چه بهتر و دقیق تر روشن شود و نهایت این که هر گاه اقدام به تحلیل امور و وقایع اجتماعی می کنند با نگاهی جامعه شناختی و مبتنی بر دستگاه فکری جامعه شناسانه باشد.
#جامعه_شناسی
#علم
#دستگاه_فکری_جامعه_شناسانه
#روش_جامعه_شناسانه
#مفاهیم_جامعه_شناسانه
#نظریه_های_جامعه_شناسانه


@tajeddin_mohammadbagher
☸️باز هم نغمۀ شوم خودکشی!!!

✍️محمدباقر تاج الدین

هنگامی که خبر خودکشی ابراهیم نبوی نویسنده و طنزپرداز ایرانی را شنیدم با خود گفتم باز هم نغمۀ شوم خودکشی به گوش می رسد. در گذشته و در چندین نوبت دربارۀ پدیدۀ بسیار پیچیدۀ خودکشی نوشتم و اکنون قصد بازگویی آن مطالب را ندارم. اما این قدر می خواهم بگویم که چه انسان هایی که در خاموشی و سکوت و از آن جا که بدون نام و نشان مشهوری بودند به زندگی خود پایان داده اند که بسیار غم انگیز و تلخ است!! خودکشی کسی چون ابراهیم نبوی از آن جا که فردی به نسبت مشهور بود فوراً رسانه ای شد و بسیاری از ایرانیان از این خبر تلخ اطلاع پیدا کردند اما صدها و بلکه شاید هزاران ایرانی دیگر که شناخته شده نبودند به دلایل گوناگون به زندگی شان پایان دادند و در واقع دست به خودکشی زده اند و هنوز هم چنین می کنند. هزاران دریغ و درد که آدمی کارش به جایی می رسد که دیگر ماندن در این جهان خاکی برایش هیچ توجیهی و ارزشی ندارد و خواسته و ناخواسته دست به خودکشی می زند.

✳️من اگرچه با خودکشی مخالفم و هرگز آن را تشویق نمی کنم و معتقدم آدمی ضرورت دارد که به گفتۀ پُل تیلیش «شجاعت بودن » داشته باشد اما این را هم می دانم که مسأله بسی پیچیده تر از آن است که در بادی امر می اندیشیم. زمانی در زندگی انسان فرا می رسد که تو گویی تمامی راه ها مسدود می شود و دیگر هیچ راهی برای ماندن وجود ندارد و در نتیجه به زندگی خود پایان می دهد!!! بسیار تلخ و غمبار است چنین لحظه ای! که انسان به دست خودش به زندگی اَش پایان دهد!!هزاران دریغ و درد که شرایط فردی، خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی همگی دست به دست هم می دهند و فرد را به سمت و سوی نبودن در این جهان می کشانند!! لذا حرف آخرم این است که هم تمام دیگر انسان ها و هم نهادها و سازمان ها و دولت ها همگی در خودکشی هر انسانی سهم دارند و ضرورت دارد که پاسخ گو باشند و مسئولیت چنین رویدادهای تلخی و دردناکی را بر عهده بگیرند!!
#خودکشی
#زندگی
#انسان


@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from سخنرانی‌ها
ابراهیم نبوی، روزنامه‌نگار طنزپرداز ایرانی درگذشت

♦️ابراهیم(داور) نبوی، روزنامه‌نگار و نویسنده ایرانی از دنیا رفت. او در هنگام مرگ ۶۴ سال داشت.

♦️ خانواده ابراهیم نبوی اعلام کردند این فعال سیاسی و طنزنویس، سه‌شنبه شب در شهر سیلورسپرینگ ایالت مریلند آمریکا به زندگی خود پایان داده است.

♦️دختران آقای نبوی در اطلاعیه‌ای مرگ خودخواسته او را تایید کردند.
دختران آقای نبوی در اطلاعیه‌ اعلام کردند: «پدرمان در یک دهه‌ی اخیر افسرده و دلتنگ ایران بود و ناممکن بودن زندگی در وطن‌ش، بار سنگینی را بر دوش او گذاشته بود. او در حالی از دنیا رفت که هرگز نتوانست با اقامت اجباری خود دور از ایران کنار بیاید.»

♦️ابراهیم نبوی از روزنامه‌نگاران و طنزنویسانی بود که اوایل دهه ۸۰ پس از محکومیت در دادگاه، از ایران خارج شد و بعدتر اعلام کرد قصد دارد به ایران بازگردد اما این اتفاق رخ نداد.
او در نشریات و روزنامه‌های بسیاری در دهه ۶۰ و ۷۰ فعالیت کرد و حاصل طنزهای او چندین کتاب شد.

.
🆔 @sokhanranihaa
🆔
🆑 #کانال‌سخنرانی‌ها
🌹
☸️استقلال اقتصادی دانش پژوهان پیش زمینۀ استقلال فکری، علمی و اخلاقی شان است
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)
[بخش دوم و پایانی]

✍️محمدباقر تاج الدین


5.«آموزگاری بی اجر و مزد و منت» یعنی تشویق به زیست راهبه وار در دیرها و صومعه های دوران پیشامدرن که با اعانه ها(کمک های) مردم زندگی ساده ای را در پیش می گرفتند که البته مطابق با شرایط زیست آن روزگار امری شدنی و امکان پذیر بود. اما از آقای دکتر نجاتی حسینی باید پرسید که در این روزگار مدرن و پیچیده آن هم در جامعه ای با شرایط اقتصادی بسیار ناگوار و دشوار چنین زیستی چگونه امکان پذیر است؟ با کدام سازِکار؟ مبتنی بر کدام روش؟ و این که اساساً چرا باید یک دانش پژوه چونان راهب و درویش زندگی کند؟ و آیا می توان برای تمامی دانش پژوهان چنین پیشنهادی را ارائه نمود و این که آیا امکان پذیرشِ چنین پیشنهادی وجود دارد؟ این میزان دور از واقعیت های انسانی و اجتماعی و اقتصادی سخن گفتن توسط یک جامعه شناسی خوانده بسیار امر عجیب و البته به معنای فقدان درک جامعه شناختی درست است!!

6.وانگهی، مگر کارگزاران علمی سایر حوزه ها مانند حقوق(وکالت و قضاوت و مشاورۀ امور حقوقی)، روان شناسی، پزشکی، دندانپزشکی، فنی و مهندسی، معماری، هنری و ورزشی به صورت مجانی و بی اجر و مزد کالاهای خود را عرضه می کنند که از استادان جامعه شناسی بخواهیم که چنین کنند؟ یعنی شما و برخی همفکران شما انتظار دارید که استادان جامعه شناسی برای تمام خدماتی که می گیرند هزینه های گزاف بپردازند اما کالاهای علمی و پژوهشی شان را به رایگان در اختیار دیگران قرار دهند؟. آن گاه بفرمایید که با کدام درآمد آن هزینه ها را پرداخت کنند؟ می خواهید بگویید با حقوق ناچیزی که کفاف حتی چند روز زیست معمولی را هم نمی دهد؟!! به راستی چنین معادلۀ نابرابری را در کدام بازاری می توان یافت که حالا شما به دنبال نهادینه کردن آن هستید؟

7.کسانی چون جناب نجاتی حسینی شوربختانه با افکاری که در این زمینه ارائه می دهند دقیقا به دنبال نهادینه کردن فلاکت و بدبختی دانش پژوهان هستند و تو گویی که هیچ اِبایی هم از بروز و ظهور چنین وضع اسف باری ندارند!! به این بخش از نوشته های ایشان توجه کنید تا عمق موضوع روشن تر شود« ایده معلمی تیپ ایدئال مبتنی بر مبانی جامعه شناسی فلسفی و فلسفه جامعه شناختی و فلسفه اجتماعی با محوریت فلسفه اخلاق و نیز آموزه های متعالی دینی اسلامی شیعی (نجاتی حسینی)». انصافاً و وجداناً چنین ایده ای در کدام سرزمین و جغرافیا و جامعه قابل پیاده شدن و عملی نمودن است؟!! نکند آقای نجاتی حسینی در آسمان ها سیر می کنند و در آن جاها می خواهند چنین تیپ ایدئالی را پیاده کنند؟ این ایده ها را اگر یک عارف یا راهب بودایی پیشنهاد می داد البته شاید قابل پذیرش می بود اما دریغ و درد که پیشنهاد یک جامعه شناسی خوانده است!!

8.دانش پژوهانی که از خدمات و فرصت های اقتصادی، ورزشی، هنری، گردشگری و تفریحی مطلوب و استاندارد محروم باشند چگونه خواهند توانست جسم و روان سالم و در نتیجه زیست سالم و مطلوب داشته باشند؟ مهم تر این که چگونه خواهند توانست با دغدغه ها و نگرانی های گوناگون استقلال فکری، علمی، فکری و اخلاقی داشته باشند؟! می شود جناب نجاتی حسینی بفرمایند با کدام سازِکاری می توان به «ایدئالیزم فرهنگی اخلاقی معنویت گرا که معلمی تیپ ایدئال( ایده نجاتی حسینی )» دست یافت؟! البته بماند که من هرگز نفهمیدم این « ایدئالیزم فرهنگی اخلاقی معنویت گرا که معلمی تیپ ایدئال» مورد نظر ایشان یعنی چه؟ و دارای چه ابعاد، ویژگی ها و شاخص های عینی قابل فهم و پیاده شدن در جامعه است؟ و این که چنین ایده ای چگونه قابل فهم و سنجش است که در نهایت بدانیم که به چه نتایجی در این زمینه دست یافته ایم؟!
#استقلال_اقتصادی
#استقلال_علمی
#استقلال_فکری
#استقلال_اخلاقی
#دانش_پژوهان
#حسن_محدثی
#محمود_نجاتی_حسینی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️استقلال اقتصادی دانش پژوهان پیش زمینۀ استقلال فکری، علمی و اخلاقی شان است
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)
[بخش نخست]

✍️محمدباقر تاج الدین

در پی بحثی که آقای دکتر حسن محدثی دربارۀ آزادی کارگزاران فکری درانداخته اند و برخی نقد و نظرها به ویژه نقد اقای دکتر نجاتی حسینی بر دیدگاه ایشان شده است متن حاضر به منظور روشن تر شدن ابعاد موضوع و همچنین به منزلۀ نقدی بر نقد دکتر نجاتی حسینی منتشر می شود.

1.در نوشتار حاضر منظور از دانش پژوهان(این واژه را از کارگزاران فکری مناسب تر دیدم) در معنای عام آن تمامی معلمان، استادان، پژوهشگران، نویسندگان و مترجمانی را شامل می شود که به رغم وجود انواع محدودیت ها، دشواری ها و درد و رنج ها در حال تولید و توزیع دانش و آگاهی در جامعه هستند.

2.منظور از استقلال اقتصادی یعنی داشتن درآمد کافی مطابق با شأن و جایگاه علمی و پژوهشی دانش پژوهان است که بتوانند یک زندگی و زیست با کیفیت و مطابق با استانداردهای روز دنیا در اختیار داشته باشند و در نتیجه از هر نوع وابستگی اقتصادی به دیگران یا سازمان ها و نهادها و همچنین ناتوانی اقتصادی تا حدودی رهایی یابند. استقلال اقتصادی را با بندگی و وابستگی به پول و ثروت نباید و نمی توان یکی گرفت چرا که استقلال اقتصادی شرط نخست زیست انسانی و اخلاقی است و فقدان چنین استقلالی بدون تردید انسانیت و اخلاق را نیز به قربانگاه خواهد برد.

3.ناگفته پیداست که وابستگی و ناتوانی اقتصادیِ دانش پژوهان انواع آسیب های فکری، روانی، علمی، پژوهشی و اخلاقی را هم به خودشان و هم به خانواده و اطرافیان شان وارد می سازد. برای نمونه اگر معلم، استاد یا نویسنده ای نتواند نیازهای اساسی زندگی خود و خانواده اَش را برآورده سازد ضمن این که شأن و منزلت خود را نزد آنان و جامعه از دست می دهد، توان علمی و پژوهشی لازم برای به کرسی نشاندن سخنان خود را نیز نخواهد داشت و این یعنی از دست رفتن اقتدار فکری و علمی دانش پژوه.

4.اگر نسبت و رابطۀ بین دانش پژوهی را با شرایط و بافت اقتصادی و اجتماعی جامعه ای که در آن زیست می کنیم به درستی بکاویم آن گاه خواهیم دید که از قضا رابطه ای مثبت و متقابل بین این دو دیده می شود، به گونه ای که شرایط ناگوار و دردناک اقتصادی که استقلال اقتصادی را از هر دانش پژوهی می ستاند نتیجه اَش می شود دور شدن از هرگونه استقلال فکری، علمی، پژوهشی و حتی اخلاقی. به زبان ساده از دانش پژوهی که در پیچ و خم های دردناک زندگی گرفتار شده است هرگز نمی توان انتظار علمی و پژوهشی و اخلاقی بودن را داشت. لذا این گفتۀ جناب دکتر نجاتی حسینی مبنی بر این که: «آموزگاری و معلمی بی اجر و مزد و منت از حسن اتفاق با الگوی کارگزاری فکری مستقل وارسته (به تعبیر محدثی گیلوایی) نه تنها متضاد نیست که اتفاقا همزیستی و هم افزایی دارد» هیچ ربط و نسبتی نه با نگاه جامعه شناختی دارد و نه با شرایط اقتصادی و اجتماعی. گفتن چنین سخنانی آن هم توسط کسی که خود را جامعه شناس می داند بسیار دور از انتظار و البته عجیب است و این یعنی فقدان نگاه جامعه شناختی و فقدان درک درست انسان و زیست وی در جامعه.
(ادامه دارد....)

@tajeddin_mohammadbagher
Audio
🔰📌فایل صوتی وبینار؛
کالا و بازار دینی، ترم‌های اقتصادی در جامعه شناسی دین

🎙سخنران: دکتر حسن محدثی

ناقدان:
دکتر علی اصغر سعیدی
دکتر محمدباقر تاج الدین
دکتر احسان رحمانی خلیلی

تسهیلگر وبینار:
دکتر میناشیروانی ناغانی

لینک گروه #کتابخوانی:

https://t.center/+w7cRgHsZZRYzMDI0


@tajeddin_mohammadbagher
☸️مسألۀ شرّ و عذاب الهی(به بهانۀ آتش سوزی گسترده در لس آنجلس)

✍️محمدباقر تاج الدین

همۀ ما فراوان شنیده ایم یا حتی خودمان گفته ایم که اگر کسانی دچار گرفتاری و بیماری و درد و رنجی شده اند در واقع گرفتار عذاب الهی شده اند و این نوعی عقوبت رفتارهای بدشان است. اما واقعیت بسی پیچیده تر از آن است که این گونه ساده انگارانه به مسأله نگاه کنیم. برای مثال مؤمن ترین افراد در هر دینی در پاره ای از مقاطع زندگی شان دچار درد و رنج های عجیبی شده اند که برای خودشان هم غیر قابل باور بوده است و با خود گفته اند من که در تمام عمرم خداوند را پرستش کردم و با ایمان زندگی کرده ام چرا به چنین درد ورنجی مثلا بیماری دردناک سرطان دچار شدم؟!! این جاست که مسأله بسیار پیچیده می شود. اگر رمان برادران کارامازوف اثر درخشان داستایفسکی را خوانده باشید گفتگوی بین دو برادر ملحد و مؤمن یعنی ایوان و آلیوشا دقیقا بر سرِ همین موضوع مهم است که ایوان از آلیوشا می پرسد: «چرا خداوند به بسیاری از افراد مؤمن و دیندار واقعی در طول زندگی شان کمکی نکرده است و آنان را از درد و رنج های این جهانی نجات نداده است؟»(نقل به مضمون).

✳️برخی افراد دیندار و مؤمن گمان می کنند که اگر افراد غیردیندار و بی ایمان دچار درد و رنج هایی شوند به دلیل این است که بی ایمان بوده و در نتیجه گرفتار عذاب الهی شده اند. اما این دسته از افراد تفکر نمی کنند که پس چرا افراد دیندار و مؤمن دچار انواع درد و رنج ها در این جهان می شوند؟ آیا آنان هم دچار عذاب الهی می شوند؟ برای مثال مگر ایرانیان که عموماً مسلمان و دیندار هستند پس چرا در طول قرون گذشته گرفتار انواع عذاب و درد و رنج شده اند؟ .واقعیت این است که مسأله بسی پیچیده تر و عمیق تر از آن است که این افراد باور دارند. این موضوع تحت عنوان «مسألۀ شرّ» توسط فیلسوفان و همچنین الاهی دانان در طول قرن های متمادی محل بحث و بلکه نزاع و جدل بوده است و هنوز هم هست.

❇️به طور خلاصه در این جهان دو نوع شرّ وجود دارد:1.شرّ طبیعی و 2.شرّ اخلاقی. شرّ طبیعی مانند وقوع زلزله، سیل، طوفان، انواع بیماری ها و سایر موارد مشابه. شرّ اخلاقی که عموماً به دست انسان ها علیه یکدیگر صورت می گیرد مانند شکنجه کردن، زندانی کردن، ستم کردن، بی عدالتی ورزیدن و بسیاری موارد دیگر. اگر به کتاب های فلسفۀ دین و همچنین کتاب های الاهیاتی و کلامی مراجعه کنید فصلی مجزا و طولانی دربارۀ مسألۀ شرّ را خواهید دید که انواع بحث و جدل ها در این زمینه ارائه شده است و موافقان و مخالفان دلایل خود را ارائه کرده اند. کوشش می کنم در نوشتارهای دیگر به طور تفصیلی در این زمینه بنویسم و در نوشتار کوتاه حاضر به این میزان بسنده کنم که اگر وقایعی چون آتش سوزی لس آنجلس در قالب گفتمان عذاب الهی مورد تحلیل قرار گیرد آن گاه مدعیان چنین گفتمانی باید در قبال بسیاری از وقایع دردناک دیگر دربارۀ جامعه و زندگی مؤمنان و دینداران هم پاسخگو باشند. برای مثال آلودگی هوای خفه کننده در ایران یا خشکسالی زیست محیطی در ایران را چه می نامند؟ زلزلۀ دردناک و غمبار بم و رودبار و بوئین زهرا در ایران را چه می نامند؟ هزاران ایرانی مؤمن و مسلمان که دچار انواع بیماری های مزمن مانند سرطان می شوند و شب و روز درد و عذاب می کشند را چه می نامند؟
#مساله_شر
#عذاب_الهی
#شر_طبیعی
#شر_اخلاقی
#درد
#رنج
#خداوند
#انسان
#دینداری


@tajeddin_mohammadbagher
🔰📌کالا و بازار دینی، ترم‌های اقتصادی در جامعه شناسی دین

🎙سخنران: دکتر حسن محدثی

ناقدان:
دکتر علی اصغر سعیدی
دکتر محمدباقر تاج الدین
دکتر احسان رحمانی خلیلی


تسهیلگر وبینار:
دکتر میناشیروانی ناغانی

📍زمان برگزاری وبینار:

جمعه 21 دی‌ماه
ساعت 7 تا 9 شب

📍لینک برگزاری وبینار:
https://meet.google.com/ows-amvu-xrk


لینک گروه #کتابخوانی:

https://t.center/+w7cRgHsZZRYzMDI0


🌐جامعه‌شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_development_economic

@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
☸️انسان و چرخۀ محرومیت از زندگی

✍️محمدباقر تاج الدین

انسان است و زندگی اَش و اگر زندگی از انسان گرفته شود یعنی همه چیز از وی ستانده شد. می توان ادعا کرد که بزرگ ترین و مهم ترین هدیه به انسان همان "زندگی" است. البته «زندگیِ ارزشمند، خوش و خوب» که اگر غیر از این باشد فقط زنده بودن و روز را به شب و شب را به روز رساندن است، یعنی زیستن در چرخه ای بیهوده، بی معنا، تکراری و ملال آور!!! ممکن است کسر قابل توجهی از انسان ها به دلایل گوناگون از یک «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» محروم باشند. محروم شدن انسان ها از یک «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» می تواند هم به دستِ خود انسان ها اتفاق بیفتد، دانسته و ندانسته(عامل فردی) و هم به دست نهادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر جامعه ای(عامل اجتماعی و ساختاری).

✳️مسأله را می توان این گونه صورتبندی کرد: انسان ها به دلایلِ فردی یعنی عدم به کار گیری اراده، بی توجهی به توانمندی های فردی خویش، فقدان کوشش های ضروری، فقدان دانش و آگاهی، نخواستن، دچار روزمرگی و روزمرّه گی شدن، عادت های نادرست، تقلید و پیروی کورکورانه، همرنگی با جماعت، غرق شدن در دنیای خواسته های رنگارنگ و متنوع، طمع ورزی و زیاده خواهی، شهرت طلبی، قدرت طلبی و گم کردن خودِ واقعی و حقیقی شان «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» را نیز ببازند(موانع فردی). اما همین انسان ها ممکن است به دلیل فقدان نهادها و ساختارهای کارآمد و قوی در جامعه ای که در آن زندگی می کنند گرفتار چرخه ای معیوب و باطل شوند که فرصت داشتن «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» از آنان ستانده شود(موانع اجتماعی و ساختاری).

❇️ادعای نوشتار حاضر این است که اگر در یک طرفِ قضیه انسان ها به مثابه کنشگران فعال و خلّاق از توانمندی های فردی خویش برای برخورداری از یک «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» استفاده نکنند و ضرورت دارد که به نقد و اصلاح اساسی وضعِ خویش بپرد ازند، اما در طرف دیگر ماجرا این ساختارها و نهادهای ناکارآمد جامعه هستند که به عنوان مقصر دوم بروز چنین وضع ناگواری باید مورد نقد و البته اصلاح اساسی قرار گیرند. به دیگر سخن، اگر از یک سو انسان مسئول زندگی و سرنوشت خویش است، اما از سوی دیگر این نهادها و ساختارهای جامعه اَند که چنین مسئولیت مهمی بر عهده شان است و نتوانسته اند یا نخواسته اند فرصت های داشتنِ «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» را برای انسان های جامعه فراهم کنند.

اگر بخواهیم این مسأله را دربارۀ ایرانیان و جامعۀ ایرانی مورد تبیین قرار دهیم واقعیت این است که هم به لحاظ فردی(در سطح خُرد) و هم به لحاظ ساختاری(در سطح کلان) جای تأمّل و بررسی دارد. نشانه های فراوانی وجود دارد که ناکارآمدی ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به طور کلی ناکارآمدی نظام حکمرانی در ایران، ایرانیان را از دست یابی به یک «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» محروم کرده است. در واقع، ایرانیان اکنون در "چرخۀ محرومیت" از داشتنِ «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» قرار دارند و این یکی از بنیادی ترین مسائل در ایرانِ کنونی است. دچار شدن در این "چرخۀ محرومیت" در بسیاری از بخش ها و عرصه های زندگی روزانۀ ایرانیان کاملاً مشهود است. فقدان برخورداری از کیفیت زندگی، بهداشت و درمان نامناسب، آب و هوای ناسالم، امکانات و خدمات تفریحی و فراغتی و ورزشی ناکافی، زندگی ناشاد، عدم برخورداری از سلامت جسم و روان و سلامت اجتماعی، تغذیۀ نامناسب، فرصت های شغلی اندک، درآمد ناکافی، قدرتِ خریدِ پایین، نداشتن مسکن مناسب، عدم برخورداری از آموزش و مهارت های زندگی مطلوب، محدودیت در آزادی های مدنی و اجتماعی، نظام اداری ناکارآمد، افزایش ناامیدی، کمبود آرامش(افزایش استرس و اضطراب)، ناپایداری زیست محیطی، ناتوانی در تأمین نیازهای پایه، نداشتن توانمندی لازم برای غلبه بر مشکلات، فقدان دسترسی به فرصت های عادلانه و برخی محرومیت های دیگر.

✳️سخن پایانی این که زندگی گوهر گران بها و نایابی است که برای هر انسانی فقط یک بار روی می دهد و اگر این فرصت طلایی از دست برود یعنی باختِ به تمام معنا. براین اساس هر نهاد و ساختاری که بخواهد زندگی انسان را به چالش بکشد و وی را از داشتن چنین زندگی ای محروم سازد ستم بزرگی در حق انسان روا داشته است. همۀ امور و پدیده ها ضرورت دارد که در خدمت انسان برای برخورداری از «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» باشند و نه بالعکس. فلسفه، علوم، ادبیات، هنر، عرفان، دین، ایدئولوژی، سیاست، فرهنگ، اقتصاد، فناوری ها و خلاصه همه چیز برای انسان است و در خدمت انسان و زندگیِ انسان به هیچ وجه نباید قربانی این امور شود.
#انسان
#زندگی
#محرومیت
#ناکارامدی
#ارزشمندی
#خوشی
#خوبی


@tajeddin_mohammadbagher
Audio
🔵قطعه ای از آلبوم گل صد برگ اثر استاد شهرام ناظری/ با شعری از عطار نیشابوری:


عزم آن دارم که امشب نیمِ مست
پای کوبان کوزۀ دُرْدی به دست

سر به بازار قلندر بَرنَهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست

تا کی از تزویر باشم رهنمای
تا کی از پندار باشم خودپرست

پردۀ پندار می‌باید درید
توبۀ تزویر می‌باید شکست

وقت آن آمد که دستی برزنم
چند خواهم بودن آخر پای‌بست

ساقیا دَردِه شرابی دلگشای
هین که دل برخاست غم بر سر نشست

تو مگردان دور تا ما مردوار
دورِ گردون زیر پای آریم پست

مشتری را خرقه از بَر برکشیم
زهره را تا حشر گردانیم مست

همچو عطار از جهت بیرون شویم
بی جهت در رقص آییم از اَلَسْت
#عطار
#شهرام_ناظری
#آلبوم_گل_صد_برگ
#موسیقی_ایرانی


@tajeddin_mohammadbagher
🔵گزارش تصویری جلسۀ سخنرانی نشست جایگاه نمادهای هویتی ایرانی در صلح دوستی👆👆


@tajeddin_mohammadbagher
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств