جهان های موازی در واقعیت های مجازی :
خانمی در اینستا، من بنده را متوجه پستی در پیج شان فرمودند و ظاهرا صاحب مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی نیز بودند.
و به اصطلاح با شیوه ای زنانه و لفافی زیرکانه،شعر نیمایی به سبک خراسانی شان را که شاهکار می پنداشتند، در معرض نقد و نظر این کمترین گذاشته بودند... در متن، تناقضاتی از لحاظ اتیمولوژی واژگان، و ضعف موسیقی متن، وجود داشت. بعد از کلی تطویل، ضعف موسیقایی را به حساب نو آوری در ساختار، منظور فرمودند و . . . !!!
ولی زیر بار عدم تجانس واژگان، نمی رفتند و تا وقتی، مثالی از خدشه پذیری هارمونیک بوسیله شخصیت واژه ها از لحاظ زمانی برای ایشان نیاوردم، زیر نوازش تیغ نقد، مرتب دست و پا می زدند ! عرض کردم :
فرض بفرمایید، یک کارگردان و فیلمساز، فیلمی بسازد، مربوط به سال ۱۳۵۶ که طی آن یک سری اتفاقات در هر صحنه ای می افتد و در سکانس هایی از فیلم که لوکیشن با فضای باز، گرفته می شود، و پرسوناژهای اصلی در کنار خیابان با هم دیالوگ دارند، مرتبا و به تناوب، شاهد عبور و مرور اتومبیل هایی با تاریخ ساخت سال های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵ باشیم، آیا این عدم سنخیت، به رغم دیالوگ عالی و هزاران تمهید در متن فیلم، ضعف ساختاری محسوب نمی شود؟! و اگر هر یک از واژه های یک متن را مجازا به مفهوم یکی از اجزای صحنه بگیریم، این اشکال بر اثر، وارد نیست؟
درست است که خیابان محل عبور و مرور ( یک جز غیر اصلی در متن ) اتومبیل هاست، اما حتا همین تحرکات نیز بایستی نظام هارمونیک اثر را تا پایان ، حفظ نماید. و چون هر واژه، یکی از عناصر متن اصلی است، لذا شاعری که به هویت واژگان، اشراف دارد، علاوه بر رعایت هزاران فاکتور، ناگزیر است از این قاعده پیروی کند، مگر این تغییرات در یک فیلم طنز اتفاق بیفتد که دستمایه اصلی آن، تصرف در واقعیت هاست. بدین ترتیب، لزوما بین یک میزانسن شوخی و جدی، فاصله ای باریک تر از یک تار موست!
بله ... یک شاعر صاحب سبک نیز کارش تصرف در واقعیات و عبور و تغییر نظام تکرار و ابتذال اتفاقات، بوسیله ارائه تصویر و چینش واژگان متفاوت است. اما بشرط و شروطی که موفق به پیکربندی متناسب با اجزا شده باشد.
و مخلص کلام این که مشخصا سرکار خانم، تا موقعی که بزبان تخصصی با ایشان مقابله داشتم، متوجه عرایض بنده نبودند!! لذا وقتی افول سطح سواد تخصصی تا بدین پایه برسد، معلوم است زیبایی و هنرنمایی ها و صنایع لفظی که در یک سطر از کارهای یک شاعر مایه ور وجود دارد، نمی بینند و با گمان خلق اثر مشابه، ادای آنرا در می آورند !
کسانی که می خواهند واژگانی از سطح زبان و فضای نو را با رتوریک کهن درآمیزند و نمی توانند. چرا؟ فقط چون فلانی این کار را کرده است!!
خب... این دست و پا زدن ها از سوی مدعیان سختگی و پختگی کلام و این تلاش ها از سوی کسانی که زبان را به سمت رژیم لاغری پیش می برند، تاکجا می تواند ادامه داشته باشد؟
لذا بنظر این کمترین، دیر یا زود، ابزارهای جدید و نرم افزارها تا حدود زیادی تکلیف دست های خالی را روشن می کند و اگر قرار باشد از بین المان های متعددی که یک متن هنری را از غیر هنری، متمایز می نماید، از " سهل و ممتنع " فقط سهولت آنرا دریابیم و از بین اینهمه شگرد و تکنیک های لفظی، فقط انتقال آنی یک احساس را دریابیم، پس چه فرقی است بین احساس یک آماتور جوان، با شاعر باسابقه ای مثل سیمین بهبهانی، یا فروغ و اصلا چه تفاوتی با بزرگترین نویسندگان؟!!!
و اصلا چرا هر کسی ،با سر سوزن ذوقی خودش را شاعر نداند؟! آنهم وقتی ۱۸ کا، او را تایید می کنند؟!!
به جهنم اسفل السافلین که این منتقدین پر مدعای از خودراضی، نمی پسندند، یا نمی خواهند بپسندند!!! مهم این است که سه
مجموعه شعر چاپ شده دارم که عکسم پشت جلدش خودنمایی می کند و می توانم با مصاحبه یا شعر چاپ شده ام در یک نشریه، بزنم توی دهن آنهایی که چشم ندارند بولد شدنم را ببینند!!!
و اصلا چه اهمیتی دارد جهان ادبیات و ادبیات جهان به کدام سمتی می رود!!! فعلا که می توانم پا روی پا بیندازم و تکیه به صندلی و پشت میزی در کافی شاپ، بدهم، و به سادگی نوشیدن یک قورت آب بعد قهوه ، تمام این زمختی های لای دندانم را بریزم پایین!
سریش های پر مدعای منتقدین هم، مایه اش یک طوق زیبای " بلاک " است!!
بقیه اش هم که کاری ندارد. به همان سادگی که همه پشت سر یکدیگر صفحه می گذارند و یکی را شانتاژ می کنند. خب، من هم همین کار را می کنم که کلاس بالاتری هم دارد!!!
یعنی من از . . . کمترم ؟! همیشه هنرمندان بزرگ را نمی توانسته اند، ببینند! مهم این است که در
مجموعه دیگرم، فروغ را توی قوطی می کنم و آن وقت است که بدانند چه گوهر گرانبهایی را دیر کشف کرده اند!!!
#مشهد #سعید_تقی_نیا #تابستان۱۳۹۶#مجموعه_هذیانهای_مستعار@taghiniasaeed