راستش احساس کردم که چیز زیادی ازش متوجه نشدم شاید نویسنده میخواست به شفا بخشی و مهم بودن بچه ها در زندگی رو نشون بده و اینکه نبودشون چه ترسناک و دنیا بدون بچه ها و جوان ها و ذوق و امیدواری اون ها چقدر پوچ به نظر میرسه
و اون قسمتی که اون موجودات توی یک درخت کنار هم میخوابیدن و یک خواب میدیدن هم به برام جالب بود افسانش خیلی شیرین و شگفت انگیز و قابل تامل بود ولی حس میکنم هر چقدر فکر میکنم اندازه گیاه شناس گیج میشم و شاید گیج تر شاید باید توی این داستان عقل گرایی رو بزاریم کنار تا به یک چیز هایی دست پیدا کنیم نمیدونم !