مرشد و مارگاریتا رو بخونید، مرشد و مارگاریتا رو دوباره بخونید، مرشد و مارگاریتا رو به همه پیشنهاد بدید و هرجا به نقد و تحلیلی از مرشد و مارگاریتا رسیدید، نفسهاتون رو تو سینه حبس کنید و اون رو هم چند باره بخونید!
اگرچه نوشتن کتاب در سال ۱۹۴۰ به پایان رسیده بود، اما این اثر برای اولینبار در مجلهی موسکوا در سال ۱۹۶۶ به انتشار رسید و خیلی زود به موفقیتی جاودان مبدل گشت. مخاطبین مرشد و مارگریتا از بیان آزادیهای هنری و معنوی در این کتاب، استقبال فوقالعاده و کم نظیری کردند.
• همخوانی کتاب مرشد و مارگاریتا اثر میخائیل بولگاکف
• خلاصه داستان: این هجویهی تأثیرگذار از زندگی در دوران حکومت شوروی، نوشته بولگاکف، در تاریکترین دورهی رژیم استالین به رشتهی تحریر درآمد. رمان مرشد و مارگریتا با تلفیق دوبخش جدا ازهم و در عین حال، در هم تنیده–یکی در اورشلیم باستان و دیگری در مسکوی معاصر–از صحنههای پرهیجان و پرتنشی چون طوفانهای سهمگین و حملهی خون آشامها به صحنههای تاریکی تغییر مسیر میدهد: صحنههایی مانند ملاقات عیسی با پیلاتس، قتل یهودا در شبی مهتابی و صحنههایی حاکی از واقعیت مضحک و سیرکگونهی مسکو. شخصیت های مرکزی کتاب–ولاند و همراهانش، گربهای سیاه به نام بهیموث، شاعری به نام ایوان هوملس، پونتیوس پیلاتس، نویسنده ای که با نام مرشد شناخته می شود و همراه مشتاق او، مارگریتا–در دنیایی گرد هم آمدهاند که فانتزی و واقعیت عریان را در هم میآمیزد و کلاژی هنرمندانه است از عجایب، کمدی سیاه و مسائل بی پایان اخلاقی.
داشتم تلاش میکردم کلمههام رو کنارهم بچینم تا درباره کتاب بنویسم ولی متوجه شدم هرچقدر بیشتر فکر میکنم، بیشتر نمیدونم چی بنویسم چون تاحالا درباره کتابها ننوشتم و بیشتر وقتها، احساساتم رو پیش خودم نگه داشتم ولی از اونجایی که ما شاعران زجرکشیده هستیم، دلم خواست امتحان کنم و ببینم چی از کنارهم قرار دادن کلمههام در میاد. یکی از شما درباره مهم بودن نقش بچهها در زندگی گفت و فکر میکنم همزمان به مهم بودن نقش طبیعت هم اشاره میکرد. به اینکه مهم نیست چقدر جنگ خرابی به بار بیاره چون مادر طبیعت قدرت بیشتری داره. و با زندگی شهری و آلودگی و ساختمونهای بلند و ماشینها، چقدر محروم شدیم از این همه زیبایی. احتمالا به آدمهای بهتری تبدیل میشدیم اگر این فرصت رو داشتیم تا روی زمین بارون خوردهی جنگل یا شنهای ساحل قدیم بزنیم، به صدای جیک جیک پرندهها و امواج دریا گوش بدیم و هوای تمیز رو نفس بکشیم. شاید سه ستاره از پنجتا براش کافی باشه. در کل، کتاب گوگولی و دلپذیری بود. خوش به احوال بچههای سبز. 🌳
راستش احساس کردم که چیز زیادی ازش متوجه نشدم شاید نویسنده میخواست به شفا بخشی و مهم بودن بچه ها در زندگی رو نشون بده و اینکه نبودشون چه ترسناک و دنیا بدون بچه ها و جوان ها و ذوق و امیدواری اون ها چقدر پوچ به نظر میرسه و اون قسمتی که اون موجودات توی یک درخت کنار هم میخوابیدن و یک خواب میدیدن هم به برام جالب بود افسانش خیلی شیرین و شگفت انگیز و قابل تامل بود ولی حس میکنم هر چقدر فکر میکنم اندازه گیاه شناس گیج میشم و شاید گیج تر شاید باید توی این داستان عقل گرایی رو بزاریم کنار تا به یک چیز هایی دست پیدا کنیم نمیدونم !
«به نظرمان مجذوبکننده آمد، که گویی عدمآگاهی از وجود پروردگار سادهتر است، چرا که بدینسان انسان از طرح پرسشهای فراوانی که خورهی ذهن میشوند معاف میماند. منباب مثال، اینکه چگونه خداوند اجازه میدهد مخلوقاتش اینچنین عذاب بکشند، حال آنکه مهربان و بخشنده است؟»
بچههای سبز، اُلگا توکارچوک ترجمهی کاوه میرعباسی نشر چشمه
"کتاب بچههای سبز انعکاسی ظریف و خالی از شوخ طبعی در مورد درک دیگری و رد ناشناختهها است. کتاب بچههای سبز را کاوه میرعباسی ترجمه کرده و نشر چشمه آن را منتشر کرده است."
• خلاصه داستان: در قرن هفدهم، گیاهشناس اسکاتلندی که پزشک خصوصی پادشاه لهستان جان دوم کازیمیر شد، در یک سفر طولانی بین لیتوانی و اوکراین به دنبال این پادشاه رفت. وی که ذهنی علمی دارد و ناظری دقیق و تیز است، شرایط سخت آب و هوایی در مرزهای لهستان و آداب و رسوم محلی آن منطقه را مطالعه میکند. یک روز در هنگام توقف، سربازان پادشاه دو کودک را اسیر میکنند. این دو کوچولو هیکل و اندامی غیرمعمولی دارند: علاوه بر ظاهر ضعیفی که این دو بچه دارند، پوست و موهای آنها کمی سبز است.
• خلاصه داستان: در سال ۱۸۹۷ میلادی و در دوران فرمانروایی ملکه ویکتوریا، کنت دراکولای خونآشام، نقشههای شرورانه خود را علیه شهر لندن طرحریزی میکند و...
سلام. سال نو پیشاپیش مبارک. 🌻 سیزدهتا فیلم انتخاب کردم که اگر دلتون خواست، توی تعطیلات باهمدیگه ببینیم. امیدوارم لذت ببرین و اگر دیدین، حتما نظرتون رو به ما هم بگید.
1. Emily, 2022 2. Bambi, 1942 3. The Dig, 2021 4. Perfect Days, 2023 5. Enchanted April, 1991 6. The Great Gatsby, 2013 7. Fantastic Mr. Fox, 2009 8. Princess Mononoke, 1997 9. My Neighbor Totoro, 1988 10. The Sound of Music, 1965 11. Picnic at Hanging Rock, 1975 12. April and the Extraordinary World, 2015 13.The Guernsey Literary and Potato Peel Pie Society, 2018
حسن جزینی: این رمان یکی از عجیبترین و شورانگیزترین آثار ادبیات انگلیس است. امیلی برانته به همراه دو خواهرش، که آنها نیز نویسندهاند، در ناحیهای غمزده و وحشی زیسته اند، زیرا مسئولیتهای کلیسایی پدر آنها را مجبور به اقامت در این ناحیه میکرد. یگانه برادرش به دوردست رفته و آن جا به یک زندگی بیهویت تن در داده بود. بنابراین، امیلی با زندگی آشنایی چندانی نداشت و تنها وجه دردآور و مصیبتبار آن را دریافت. حس عمیق پیوند با طبیعت، که در چشم او همان زمین بایر بود، به او اخلاقی قهرمانی آموخت و به وی امکان داد تا زندگی خود را بپذیرد و از آن لذت ببرد؛ بیآنکه شادیهای دیگری به جز آنچه از ذهن خویش بیرون میکشید او را دلگرم کند. پس، این رمان اثر زن جوانی است که صرفاً از وجود خویش الهام میگرفت. رمان بر زمینهای شاعرانه استوار است که در آن سادهدلیها و درونبینی روانشناختی فوقالعادهای به توالی دیده میشود. به این دلیل، بجاست آن را بیشتر شعر بدانیم تا رمان. به طور مثال، در تحلیل روح هیثکلیف، که مردی است انعطافناپذیر و به حکم تقدیر بدیمن، و برخی از خصوصیاتش، تا حد تباهی، غلوآمیز مینماید، تا اندازهای سادهدلی به کار رفته است. با این حال، این شخصیت دارای برجستگی پرقدرت و حقیقت شاعرانه است، زیرا نویسنده او را میشناسد و چنان صمیمانه با او زندگی میکند که تنها میتوان با موجودات رؤیای خویش اینچنین بود. از این آمیزه سادهدلی و درونبینی نافذ، جنبه دوگانه داستان ناشی میشود که هم آفرینش مطلق خیالپردازی افسونکنندهای است و هم تصویر حقیقت تعجبآوری. قدرت و تازگی بلندیهای بادگیر سبب شد که بعداً این رمان سرمشق بعضی از کاملترین تجلٌیات رمان انگلیسی دوران پس از ملکه ویکتوریا قرار گیرد.
سلام.🦉 یادتون نره از امروز تا آخر سال ۱۴۰۲ قراره که کتاب بلندیهای بادگیر رو بخونیم. اگر مایل به همخوانی بودید، باهامون شروع کنید. امیدوارم تجربهی خوبی براتون بشه.
کتاب تعطیلات نوروز رو هم در هفته آینده اعلام میکنم و بعدش با نظر و پیشنهاد شما جلو میریم.