🧩 هر دو [فلسفهٔ سیاسی و الهیّات سیاسی] اتّفاق نظر دارند که جدال انتقالیافته به حوزهٔ سیاسی دربارهٔ امر درست -سلطهٔ عادلانه، بهترین نظم، صلح حقیقی- جدال بنیادین است و این پرسش که «چگونه باید زندگی کنم؟» نخستین پرسش برای انسان. اما با پاسخی که این دو به این پرسش میدهند، در تضادی پُلنازدنی (لاینحل) با هم قرار میگیرند. درحالیکه الهیّات سیاسی بدون هیچ قید و شرطی به ضرورتِ [unum est necessarium] ایمان اعتماد دارد و در حقیقتِ وحی اطمینان خود را مییابد، فلسفهٔ سیاسی پرسش از امر درست را به کلی و از اساس بر زمین حکمت انسانی مطرح میکند، تا آن را [پرسش از امر درست را] اینجا به بنیادیترین و فراگیرترین نوع و روشی آشکار سازد، [نوع و روشی که] برای انسانها از نیروهای در دسترس خودشان است.
....
الهیّات سیاسی از همان بادی امر، امکان تأسیسی عقلانی از طریقت الحیات خود را نفی میکند. الهیّات سیاسی میداند که بر ایمان تأسیس شده است، و میخواهد که چنین باشد چرا که به «حقیقت ایمان» ایمان دارد. الهیّات سیاسی همه چیز را ذیل آن [ایمان] فرمانبردار میکند و همه چیز را بدان [ایمان] برمیگرداند. همزمانکه از التزام به وحی، جانانه دفاع میکند، خود را خادم مطیع آن قرار میدهد... «مطیع ایمان» [بودن] دلیلِ وجودی الهیّات سیاسی است در بهترین مفهوم... الهیّات سیاسی میتواند با دلایل برای حکومت یا انقلاب وارد کار شود و یا در یک موقعیت تاریخی انضمامی از هر گزینه سیاسیای در معنای تنگ کلمه صرفنظر کند.
📖 الهیّات سیاسی چیست؟
✍ #هاینریش_مایر📄 صفحات ۱۸ و ۱۹
ترجمه و تلخیص:
#محمد_ایمانی#الاهیات_سیاسی#الهیات_سیاسی#فلسفه #فلسفه_سیاسی#اشمیت#فوگلین#لویت🌎📚 @sociologycenter 📚🌍