داشتم تلاش میکردم کلمههام رو کنارهم بچینم تا درباره کتاب بنویسم ولی متوجه شدم هرچقدر بیشتر فکر میکنم، بیشتر نمیدونم چی بنویسم چون تاحالا درباره کتابها ننوشتم و بیشتر وقتها، احساساتم رو پیش خودم نگه داشتم ولی از اونجایی که ما شاعران زجرکشیده هستیم، دلم خواست امتحان کنم و ببینم چی از کنارهم قرار دادن کلمههام در میاد.
یکی از شما درباره مهم بودن نقش بچهها در زندگی گفت و فکر میکنم همزمان به مهم بودن نقش طبیعت هم اشاره میکرد. به اینکه مهم نیست چقدر جنگ خرابی به بار بیاره چون مادر طبیعت قدرت بیشتری داره. و با زندگی شهری و آلودگی و ساختمونهای بلند و ماشینها، چقدر محروم شدیم از این همه زیبایی. احتمالا به آدمهای بهتری تبدیل میشدیم اگر این فرصت رو داشتیم تا روی زمین بارون خوردهی جنگل یا شنهای ساحل قدیم بزنیم، به صدای جیک جیک پرندهها و امواج دریا گوش بدیم و هوای تمیز رو نفس بکشیم.
شاید سه ستاره از پنجتا براش کافی باشه. در کل، کتاب گوگولی و دلپذیری بود. خوش به احوال بچههای سبز. 🌳