هوسرل و مشکل ایدئالیسم✏ نویسنده: تئودور آدورنو
🖋ترجمه: افشین علیخانی
از متن:
امتیازات اصلی یک فیلسوف را، یعنی امتیازات حقیقتاً فلسفی او، نه آنها که وی میتواند به خاطر آموزگار یا مشوق بودنش داشته باشد، نباید با «نتایجی» که در سیر تفکر خود به آنها رسیده است تعریف کرد. این تصور که یک فیلسوف باید به یافتههایی بیچونوچرا برسد (که بیشک هوسرل هم بدان اعتقاد داشت) بر این پیشفرض مبتنی است که تمام مسائلی که یک فیلسوف برای خود طرح میکند بهگونهایاند که میتوان آنها را به سرانجام رساند و برای هر پرسشی که او مطرح میکند پاسخی هست. اما این فرض جای تردید دارد. ممکن است مسائل فلسفیای باشند که اگرچه ضرورتاً از دل یک فرآیند فکری منسجم سربرمیآورند اما با این حال راهی برای مرتفع ساختن آنها وجود نداشته باشد و به همین خاطر به بنبستی بیانجامند که نه از قصور فیلسوف ناشی میشود و نه به خاطر شرایط تاریخ فلسفه رخ میدهد، بلکه ریشهی آن را باید در آنتاگونیسم ذاتی خود مسئله پیدا کرد. مشکل ایدئالیسم که من میخواهم به آن بپردازم نیز به همین مسئله برمیگردد. اینجا میتوان ایدئالیسم را فلسفهای تعریف کرد که میکوشد مفاهیمی مثل واقعیت یا حقیقت را بر پایهی تجزیه و تحلیل آگاهی بنا کند. فرض کلی این فلسفه این است که در نهایت میتوان بین سوژه و ابژه اینهمانی برقرار کرد. اما تقدیر فلسفهی ایدئالیستی این بود که تمام مفاهیمی که از عرصهی تجربه اخذ کرده است به بنبست بیانجامند.
🔗 آدرس خواندن متن کامل:
http://problematicaa.com/husserl-and-the-problem-of-idealism/#ایدئالیسم #پدیدارشناسی #آدورنو #درونماندگاری #هگل #هوسرل🌎📚 @sociologycenter 📚🌍