شعری از مجموعه هذیان های مستعار :
زیر این سقف کبود از سوز سرد
خانه ها کندوی درد
سقف ها کوتاه تر
دیوارها نزدیک تر
کوچه های بی تپش
پسکوچه ها باریک تر
در خیابان های سردرگم شده
سایه های بی سکون
رهگذاران بی خروش
چشم ها دریای خون . . .
زنگ صداها در جنون
جمله ها کوتاه تر
چشمان شب از آه، تر
نه تکاپوی نگاهی گرم روی
نه درنگ مهربانی نابگاه
ابرها هم بیصدا
نه شیار خنده ای بر روی لب
نه سلامی آشنا
نه درختی تا بیاویزد به آن قندیل یخ
نه چراغ روشنی در پیش پا
در هیاهوزارها آنسو ترَک
ماه می سوزد میان مجمر آیینه کار!
مهر می خندد به دست طرفه باز روزگار!
آه لعنت بر فریب آشکار
مرگ بر چشمان باز شرمسار
#مشهد #زمستان۱۴۰۲#سعید_تقی_نیا #مجموعه_هذیانهای_مستعار @taghiniasaeed