اما بعد... | یادداشت‌های محمدجواد میری

Канал
Логотип телеграм канала اما بعد... | یادداشت‌های محمدجواد میری
@smjmiryПродвигать
203
подписчика
درباره‌ی دین، دوران و دور و بر ارسال پیام @smj_miry . . .
خطاهای تحلیلی برخی نیروهای مردمی انقلاب بعد از انتخابات
مهدی محمدآبادی

1⃣ جاهل و کوفی و... دانستن مردم

انتخابات میراث چندصدهزار شهید و سازوکار حراست از نظام اسلامی در برابر دیکتاتوری اشراف و خواص است. امام (ره) فرمودند ‌جدایی مردم از سیاست، خطرناکتر از جدایی دین از سیاست است. جای برچسب زدن به مردم، در عملکرد خودمان بازنگری کنیم. به فکر آن ۵۰٪ باشیم که اصلا پای صندوق نیامدند.

2⃣ توهین به هموطنان ترک

در اینکه استانهای غربی، وزن مهمی در تغییر نتیجهٔ انتخابات داشته‌اند شکی نیست. اما این دلیل نمی‌شود مردم را به تعصب کور قومی متهم کنیم؛ آن هم برای ترکهای غیور که در ادوار مختلف نهضت و انقلاب هزینه‌های سنگینی داده‌اند. برای تحلیل این نوع انتخاب مردم حتما نیاز به پیمایش اجتماعی است. چه‌بسا متغیرهای مهمتری در میان باشد که از چشم دور مانده است.

3⃣ توهین به اهل‌سنت و گفتمان وحدت

متاسفانه فاجعهٔ جمعه خونین زاهدان آنچنانکه مد نظر رهبر عزیز انقلاب بود، از طرف مسئولان جبران نشد و بار منفی آن، در کنار برخی محدودیت‌ها برای شعایر مذهبی در مناطق تلفیقی و نیز عوامل مشترک کاهش مشارکت در سایر مناطق کشور، در نتیجهٔ انتخابات موثر بود.
جالب اینجاست که در مناطقی که صداقت انقلابی در تعامل با هم‌وطنان اهل‌سنت اتفاق افتاد و همکاری صادقانه پیرامون مسایل مردم بین فعالان اهل‌سنت و بدنهٔ انقلابی معتقد به گفتمان وحدت رخ داده بود، نتایج بر خلاف پیش‌بینی‌های اولیه به‌سود دکتر جلیلی رقم خورد.
لذا بچه‌های انقلاب باید خود را از زیر سایهٔ رسوبات سنی‌ستیزان انجمنی و متحجران مناسک‌گرا بیرون بیاورند و به کارآمدی حرف انقلاب در روش تعامل شیعه و سنی باور کنند.

4⃣ یقه‌گیری طرفداران دکتر جلیلی و دکتر قالیباف از یکدیگر

بدنه اصلی نیروهای فعال انقلابی، در یکی از دو ستاد بودند. بعضی کش‌مکش‌های دور اول، وقت و سرمایهٔ زیادی از همه سوزاند. محدود ماندن در بحثهای تاکتیکی مبتنی بر نظرسنجی‌ها و دعوای اجماع و... که عمدتا از طرف فعالان سیاسی حزبی چپ و راست سرریز می‌شد، نقش مهمی در انفعال و بی‌تحرکی در اکثر ستادهای جلیلی و قالیباف و به‌تبع، وضعیت سرد انتخاباتی در شهرهای مختلف داشت.
الان و بعد از رقم خوردن نتیجه به‌دست مردم، برگشتن به آن دعواها واقعا عقبگرد و دور از منطق و حکمت است. باید زودتر خود را در موقعیت پساانتخابات سازماندهی کنیم. «تایید و تصحیح و تکمیل» عملکرد دولت جدید با کمک مردم، بدون وفاق تحلیلی و عملکردی در بدنه کنشگر انقلابی، بسیار سخت خواهد بود.

5⃣ تحقیر رییس‌جمهور منتخب

افتخار جمهوری اسلامی است که بارها از صندوق رای دولت مستقر، رقیب گفتمانیش خارج شده است. این بار هم آقای پزشکیان در انتخاباتی پیروز شده که دولت شهید رییسی برگزار کرده است.
اکنون به‌جای تاختن به رای مردم، باید به این سازوکار افتخار کرد و به همه ملت ایران این را رساند که انتخابات بهترین سازوکار برای رقم زدن تحول و حرکت جمعی به سمت افق‌های بالاتر است و نظام اسلامی به رای مردمش خیانت نخواهد کرد؛ چون جمهوری اسلامی موجودیتی جز خواست و اراده و قیام خداخواهانهٔ مردم ندارد.
اکنون آقای پزشکیان رییس‌جمهور تمام ملت ایران هستند و باید همه‌جوره کمکشان کرد تا ماشین را سلامت به مقصد برسانند.

🔻https://eitaa.com/mahdi_muhamadabadi
بسم الله

درنگی بر نیمهٔ پر انتخابات
دکتر محسن لبخندق

بر خلاف موقعیت‌های مشابه انتخاباتی ادوار گذشته که در رقابت به حسب ظاهر می‌باختیم، این‌بار و پس از اعلام نتایج اصلا در قبض نیستم. شاید یک علتش مبرهن بودن پیروزی آقای پزشکیان بعد از اعلام ترکیب نامزدها از سوی شورای نگهبان و آمادگی روحی پیشینی باشد. اما بخشی از این حس درونی، از باب فرصت‌ها، الطاف خفیه و امکان‌های رو به جلویی است که در این انتخابات ذیل «طرح کلی انقلاب اسلامی» به روی ایران ما گشوده شده. مجال بیان تفصیلی‌اش نیست، اما به اختصار موارد ذیل به ذهنم می‌رسد:

🔻 ۱- هویدا شدن و البته تا حدودی خنثی شدن برخی مخاطرات آیندهٔ انقلاب، از جمله گسل‌های قومیتی-منطقه‌ای که می‌توانست در موقعیت‌های خطیرتری فعال شود و کشور و انقلاب را به چالش بکشد. این جنس مخاطرات البته قبلاً توسط برخی دلسوزان و تحلیلگران گوشزد شده بود، اما ظاهراً نیازمند چهره‌ای عریان بود تا جدی گرفته شود.
نتیجه انتخابات ظرفیت ترمیم و پرشدن این گسل‌ را فراهم آورده است.

🔻 ۲- فراهم شدن فرصتی برای احیای سرمایه اجتماعی نظام خصوصا بعد از حوادث پاییز ۱۴۰۱. البته اگر سیستم هوشمند باشد و برخی عناصر خودعقل‌کل‌پندار به برخی اصلاحات سیاستی تن دهند.

🔻 ۳- مهیا شدن فرصتی مجدد برای تخلیهٔ حداکثری ایده‌ی غرب‌گرایی. هشت سال دولت روحانی ایدهٔ معامله با کدخدا را پیاده کرد و نهایتاً بن‌بست این ایده بر بخش زیادی از توده مردم هویدا شد، اما هنوز این ایده در جامعهٔ ما نیمه‌جان است و حیات دارد. باید فرصتی مهیا می‌شد تا تمنای کدخداپرستی به کف ظرفیت خود در جامعه برسد. با آمدن ترامپ، شرایط از جانب آن طرف ماجرا هم برای تزکیهٔ حداکثری جامعه از این تمنا فراهم‌تر است.

🔻 ۴- تجربهٔ فرصت ارتباط، گفتگو و پیوند با تودهٔ مردم توسط جریان انقلاب و توسعهٔ ترکیب اجتماعی متعلق به گفتمان انقلاب.
این مورد حقیقتا از شگفتی‌های این دوره بود. حضور کف میدان، گفتگوهای عمیق چهره به چهره با تمام سطوح اجتماعی، تجربه‌های ارتباطی نوین و موفق مثل پویش تماس تلفنی و...، افق جدیدی به روی جبههٔ انقلاب گشود و به آن‌ها نشان داد که ما نیازمند گفتگو و ارتباط با مردم و خروج از کلنی‌های خودمان و دست‌یافتن به زبان و منطق عامه هستیم.
ضمنا این تجربهٔ جدید نشان داد که این ارتباطات عمیق چقدر موثر است و در مواقف متعدد و نه صرفا در رقابت‌های سیاسی، قابل تکرار و الگوبرداری است. هم رشد مشارکت ملی و هم رشد رأی دکتر جلیلی آن هم در ترکیب شگفتی از تیپ‌های اجتماعی مختلف، شاهدی بر مؤثر بودن این تجربه بود.

🔻 ۵- شکل‌گیری و رشد فوق‌العادۀ سبد رأی گفتمانی انقلاب آن هم با قرائتی صریح، شفاف، بدون لکنت و بدون چندپهلوگویی در گستره‌ای به پهنای کشور و در ترکیبی از تیپ‌های اجتماعی بسیار متنوع. این رأی ۱۳ میلیونی که ای بسا اگر یک هفته دیگر طی می‌شد، می‌توانست به مرز ۱۶-۱۷ میلیون هم برسد، اگر عاقل باشیم و هنر بهره‌برداری داشته باشیم، بزرگترین سوخت موشک انقلاب برای ادامهٔ راه خود است.

🔻 ۶- نوزایی و جوشش درونی جریان انقلاب.‌ سازمان کنش‌گران سیاسی-اجتماعی انقلاب نیازمند یک رویش و نوزایی بود. رویشی که طرحی نو دراندازند و برخی مناسبات کهنه و ایده‌ها و ادبیات تاریخ‌گذشته را به فراخور تحولات جامعه نوسازی کند. شرایط انتخابات به گونه‌ای رقم خورد که دست پنهانی عناصر انسانی چنین جریانی را به هم پیوند دهد و نیروی اجتماعی بالقوه‌ای را برای آینده بر اساس یک گفتمان انقلابی و در عین حال نو، مهیا کند. البته این شبکهٔ پراکندهٔ انسانی برای تبدیل شدن به یک جریان سازمان‌یافته راهی طولانی و مخاطراتی فراوان در پیش خواهد داشت. خروج از نوعی عقلانیت ذیل ساختار جمهوری اسلامی و ناسازگاری با نیروهای رسمی نظام، دیگری‌سازی رادیکال و عدم تعامل با سایر نیروهای اجتماعی-سیاسی جامعه، فروغلتیدن در ادبیات تخصصی و نخبگانی و تبدیل شدن به یک صنف الیگارش‌مسلک و...، ازین دست مخاطرات است. این مخاطرات ضرورت یک عقلانیت انقلابی روبه‌جلو برای صیانت از این ظرفیت نوشکفته را ایجاب می‌کند.

نکات دیگری در همین راستا هست که به شرط حیات انشاالله بعدا قلمی خواهد شد. و البته تبیین نیمهٔ خالی انتخابات هم اهمیت مضاعف دارد که امیدوارم توفیق نگارشش دست دهد.
چرا در اصلح بودن جلیلی شک ندارم؟

من از برنامه و کارنامه یا فرق مدیر اجرایی و مدیر راهبردی بحث نمی‌کنم.‌ هم #جلیلی و هم #قالیباف دو‌ مدیر تراز عالی‌اند که انگیزه‌شان خدمت است. تمام. به نظر من باید منش سیاسی این دو نفر، کیفیت تدابیرشان و هدفگیری و نگاه مدیریتی‌شان را مقایسه کنیم.

بعلاوه، این که «چرا جلیلی اصلح است» در این یادداشت‌های آقایان ظهوریان، ثابتی و جعفری به خوبی بررسی شده. پس فقط چند نکته اضافه می‌کنم.


1⃣ مردی برای فرهنگ سیاسی

اولین باری که شناختمش، زمستان ۷۸، دو سال و اندی بعد از دوم خرداد بود. در بحبوحه انتخابات مجلس ششم در مشهد، در اتاقکی که ستاد انتخاباتی سعید جلیلی بود، تراکت تک‌رنگ کوچکی توزیع می‌شد. پشت آن تراکت، متن کوتاهی بود که با همه گفتارهایی که آن روزها از چپ و راست می‌شنیدیم فرق داشت: هم به آفات ساختار اجرایی کشور اشاره کرده بود و هم به فقدان جامع‌نگری، از عوض شدن جای مسائل اصلی کشور با دعواهای فرعی گفته بود. مدیریت‌های نمایشی دولتی‌ها را نقد کرده بود و نظارت‌های سیاسی مجلسی‌ها را.

جلیلی در مجلس ششم رای نیاورد و طبیعتاً حتی در لیست راستی‌ها هم نبود. ولی از همان زمستان سرد، گرمایی در ذهن و قلب یک عده جوان ایجاد کرد و طرز متفاوتی از کار سیاسی شاخص‌محور و فارغ از منفعت‌طلبی را یادشان داد. آنان از جلیلی آموختند در همه طیف‌های سیاسی، هم آدم منفعت‌طلب هست و هم دلسوز. یاد گرفته بودند مهم رسیدن به قدرت نیست، این است که درست رفتار کنیم و برای تبیین وضعیت کشور و معرفی اصلح بکوشیم تا مردم رشد کنند.

جلیلی از همان ۲۵ سال پیش پرچمدار یک فرهنگ سیاسی متفاوت بوده و در این راه ثبات قدم داشته است. او هیچ‌گاه باند‌ نساخته و هم‌باندی‌هایی که سهمیه تضمینی در لیست‌های انتخاباتی داشته باشند، نداشته. او حتی در بحبوحه رقابت‌های انتخاباتی هم خود را مقید به رفتار اخلاقی می‌کند. و در این وانفسا داشتن چنین مدل سیاست‌ورزی ضرورت حیاتی ماست. جامعه هم، به آرامش و اخلاق بیش از پیش نیازمند است و میراث شهید #رئیسی را در دولت #سلامت_و_صداقت می‌جوید.

این سبک سیاست‌ورزی جلیلی انفعالی هم نیست. او فعالانه حرکت می‌کند و آدمی تشکیلات‌ساز است. او مثل سیاسیونی نیست که فقط در ایام انتخابات دلسوز مردم شود. بلکه در تمام مدت، مثل یک رئیس جمهور مسئول، پیگیر مسائل کشور است.


2⃣ مردی برای میدان

ایضا برخلاف سیاسیونی که در چالش‌ها و فتنه‌ها آفتابی نمی‌شوند، او در بحرانی‌ترین شرایط، فداکارانه به این سو و آن سوی کشور می‌رود. بین دانش‌آموزان و دانشجویان می‌رود و روشنگری می‌کند و پای حرف‌شان می‌نشیند. جلیلیِ متهم به بسته بودن، هم با نخبگان و کارشناسان طیف‌های مختلف تعامل دارد و هم با #مردم، آن هم از جنس چالش و گفتگو و نه فقط بازدید و سرکشی. میدانی بودنش فراتر از مردمی بودنش است.


3⃣ مردی برای ایران

جلیلی ایران‌دیده و ایران‌دوست است. او برای یافتن نقشه پیشرفت کشور سالها نه فقط کارگروه‌های تخصصی را فعال کرده، بلکه با ده‌ها سفر به نقاط مختلف شهری و روستایی، ظرفیت‌ها و چالش‌های #ایران را از نزدیک دیده و سنجیده. او نقشه ایران را فقط ندیده، زیسته. جلیلی به راستی می‌تواند ادعا کند «همه جای ایران سرای من -بخوانید دولت من- است».


4⃣ مردی برای اندیشه و فرهنگ

جلیلی هم‌ در معارف اسلامی و در دانش آکادمیک سیاست صاحب‌نظر است، هم با کتاب و سینما مانوس است. زمانی که ریاست جمهوری مقامی سیاسی‌تر بود و نخست‌وزیر رئیس دولت بود، رهبر انقلاب کسی مثل شهید #مطهری را برای ریاست جمهوری مناسب می‌دانست (اینجا). حتی اکنون هم رییس جمهور، معاون اول نیست! از هاشمی تا رییسی هم شخصیت‌هایی صرفا مدیریتی نبودند. منطقی است دنبال کسی باشیم که مزایای یک متفکر و یک مدیر را همزمان داشته باشد.

بگذریم. اهل کتاب می‌دانند رییس جمهوری که کتاب‌خوان باشد و مروج کتاب، چقدر ارزشمند است. اگر از مدیریت تکنوکرات گریزانیم، و اگر به دولت #دانایی_و_توانایی فکر می‌کنیم، لازمه‌اش راهبرانی متفکر حتی در سطح وزراست، چه رسد به ریاست جمهور.


5⃣ مردی برای جهانی شدن

جلیلی دنیادیده و به‌روز است و نوگراترین ایده‌ها را دارد. حتی بخشی از فهمیده نشدن دولت سایه‌اش، به خاطر تفاوتش با روش دیگرانی است که دارند با شیوه‌های باندی کهنه سیاست‌ورزی می‌کنند.

این دنیادیدگی جلیلی فقط به خاطر حضورش در مجامع جهانی یا تحصیلات آکادمیک نیست. او برای رصد وضعیت ایران در رقابت‌های جهانی، مدام مسیر پیشرفت فناوری و اقتصادی #جهان را مطالعه و رصد می‌کند.

بعلاوه، امروز که قدرت در حال انتقال به آسیاست، جبهه مقاومت در حال پیشروی است، طوفان الاقصی و وعده صادق معادلات را بر هم زده و... ایران برای جایابی بهتر خود در این میان نیازمند سکانداری #هوشمند است که جهان‌دیده و جهان‌شناس باشد.


محمدجواد میری
@smjmiry
🇮🇷 رأی من در انتخابات مجلس دوازدهم

🔻با هدف مبارزه با #تبعیض و انواع #فساد سیاسی و اقتصادی
🔻با ترجیح کارنامه و دیدگاه واقعی به ادعاها و رزومه‌های کم‌مایه
🔻برای تبدیل انتخابات از گروکشی سیاسی به میدان شناخت و انتخاب #اصلح

در درجه اول با شناخت کامل و دقیق، به نامزد جوان و در عین حال باتجربه، مسلط به مسائل شهری و ملی، شجاع، بابرنامه، پاکدست، تحول‌خواه و عدالت‌خواه

دکتر میثم ظهوریان ابوترابی کد ۱۷۸۴

و همچنین با شناخت و تحقیق در مقایسه با سایر نامزدها به آقایان
کاظم معتمدی‌فر کد ۲۲۳۲
نصرالله پژمانفر کد ۱۳۲۹
علی‌اصغر نخعی‌راد کد ۲۳۱۷
و حسنعلی اخلاقی کد ۱۱۵۱
رأی می‌‌دهم.

برای آشنایی بیشتر با سوابق و دیدگاه‌های این نامزدها می‌شود به صفحه #ائتلاف_مردمی_عدالت مراجعه کرد که از نظر من در مشهد دارای پخته‌ترین فرایند اصلح‌گزینی مبتنی بر حجت شرعی و توجه جامع به شاخص‌های مختلف نمایندگی بوده است:
eitaa.com/etelaf_m_edalat


محمدجواد میری
@smjmiry
دعوتید به #آیین_مردمی معرفی برگزیده پنجمین دوره جایزه فرهنگی هنری شهید مهدی منصوب

در میان همه جشنواره‌ها و جایزه‌ها و رویدادها، آن‌ها که مردمی است، معنا و شور دیگری دارند. #جایزه_شهید_منصوب که به یاد دانشجوی هنرمند شهید مهدی منصوب و با همت و ابتکار خانواده شهید به پنجمین دوره خود رسیده، هر بار محفلی جمع و جور اما محملی مهم برای بازنمایی آثار و هنرمندان انقلابی مشهد و خراسان شکل می‌دهد. هرچند متاسفانه خودم پنجشنبه مشهد نیستم و افتخار حضور در این محفل نورانی را ندارم، از همه اهالی فرهنگ و هنر دعوت می‌کنم این دعوت را مغتنم بشمارند.

🔻پنجشنبه ۲ آذر، ساعت 17:30 | مشهد، بلوار معلم، معلم ۱۸، نبش عدل ۱۶، واحد ۲

@smjmiry
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا ایران وارد معرکه #طوفان_الاقصی نمی‌شود؟!

🔻چهار شرط ورود ایران به جنگ مستقیم علیه اسرائیل که برادر عزیزم #محمدصادق_شهبازی در برنامه حماسه‌خوان شبکه یک سیما تبیین کرده است

منبع: کانال جمهوری، نوشته‌های محمدصادق شهبازی 👇
https://ble.ir/jomhoori

@smjmiry
روایت-فلسطین-صفرزاده.pdf
5.5 MB
روایت فلسطین
مروری کاربردی و سریع از قرن ۱۸ تا پیش از طوفان الاقصی


🔻ایده تشکیل اسرائیل از کجا آمد؟ آیا یهودیان جهان با این ایده موافق بودند؟
🔻چرا فلسطین هدف قرار گرفت؟ آیا یهودیان از قدیم عزم فلسطین داشتند؟
🔻اسرائیل چقدر و چگونه زمین‌های فلسطین را خرید؟ و چطور توانست گام به گام نزدیک نود درصد فلسطین را اشغال کند؟
🔻ایده مذاکره با اسرائیل از کجا آمد، چطور پیش رفت و چه نتایجی داشت؟ انتفاضه چرا شکل گرفت؟


در ایـران صحبـت از فلسـطین بسـیار اسـت ولـی قصـه‌اش کمتـر بیـان می‌شـود. شـعارها، کـه در جـای خـود لازمند، جـای آن را گرفتـه اسـت. حامیـان فلسـطین بـرای تقویـت گفتمـان خـود نیـاز دارنـد تـا تاکیـد بیشـتری بـر روایـت فلسـطین داشـته باشـند...


این بخشی از مقدمه کتابچه مجازی کوتاه و خوش‌خوان #روایت_فلسطین است. این تاریخچه فشرده و مصور، که بر اساس چند ارائه از استاد #احسان_صفرزاده، پژوهشگر مقاومت و روابط بین‌الملل، آماده شده است، قصه فلسطین و اسرائیل را از قرن ۱۸ تا قبل از طوفان الاقصی روایت می‌کند و به سوالاتی از قبیل آن چه فهرست شده، پاسخ می‌دهد.

در مطالعه و ترویج این فایل بکوشیم 🇵🇸✌️

@smjmiry
برای غزه چه کنیم؟

🔻نکاتی از باب همفکری با فعالان میدانی و رسانه‌ای دغدغه‌مند نسبت به سرنوشت #طوفان_الاقصی درباره این که برای غزه باید چه کنیم و چه بخواهیم؟


1⃣ برگردیم سر اصل مطلب؛ مقاومت جلوی غاصب

درست است که جنایات اسرائیل پرده از چهره کثیف و وحشی‌اش بر می‌دارد، ولی مانور دادن روی این جنایت عریان هرگز کافی نیست. هنوز در پچپچ بعضی از مردم می شنویم که: اما حماس شروع کرد! محکوم کردن جنایات این چند روزه، مورد اجماع همگانی است، اما تشویق به مقاومت در غزه، هنوز نه.
پس همچنان مهم است که بر #غاصب بودن و دروغگو بودن اسرائیل که زمینه مظلوم نمایی‌اش را فراهم می‌کند، تاکید کنیم. بعلاوه جنایت یک جانی وقتی منفورتر است که او دزد و غاصب و متجاوز نیز باشد. یادآوری تاریخ این غصب و تجربه شکست‌خورده چند دهه مذاکرات سیاسی با رژیم دزدی که فقط به کل این اراضی راضی است، چرایی مقاومت و مبارزه با همه توان را روشن می‌کند.


2⃣ آمادگی جنگ را با توقع اشتباه نگیریم

الآن باید اسرائیل را مستقیم بزنیم یا نه؟ باید به فلسطین اعزام شویم یا نه؟... در پاسخ به چنین دغدغه‌هایی نباید فراموش کنیم همیشه همه گزینه‌ها روی میز است. پس هم آری و هم نه.
نبرد ناگزیر است. امروز یا فردا. در آینده خیلی نزدیک یا خیلی دور. و آمادگی ما برای این نبرد نباید باعث شود اگر فورا به آن وارد نشدیم، دلسرد شویم. یادمان باشد مطالبه انتقام از اسرائیل نباید طوری به توقع قطعی تبدیل شود که اگر محقق نشد، عده‌ای مایوس‌ شوند. ایران تا هوشیاری و مطالبه جدی ملی (و نه فقط بین خواص انقلابی) در کار نباشد یا ضرورت اقتضا نکند مستقیما وارد این معرکه نخواهد شد و نیروی گسترده‌ای نیز اعزام نخواهد کرد. در عین حال هر حرکت نمادین و به‌اندازه، خوب و لازم است.


3⃣ از وظایف عمومی غافل نشویم

همان طور که نباید توقع جدی داشت حتما راه‌های خاص و حاد کمک به مقاومت حتما برایمان فراهم شود، باید راه‌های متنوع ادای #وظیفه_عمومی را به مردم نشان داد: کمک مالی (که محک واقعی دغدغه‌مندی است) و ایجاد حرکت‌های مردمی و صنفی و محلی جمع‌آوری کمک مالی مثل زمان جنگ، حضور موثر میدانی و انعکاس ملی و جهانی آن، روشنگری خانوادگی و محلی (نه باز فقط در گروه های رفاقتی مجازی)، دعا (که نه فقط برای حال دعاکننده بلکه در حقیقتِ میدان موثر است)، تولید محتوا و محصول مسأله‌مند و موثر برای آنان که می‌توانند و...


4⃣ حماسی و رو به جلو حرف بزنیم

در حالی که خود مردم غزه در تلاطم روحی بزرگ این روزها، هر روز بیش از گذشته رشد ‌و صبر و استقامت از خود نشان می‌دهند، ما نباید فقط روضه‌خوان مصائب آنان باشیم. جمع بین دو جنبه احساسی (غم و دردمندی) و حماسی (شکوه و پیروزمندی) در کنار هم است که مهم و موثر است. حتی در تلخ‌ترین و زجرآورترین مصایب، پرچم #ما_رایت_الا_جمیلا باید بالا باشد.
چنین رویکردی را می‌توان با عبارات مختلفی توصیف کرد: توجه دادن به نقشه الهی و حقایق غیبی در پس حوادث گذرای دنیای مادی، پررنگ کردن مفهوم تکلیف و متقابلاً نصرت الهی، توجه به ثمرات بعدی رخدادها و آینده‌نگری درباره رویش‌ها و بیداری‌هایی که در پی هر شکست ظاهری جبهه حق هست، توجه به ارزش‌های عالی اخلاقی و صبر و فداگری قهرمانانه، روایت مصائب در دل زنجیره‌ای از حماسه‌های پیشین و آتی، بیدار کردن حس انتقام و انتقال تکلیف به مخاطب و...


5⃣ به مخاطب درک دقیق و جهانی بدهیم

ناآشنایی مردم ما با فرهنگ و زبان و تاریخ امت اسلام و جهان، باعث شده مدعیات مضحک غربزدگان و رسانه‌های فارسی‌زبان بیگانه، واقعیت‌ها را برایشان معکوس جلوه دهد؛ برای مثال توهم این که پول ایران به جیب فلسطین می‌رود. از قضا ایران در میان کشورهای اسلامی، اصلا بیشترین #هزینه را برای کمک به فلسطین پرداخت نمی‌کند.
البته جمهوری اسلامی ایران محکم‌ترین پشتیبان سیاسی مقاومت هست و چه با پرچمداری الهام‌بخشش و چه با نهادهایی مثل سپاه قدس، تاکنون راهبردی‌ترین کمک‌ها را هم کرده است؛ از دادن ایده #مقاومت در جهانی که مُسخّر ابرقدرتها محسوب می‌شود، تا دادن الگوی مردمی و بسیجی مبارزه (برخلاف شیوه‌های مبارزه صرفا تشکیلاتی و نخبگانی)، تا پر کردن دست مبارزان از فناوری‌ها و فنون نبرد، و... .
خلاصه خوب است مخالفان مقاومت در ایران بفهمند #غزه هرچند زمانی دور، غربی‌ترین پایگاه هخامنشیان در خط مقدم مبارزه با روم بود، اما اکنون از کیسه آنان چیزی نمی‌برد! و موافقان نیز بدانند در این دنیای متنوع و گسترده، راه‌های گوناگون دیگری برای کمک هست که باید خود به آن‌ها بپردازند و یا آن را مطالبه کنند. از جمله همین فعالیت‌های رسانه‌ای و هنری و میدانی اما به‌شکل مستمر، موثر و روزآمد و... (نه مقطعی، مناسبتی، کلی و تکراری). مشکل کلان ما همان قطع ارتباط مستمر فرهنگی و اجتماعی است که به ضعف ما در زبان، رسانه و کنشگری‌های مردمی بین‌المللی بر می‌گردد.

@smjmiry
عین دیانت، صاد صداقت

درنگی در دغدغه‌های اجتماعی #علی_شاملو

(منتشر شده در ویژه‌نامه "علی‌آقا" به‌مناسبت چهلمین روز درگذشتش)


1⃣ سال ۱۴۰۰ چه داغ‌ها به دلمان آمد. حیدر رحیم‌پور، محمدسرور رجایی، محمدرضا حکیمی، علی حکیمی، سعید تشکری، مهدی صانعی... و دست آخر، رفتن حیرت‌انگیز و حسرت‌انگیز علی شاملو. هر کدام از این نام‌‌ها در میدان قلم و #کتاب، پرچمی به دوش داشتند. اما وجه اشتراک آن‌ها چیز دیگری هم بود: تعهد اجتماعی. آن‌ها قلم را برای برداشتن قدم‌ می‌خواستند و «کتاب» خواندن را مقدمه «میزان» کردن جامعه می‌دانستند.

2⃣ علی شاملو، هم یک فعال عرصه کتاب‌خوانی بود و هم یک فعال سیاسی. سهل‌انگارانه‌اش این است که بگوییم او بین این وجوه جمع کرده بود. اما شاید درست‌تر این باشد که او یک فعال سیاسی بود چون عمیقا یک مبلغ و مربی فرهنگی بود. درک درست او از تربیت اسلامی در دل یک نگرش نظام‌مند و شاخص‌مند از دین، از او عنصری متعهد و اصلا‌ح‌گر و شاخص‌گرا در عرصه سیاست هم ساخته بود. علی شاملو درد #رشد انسان داشت و همین نمی‌گذاشت نسبت به موانع رشد -چه جهل و چه ظلم- بی‌تفاوت باشد.

3⃣ علی شاملو همان‌قدر که -یا به‌همان دلیل که- دغدغه رفع فقر فرهنگی را داشت، در فقرزدایی اقتصادی هم به امور خیریه اهتمام داشت و در کنار همه این‌ها در سطح کلان اجتماعی یک #عدالت_خواه صریح بود. #جمهوریت را ذیل رشد اسلامی می‌فهمید و برای همین با اهالی لابی و فساد و باندبازی سر ناسازگاری داشت و سخت از این روش‌های ضد رشد می‌رنجید.

4⃣ کسانی که با علی شاملو دمخور بودند، به آزادگی و صداقت و صراحت او در مسائل سیاسی شهادت می‌دهند. با هر جمعی که می‌چرخید اصول خودش را داشت و پای مقابله با فساد و تبعیض‌ سیاسی، رک و صریح بود. بی‌تعصب و بی‌غل‌وغش با انواع بچه‌های انقلابی رفاقت می‌کرد. دردمندی‌اش، جنب‌وجوشش، کارآفرینی‌اش، شاخص‌گرایی‌اش، سعه صدرش، خوش‌رویی‌اش... همه و همه از مسلمانی‌اش بود. سیاستش عین دیانتش بود و دیانتش عین سیاستش. کاش ما هم میراث‌دار خوبی برایش باشیم.


اما بعد... | یادداشت‌های محمدجواد میری
@smjmiry
درباره طالب‌زاده و راز جذابیتش

بازیابی آرایش تهاجمی

سال‌ها پیش همزمان با پخش برنامه «راز» از سیما، در یادداشت مفصلی با عنوان «بازیابی آرایش تهاجمی» در مجله #راه، به عوامل جذابیت محتوایی این برنامه و منش رسانه‌ای #نادر_طالبزاده پرداخته و به همین بهانه مولفه‌های دو نگرش آرمانگرا و انفعالی را در حوزه رسانه و تبلیغ، مقایسه کرده بودم. متن کامل این یادداشت در لینک زیر قابل دسترسی است:
http://www.rahmag.ir/content.php?id=1090


اما بعد... | یادداشت‌های محمدجواد میری
@smjmiry
🔸نامزدهایی که شخصا برای انتخاب برای ششمین شورای اسلامی شهر مشهد #اصلح می‌دانم

(با یک تفاوت نسبت به فهرست ائتلاف مردمی عدالت)

◀️ رقیه فاضل ۲۵۴۱
◀️ حسین کمیلی ۲۶۹۱
◀️ دکتر حمیدرضا محروقی ۲۷۶۸
◀️ دکتر حسنعلی اخلاقی ۱۱۷۹
◀️ محمد جعفری‌نژاد ۱۶۲۴
◀️ سید ابوالقاسم وزیری ۴۱۵۲
◀️ مصطفی صادق‌نیا ۲۱۹۴
◀️ حمزه شکریان ۲۱۶۱
◀️ خلیل موحدی ۲۹۲۱
◀️ کاظم معتمدی‌فر ۲۸۶۶
◀️ محمد مقضی ۲۸۸۱
◀️ مهدیه خادم مشکانی ۱۷۴۴
◀️ سینا عطایی ۲۴۶۱
◀️ حامد نیتی ۴۱۱۸
◀️ ایمان فرهمندی ۲۵۷۱ نمی
قسمت دوم
(چرا در انتخابات شورای شهر مشهد به #ائتلاف_مردمی_عدالت رای می‌دهم؟)

1⃣ گفتمان و مساله‌ دارد

معرفی اصلح قرار است مقدمه تحول در مدیریت امور باشد. این تحول باید تئوری داشته باشد و تصویری از وضع موجود و مطلوب ارائه دهد.
مثلا گفتمان ناگفته‌ی اصلاح‎طلبان در مشهد این است: «مبادا کار دست اصولگرایان بیفتد. افتخار و منافع توسعه شهر با نسخه‌ای مدرن‌تر، باید برای ما باشد». اما گفتمان ناگفته‌ی اصولگرایان این است: «مبادا کار دست اصلاح‌طلبان بیفتد. افتخار و منافع توسعه شهر با نسخه‌ای ارزشی‌تر، باید برای ما باشد». جریان تکنوکرات هم که عملاً می‌گوید «خودم بلدم! هرچند جریان دست هر کس باشد تهش فرمول، فرمول ماست». جریان عدالت اما چندین فایل منتشر کرده و سعی کرده در مبانی و برنامه‌هایش توضیح دهد که «به‌جای مدل توسعه تکنوکراتی، باید الگویی بومی برای پیشرفت بر اساس هویت و عدالت و جمهوریت داشته باشیم».


2⃣ خروجی قابل دفاع دارد

یک فهرست با هر فرایندی که جمع‌بندی می‌شود، باید بتواند از خروجی‌اش (نامزدهای معرفی‌شده) به‌عنوان نامزد اصلح (نه نتیجه ناگزیر فرایند) دفاع کند. البته فرایند هم مهم است اما به هر حال هر پیشنهاد، باید در مقام «معرفی اصلح» سنجیده شود. همان طور که لیست‌ها قرار نیست به صلاحیت عمومی افراد اکتفا کنند (چیزی که شورای نگهبان متولی آن است)، نباید به نتیجه فرایندی آرای تشکیلاتی هم تن بدهند (چون متولی نتیجه هم خود مردم و صندوق‌های رای هستند). فهرست‌ها آمده‌اند تا بر اساس نگاه خود اصلح قابل اتکا را به مردم معرفی کنند. پس اگر در یک فهرست آدم‌هایی با تناقض گفتمانی حضور داشتند یا خط قرمزهای گفتمانی یک جریان را رد کرده باشند، این مایه فساد جریانی و خارج شدن لیست‌ها از فلسفه اصلی خود (معرفی اصلح) است.


3⃣ از ماهیت شورای شهر تصور درستی دارد

شورای شهر همان‌طور که صرفاً یک پاتوق سیاسی نیست، واحد طرح و برنامه شهرداری هم نیست. شهرداری مشهد خودش معاونت برنامه‌ریزی و ده‌ها کارشناس زبده در حوزه برنامه و بودجه دارد. شورا باید در ترازی بالاتر به‌عنوان اولاً سیاستگذار تحول در مدیریت شهری و ثانیاً ناظر امین از سوی مردم عمل کند. پس افرادی می‌خواهد با درک کلان‌نگر، شجاعت، قدرت موشکافی و تحلیل، قدرت ارتباط‌گیری با مردم و نخبگان و فعالان اجتماعی و... که فقط بخشی از کارشان آرای تخصصی است که آن را هم باید با کمک بدنه نخبگانی شهر به فرجام برسانند. ائتلاف مردمی عدالت شورا را شورا می‌بیند، نه کمتر.


4⃣ صلاحیت همه‌جانبه نامزدها را بررسی کرده، نه فقط ارائه و برنامه‌شان را

نامزد اصلح باید از جهات مختلف یعنی سلامت اخلاقی و سیاسی، کارنامه مثبت عملی (نه فقط رزومه)، هویت و گفتمان، برنامه (نه فقط تحصیلات) و... بررسی و معرفی شود. تکیه فرایندها بر مصاحبه‌های عمومی یا تخصصی و جلب آرای مجمع عمومی بر اساس صرفاً پرزنت نامزدها، باعث می‌شود هر که خوش‌سخن‌تر و مدعی‌تر است یا مناسب همان واحد طرح و برنامه است، رتبه بیشتری بگیرد! ائتلاف مردمی عدالت با بیست و اندی شاخص، نامزدها را از جهات مختلف نمره‌دهی و رتبه‌بندی کرده است.


5⃣ فرایند درست (هم شفاف و هم اقناعی) دارد

فهرست مطلوب (برعکس هوالمطلوب!) باید بتواند بدنه نخبه و فعال حزب‌الله را قانع کند. مشارکتی بودن فرایند انتخاب نامزدها هم باید مولفه‌ای در خدمت همفکری شفاف و هم‌افزا در مسیر اقناع باشد. ائتلاف مردمی عدالت با همین نگاه کوشید علاوه بر شفافیت مسیر، روش‌های کیفی را فدای روش‌های کمی نکند. لذا چند عنصر را در فرایند خود الزامی دید: تحقیق درباره نامزدها علاوه بر مصاحبه با آنان، آگاه کردن رای‌دهندگان مجمع عمومی نسبت به سابقه و اطلاعات نامزدها، و گفت‌وگوی شفاف موافق و مخالف درباره هویت و کارنامه و نگرش نامزدها.


6⃣ آگاهی‌بخشی می‌کند

اگر یک جمع نخبه با هم‌اندیشی و ژرف‌اندیشی کافی به یک فهرست خوب برسند، اما نتیجه را فقط در قالب چند اسم و کد و نهایتاً ذکر تحصیلات و روزمه فرد منتشر کنند، باز دارند یک فهرست سربسته می‌دهند و از مردم رای دربست می‌خواهند. فهرستی آگاهی‌بخش است که در طول تبلیغات خود، همچنان درباره مسائل و اولویت‌های شهر سخن بگوید، هویت و مزیت نامزدهای خود را تبیین کند و درگاه ارتباطی برای مطالعه اطلاعات کامل و کافی درباره برنامه‌ها و نامزدها و... معرفی کند. ائتلاف مردمی عدالت کوشیده حتی در پیام‌های کوتاه یا تبلیغات نیم‌صفحه‌ای‌اش از این سرنخ‌ها غفلت نکند و به مخاطبش فرصت بررسی تکمیلی و سنجش بدهد.

🔻با شناختی که از نامزدها و فهرست‌ها دارم، به 14 نفر از فهرست ائتلاف مردمی عدالت رای می‌دهم و پیشنهاد می‌کنم پیشینه و نگرش نامزدهای این فهرست را حتماً بررسی و با سایر نامزدها مقایسه کنید:
@etelaf_m_edalat


اما بعد... | یادداشت‌های محمدجواد میری
@smjmiry
بلوغ سیاسی #مشهد و چند نکته درباره فهرست‌های #انتخابات شورا

محمدجواد میری
(قسمت اول)

🔻در حالی که فضای لیست‌بندی انتخاباتی تهران هنوز در حال و هوای دهه هفتاد و هشتاد است، مشهد و تبریز و اهواز و شیراز و... دارند یک بلوغ دهه پنجمی را پشت سر می‌گذارند. در تهران، فضای سیاسی همچنان همین قدر مبتذل است که با گذاشتن مهندس چمران در صدر و دختر سردار سلیمانی در ذیل، یک لیست‌ انتخاباتی درست می‌شود. حالا اگر این لیست را قبول نداشته باشی، راهش نوشتن یک لیست دیگر است! همین.
اما اوضاع مثلاً در مشهد از چه قرار است؟ این‌جا دعوا نه بر سر لیست‌ها به‌عنوان مجموعه نامزدها، بلکه به‌عنوان چند هویت و هدف و فرایند مختلف است. ائتلاف مردمی عدالت، نهضت مردم‌سالاری دینی، مجمع مبین و... نمونه‌هایی بی‌نظیر در فرایند غربال و معرفی نامزدها بودند که در این دوره شکوفایی و درخشندگی ویژه‌ای داشتند و خود منشأ فهرست‌های متنوع دیگر در مشهد شدند. تجربه‌هایی که از دهه هفتاد تا امروز با عنوان‌هایی چون مجمع تبشیر، انجمن طلاب و دانشجویان، مجمع مطالبه، تشکل‌های شاخص‌گرا و... در مشهد پا گرفتند و پیش آمدند، و رویش‌های سیاسی‌ای که به برکت نفس مردان دینی و انقلابی در این تشکل و آن تشکل رخ نمودند، حالا چنان جدی شده‌اند، که انقلابی‌های مشهد خود را مخیر به انتخاب بین فهرست‌های انقلابی گوناگون و گلچین کردن نامزدهای مطلوب از میان آن‌ها می‌بیند.

🔻در این میان جریان سنتی لیست‌بندی که در دهه هشتاد می‌کوشید تنها با تقابل و تکفیر، رویش‌های سیاسی حزب‌الله را بایکوت کند، حالا روش‌های تقارن و تقلید را هم به ابزارهای خود افزوده و ناچار شده است پابه‌پای رشد جریان انقلابی در مشهد، سر و شکل لیست‌بندی خود را درست کند و منطقش را قابل دفاع نشان دهد. کجا سراغ دارید در تهران اصولگرایان سیاسی از هر طیفشان (باهنری تا چمرانی) مجبور باشند برای خودشان فرایند بچینند، مجمع عمومی بسازند، سخنگو بگذارند و وارد بحث گفتمانی شوند؟! این تغییر که حتی در بدنه سنتی اصولگرا در مشهد ایجاد شده (و برخی آن را رشد این جریان می‌پندارند و برخی آن را تنها پیچیده‌سازی نمایش سیاسی می‌دانند) در هر صورت نتیجه رقابت این جریان با رشد سیاسی حزب‌اللهی‌های شهر و تلاش برای عقب نماندن از بلوغ خاص مشهد است. وگرنه آن چه در تهران اتفاق می‌افتد و از کشور مطالبه می‌شود چیزی جز همان دوقطبی‌سازی دروغین فضا و بستن لیست بر اساس حضور سهم‌خواهانه تشکل‌های سیاسی اصولگرا نیست.

🔻اما این پوست‌اندازی جدی در مشهد، فرصتی برای گفت‌وگوهایی جدید فراهم کرده که هرگز در سطح ملی مطرح نیست. مثلاً تغییر الگوی اعتماد و مرجعیت سیاسی. اگر در دهه شصت و هفتاد، حزب جمهوری و جامعه روحانیت و مجمع روحانیون مرجع سیاسی بودند، کم کم جای خود را به فرایندهای سیاسی و پرفساد دو جناح و بلکه سه جناح (کارگزاران ایران/ پژمانیسم مشهد) دادند. تجربه‌های جدید مشهد، مدل سومی است که می‌خواهد نقاط قوت دو مدل قبل را داشته باشد و نقاط ضعفش را نه. و البته در این مسیر باید به شناسایی نقاط ضعف بالفعل و بالقوه خود هم اهتمام داشته باشد.

🔻موضوع مهم دیگر، رونمایی از دست خالی جناح‌های سیاسی درعرصه نظر و عمل است. جالب است که نخبگان انقلابی شهرها می‌خواهند برای حل مسائل و فعال‌سازی ظرفیت‌های شهرشان حرف بزنند، تصمیم بگیرند و عمل کنند و در پسِ این مراحل به تئوری مدیریت شهری مطابق گفتمان انقلاب برسند، اما جریانات سیاسی می‌گویند نه، شما باید اول یک دعوای جانانه سر لحاف ملا (که همان به دست گرفتن اداره تکنوکراتی شهر است) بکنید و بعد ببینید قدرت در شهر دست کدام جریان باید باشد و بعد هر جریانی که حاکم شد، باید امورات یومیه بلدیه را هم رتق و فتق کند!

🔻اما یکی دیگر از مهم‌ترین موضوعات، این است که بحث از مقایسه نامزدها فراتر رفته و به مقایسه فرایندها و جریانات رسیده. به راستی کدام فرایند (یا کدام الگوی مرجعیت سیاسی) قابل اعتمادتر است؟ در این باره من چند شاخص پیشنهاد می‌کنم که در واقع پاسخ به این سوال است که: چرا به فهرست ائتلاف مردمی عدالت رای می‌دهم؟

ادامه در پست بعد 👇👇👇

@smjmiry
عکس ها و مکث ها - رادیو جوان
تعریف متمایز #امام_خمینی از هنر دینی؛ آرمانگرا، مسأله‌مند، مردمی

گفت‌وگویم با رادیو جوان، صبح ۱۵م خرداد


اما بعد... | یادداشت‌های محمدجواد میری
@smjmiry
🔵 چراغِ خانه

چهار سال از شهادت #ابوعلی در عرفه‌ی سال ۹۵ گذشت. به همین بهانه سروده‌ای قدیمی را با ویرایشی مختصر تقدیم می‌کنم.


به شهید #مدافع_حرم، مرتضی عطایی (ابوعلی)، که کانال "دمِ عشق، دمشق" یک چشمه از هنرهایش در ثبت مستندات دفاع از حرم بود...



برای ماندن ما کو بهانه‌ای دیگر؟
گرفته حرمله وقتی نشانه‌ای دیگر

شبیه‌خوانی اهل حرم، حوالت ماست
ببین به گُرده‌ی ما تازیانه‌ای دیگر!

کبوترانه سفر می‌کنی حرم به حرم
وداع می‌کنی‌ام با ترانه‌ای دیگر:

«از آستان رضایم خدا جدا نکند
مگر فدا شوم از آستانه‌ای دیگر...»

به پیشواز خطر، فرقِ باز باید برد
زدی به مویت از این دست، شانه‌ای دیگر

چراغ خانه‌ای و حکم «جار ثمّ الدار»
تو را نشانده به ایوان خانه‌ای دیگر

دمشق، مشقِ «ندیدن به‌غیر زیبایی» است
سرودی از دمِ عشق عاشقانه‌ای دیگر...


محمدجواد میری


🆔 @smjmiry
🔻 غربت «قیام مسجد»

مرور دوباره‌ی تقریرهای تقلیل‌آمیز آقای محسن‌حسام مظاهری درباره‌ی حماسه‌ی گوهرشاد (قسمت ۳ از ۳)

محمدجواد میری


▫️و نتیجه‌گیری توئیت:
«دیدید سیاستگذاران جمهوری اسلامی باز هم یک امر ساده را نفهمیدند و حتی تاریخ را تورق نکرده بودند؟»!

که شیرین‌ترین استنتاج بر اساس دو مقدمه‌ی پیش‌گفته است. با روشی که شما دارید، بی هیچ سند و مدرکی -و شاید با شمّی عالمانه- فهمیده‌اید تصویب این روز متناسب با آغاز روزهای گرما و شل‌حجابی بوده؛ اما طرف مقابل هرچه سند بیاورد، روش‌شناسی‌اش آن قدر مشکل دارد که حکمش از پیش روشن است. سه باره می‌پرسم. آن روز مناسب معقول برای این نامگذاری که لابد از نظر شما در فصل پاییز و زمستان هم بوده و پسند طبع تصویب‌کنندگان نیفتاده و به‌جای آن ۲۱ تیر در فصل شل‌حجابی علَم شده، کدام روز است؟ و روش‌شناسی شما برای تحلیل چنین انگیزه‌ای در تصویب‌کنندگان چه سندی دارد جز هماهنگ بودن با تئوری‌ها و مفروضات ایدئولوژیک شما؟ سند و مدرک کجاست؟


▫️اما دعوی دیگر شما، این است که واقعه‌ی گوهرشاد را بیخودی #قیام نخوانیم.
اصرار ندارم شما قیام بخوانیدش اما برای اطلاع همگانی‌تر باید عرض کنم آن بعضی‌ها که معتقدند این واقعه یک قیام بوده، یک سلسله شاهد و راوی و تحلیل‌گر در دهه‌های مختلف‌اند. از نواب صفوی که حتماً از نظر شما ناظر بی‌طرفی نیست نقل نمی‌کنم که هم در سخنانش این قیام را در راه دین و «ناموس» توصیف می‌کند و هم در بازجویی‌هایش، مصداق «جهاد ابتدائی» را عمل آیت‌الله قمی و آیت‌الله سیدیونس اردبیلی در ماجرای گوهرشاد می‌داند.

اگر کسی فیلم‌های راویان سالخورده‌‌ای که لینکش را پیشنهاد داده بودم دیده باشد، متوجه می‌شود آنان در دل انواع روایت‌های تلخ و شیرین و دقیق یا مبهم‌‌شان، هنوز کلیدواژه‌ی «جنگ مسجد» و «قیام مسجد» را از آن سال‌ها به یاد دارند و از آن استفاده می‌کنند. شما که در مردم‌نگاری سررشته دارید، می‌توانید سری به مشهد و فریمان و روستاهای اطراف آن بزنید و با عده‌ای از معمرین این مناطق گفت‌وگو کنید تا دریابید تعبیر «قیام» برساخته‌ی جمهوری اسلامی است یا نامی است که از همان زمان پهلوی اول باب بوده.

باز هم از توصیفات مرحوم فقیه سبزواری در سال ۱۳۴۰ استفاده می‌کنم که ذهنیت عمومی آن روز را چنین معرفی می‌کند: مضطرب و لاینقطع از دهات و اطراف جمعیت با چوب و چماق به طرف شهر آمده و شهرت دادند که علما حکم «جهاد» دادند تا آن که در مسجد دیگر جای پا نبود.

همچین اگر کمی در مراجع و اسناد کتاب سینا واحد غور کنیم می‌بینیم که حتی ذهنیت کسروی در کتاب «خواهران و دختران ما» (ص 5، چاپ 1323) با تمام غلط‌های تاریخی‌اش، دو چیز است: دعوا بر سر حجاب بود و ماجرا با «ایستادگی» علمای مشهد شکل گرفت.

اما شاید از همه‌ی این‌ها معتبرتر برای منتقدان روایت رسمی امروز، روایتی از دل دولت پهلوی باشد، آن جا که سیدمحسن محلاتی صدرالاشرف وزیر دادگستری رضاشاه هم در خاطراتش از واقعه‌ی مورد نظر شما به «انقلاب مشهد» تعبیر می‌کند.


▫️بگذریم. هدف از همه‌ی این حرف‌ها نه بستن باب بحث علمی است و نه اقناع شما. سخن این جاست که حق ندارید با روپوش سفید پژوهشی‌تان دیگران را تحقیر کنید و حرفشان را خزعبل تصویر کنید، فقط چون سخن‌شان و استنادات فراوان تاریخی و نظری‌شان، منطبق با مفروضات و معطوف به نتایج دلبخواه شما نیست. خواستم بدانیم نگاه عاقل اندر سفیه و موضع محکم شما که از تقریرهای ساده‌سازی‌شده‌ از طرف مقابل‌تان شروع و به امثال آن توئیت‌ یا جملات قصار و معترضه در یادداشت بعدی منتهی می‌شود، مستظهر به مسلمات و بیّنات علمی است یا متأثر از قضاوت جهت‌دار ایدئولوژیک؟

یا حق
محمدجواد میری
۲۴ تیر ۱۳۹۹


کانال «امّا بعد...»
یادداشت‌های محمدجواد میری
🆔 @smjmiry
🔻 غربت «قیام مسجد»

مرور دوباره‌ی تقریرهای تقلیل‌آمیز آقای محسن‌حسام مظاهری درباره‌ی حماسه‌ی گوهرشاد (قسمت ۲ از ۳)

محمدجواد میری


▫️مقدمه‌ی دوم توئیت:
«قیام گوهرشاد علیه تغییر لباس مردان بود و نه کشف حجاب زنان»!

این هم تقریری بود تقلیل‌گرا درباره‌ی یک رخداد چندبعدی که البته در یادداشت‌های بعدی اینگونه موجهش کردید که بالاخره هدف «اصلی»، اعتراض به تغییر کلاه پهلوی به شاپو بوده و نه پیش‌گیری از قانونی شدن کشف حجاب. و چون از نتیجه‌ی تحلیل تاریخی خود نیز مطمئن هستید، روایت‌های بعدی متحصنان از انگیزه‌های خود نسبت به حجاب را مخدوش کرده، عملاً شاهدان این محکمه‌ی تاریخی را تفسیق یا تضعیف کردید، و در برابر تحلیل ذهنیت عمومی آن دوران گارد گرفتید و تخیل‌ش نامیدید، مبادا کسی گفته باشد که برای ایرانیان، حفظ حجاب زنان امری حساس‌تر و مهم‌تر از حفظ کلاه پهلوی مردان بوده.

گیرم از فقیه سبزواری که در سال ۱۳۴۰ شرح حالی از قضا متفاوت با روایت رسمی نوشته تا بهلول تا راویان کتاب سینا واحد، همگی دچار خطا شده یا دروغ‌بافی و تبانی کرده‌اند که در دفاع از گفتمان ایدئولوژیک امروزی، تحلیلی خلاف نظر شما بدهند. اما چرا آنان این همه دغدغه‌ی حجاب داشته‌اند؟ اثبات دغدغه‌مندی این مردمان برای حجاب، وقتی حاضر بوده‌اند برای کلاه این طور پافشاری کنند، قیاس به طریق اولی‌ست. اما از این حاشیه بگذریم و باز برگردیم به درک نمادین قصه و این که برای نشانه‌گذاری حجاب و عفاف، چه روزی بهتر از این روز که مردم پای دفاع از لباس (نه صرفاً حجاب) خود به‌مثابه‌ی جلوه‌ای از سبک زندگی دینی و بومی‌شان ایستاده‌اند؟

و اما روش‌شناسی. اولاً اشتباه است که اصرار کنیم حتماً ربط این تحصن را با «ابلاغ رسمی منع» حجاب که چند ماه بعد از کشتار بوده، بررسی کنیم تا بفهمیم به اصل حجاب ربط داشته یا نه. این خودش باز تقلیل مسأله‌ی کلی حجاب به ابلاغیه‌ی رسمی نهایی منع حجاب است. در یادداشت قبل هم گفتم مردم علیه خود «کشف» حجاب قیام کرده بودند. کشف حجابی که هم قبلاً اجرا شده بود و هم بنا بر استمرار و توسعه‌اش بود. اما چرا آن وقت؟

از سخن شما این گونه می‌فهمم که اگر معتقدیم ماجرای تغییر کلاه جرقه‌ای ایجاد کرده، پس دیگر هیچ ذهنیت و آرمان و دغدغه‌ی دیگری نباید پشت تحصن بوده باشد! این الگو درباره‌ی تحلیل سایر اعتراضات تاریخ ایران و جهان چطور نتایجی می‌دهد؟! مسلما قبل‌تر هم در شهرهای دیگر اعتراضات زیادی به «کشف حجاب» شده بوده که در منابع تاریخی مفصلاً گزارش شده‌اند و البته هیچ کدام از مشارکت‌کنندگان یا گزارشگران آن اعتراضات تعجب نکرده بودند که چرا این اعتراض دارد قبل از ابلاغ رسمی منع حجاب رخ می‌دهد؟

حالا چرا این اعتراض در تیرماه و در مشهد رنگ دیگری می‌گیرد؟ اگر اصراری نداشته باشیم رخدادی که را که بر بستر مجموعه‌ای از عوامل سلبی و ایجابی شکل گرفته، تک‌عاملی بررسی کنیم، واضح است که آخرین ابلاغ یعنی تغییر کلاه، جرقه‌ی جدیدی ساخته بوده. و سردمداری و حرکت علما و وعاظ مختلف هم از این جرقه یک انقلاب ساخت و حوادث حرم و مسجد و منابرش، قصه را به اوج رساند و... چه به اختلاف نظر بین آنان معتقد باشیم چه نباشیم، این سیر کلی ماجراست. از جامعه‌شناس توقع می‌رود ذهنیت‌ها، واهمه‌ها و آرمان‌های آن جامعه را که منجر به چنان حرکتی می‌شود، تحلیل جامعه‌شناختی کند و بگوید چرا آن وقت و آن جا چنین چیزی رخ داد، وگرنه همه‌ی اهالی تاریخ هم متکی به این نوع استناد محدود به تاریخ و تقلیل عوامل به جرقه‌ها‌ی اولیه نیستند.

بعلاوه، تقدم یک منبع تاریخی یک مزیت هست اما مایه‌ی اعتبار مطلق آن، نه. این چه روش تحقیقی است که در آن صرفاً می‌شود به اسنادی که مجرمِ حاکم بر اوضاع، از واقعه برجای گذاشته، استناد کرد اما روایت صدمه‌دیدگان حادثه که طبیعتاً پس از طی آن خفقان محض تازه توانسته‌اند روایت‌شان را طرح کنند، نامعتبر و جانب‌دارانه و قابل دور ریختن می‌شود و به دنبالش استناد به قول معترضانی که صریحاً انگیزه‌شان از مشارکت در قیام را گفته‌اند، «آسمان و ریسمان بافتن» می‌شود و نه حتی از نظر شما خطای روشی! و باز می‌پرسیم «کو سند و مدرک؟»!

درباره‌ی روایت سابق‌الذکر مرحوم فقیه سبزواری نظری ندادید. اما نمونه‌ای دیگر مرحوم عبدالرضا غنیان است که مرکز اسناد انقلاب خاطراتش را ثبت کرده. او می‌گوید قبل از واقعه، بزرگان شهر را الزام کرده بودند تا با همسرانشان بدون حجاب سنتی و با چارقد کلاغی، در مجلسی حضور یابند. همچنین او سخنرانی‌های تحصن درباره حجاب و مخالفت مردم با بی‌حجابی را روشن به یاد داشته. البته می‌توان روایت غنیان را هم جعلی دانست چون نه تنها بعد از انقلاب و توسط یکی از نهادهای وابسته به نظام ضبط شده، بلکه اصلاً با مفروض «غلط بودن روایت رسمی» سازگار نیست.

ادامه دارد... 👇


کانال «امّا بعد...»
یادداشت‌های محمدجواد میری
🆔 @smjmiry
🔻 غربت «قیام مسجد»

مرور دوباره‌ی تقریرهای تقلیل‌آمیز آقای محسن‌حسام مظاهری درباره‌ی حماسه‌ی گوهرشاد (قسمت ۱ از ۳)

محمدجواد میری


آقای مظاهری، ازانتشار جوابیه‌تان متشکرم.

همین که قبول کردید به‌جای «تحمیق تصویب‌کنندگان بیسوادی که تاریخ معاصر را درباره‌ی یک امر مسلم و ساده حتی تورق هم نکرده‌اند»، باید بر سر «یک اختلاف معقول روش‌شناختی» مباحثه کنیم، بسیار خوب است. اما موافق نیستم که «توضیحات کافی داده شد». و توئیت اول که آن توضیحات بعدی را هم در دل نداشت همچنان می‌تواند نمونه‌ی خوبی باشد از یک موضع‌گیری جهت‌دار.

موضع، هرچند کوتاه و توئیتی باید حکیمانه و عقلانی باشد. و شمایی که هم صورت‌مسأله را غلط طرح می‌کنید و هم روش‌تان آمیخته به تقلیل و تأویل است، شایسته نیست که به‌جای طرح پرسش و مباحثه، از بدو امر دیدگاه مقابل را تحقیر، به برچسب ایدئولوژی‌زدگی مزین و به قبول نتیجه‌گیری دلبخواه‌ خودتان مجبور ببیند.

همچنین در یادداشت قبلی‌ام کوشیدم برداشت اشتباه شما از ماهیت نمادین این روز ملی را به چالش بکشم که پاسخ آن هم به بحث گذاشته نشده. در عوض نمی‌دانم به چه حکمتی بحث همشهری‌گری را به میان کشیده بودید. ولی حقیر از حدود ۱۲ سال پیش یعنی سال‌ها قبل از ایامی که شما کارآگاهانه ردگیری کرده‌اید، توفیق داشته‌ام برای تالیف کتابچه‌ی «ضربه‌ی دوازدهم» که روایتی است از قیام گوهرشاد، با این موضوع مأنوس باشم.

پیش از آن که دوباره نقاط کور بحث را شفاف کنم، می‌خواهم بپرسم با همین منطق چرا روز جانباز را به چالش نکشیم؟ مثلاً: «در روز ۴ شعبان حضرت عباس فقط به دنیا آمد اما در روز ۱۰ محرم بود که جانباز شد. یعنی تصویب‌کنندگان حتی کتب تاریخ اسلام را تورق هم نکرد‌ه‌اند». البته در این حد شوخی است و همه با این تاریخ آشنایند اما می‌شود نکته‌سنجی‌های ریزتری هم داشت: «با توجه به شباهت وقایعی که در واقعه‌ی عاشورا -که برخی قیام می‌نامندش- رخ داده، چرا حضرت عباس را شهید و امام حسین (ع) را جانباز ننامیم؟ اصلاً که گفته هدف حضرت عباس جانبازی بود؟ از این‌ها مهمتر، چرا تاریخ را امروزی روایت می‌کنیم و اسم جانباز روی حضرت عباس می‌گذاریم؟ جانباز اصطلاحی است برای مجروحان جنگی که پس از انقلاب و در ایام جنگ -که نظام آن را دفاع مقدس می‌نامد- باب شده. تاریخ را تخیلی نخوانیم و برخورد ایدئولوژیک با میراث شیعی خود را کنار بگذاریم و...»!

می‌خواهم بگویم چیزی که شما به روشنی از آن غفلت یا تغافل دارید، جنبه‌ی نمادین این روز است. و من همچنان منتظر پاسخ شما به پرسش قبلی‌ام هستم که اگر تصویب‌کنندگان از شما بپرسند کدام روز را می‌شود نماد حجاب و عفاف قرار داد، پاسخ مطلوب چیست؟

اما برگردیم به توئیت اول‌تان و ببینیم هدفگیری شما چگونه بر روش‌شناسی شما سایه افکنده. اگر مقصود شما از روایت ایدئولوژیک که مدام مثل چماقی بر سر دیگران می‌کوبید، روایتی مبتنی بر یک آگاهی کاذب و متأثر از منافع یا آرمان‌های ساختگی است، خوب است دقت کنید ببینید آیا ایدئولوژی‌ستیزی فرضی شما و نذر و قسم شداد و غلاظی که برای نقد روایت رسمی به هر طریق دارید، خودش به کلیشه و ایدئولوژی جدیدی بدل نشده که پایه‌هایش بر تغافل، تکلّف، تقلیل و تأویل است؟

از خطاهای معمول دانشگاهیان ما این است که به جای اخذ تئوری‌های خود از واقعیت، واقعیت‌ها را آنقدر کوچک و بزرگ می‌کنند تا در قاب تئوری‌های عمدتاً وارداتی‌شان بگنجد. این جا هم «نام‌گذاری روز قیام گوهرشاد» باید مؤیدی باشد بر تئوری فربهی مناسکی و مناسک‌سازی دولتی جمهوری اسلامی. پس جوری سراغ تحلیل و کم کم تحویل و تقلیل قصه می‌رویم که تا می‌شود شواهد مناسب نظریه‌ی خود را فراهم آوریم.


▫️مقدمه‌ی اول توئیت:
«۲۱ تیر را روز حجاب نامیده‌اند»!

خیر؛ این «روز عفاف و حجاب» است و اغلب هم همین طور صدایش می‌زنند. هرچند اگر فقط روز حجاب هم باشد، حجاب نمادی جهانی حتی برای عفاف بوده و هست. اما فارغ از بحث نمادین، این روز اصلاً چنین اسم کوتاهی که شما با مغالطه‌ی «نقل قول ناقص» برایش برشمرده‌اید، نه دارد و نه به آن مشهور است. پس چرا با تکلف، فقط روی «حجاب» تاکید کرده بودید؟ گویا چون مفهوم «عفاف» با تاریخ قیام همپوشانی بیشتری دارد و مناسب نتیجه‌ی مطلوب‌تان (یعنی انتخاب اشتباه این روز) نبود.

ادامه دارد... 👇


کانال «امّا بعد...»
یادداشت‌های محمدجواد میری
🆔 @smjmiry
جوابیه آقای مظاهری به یادداشت من:

🔸ترور تاریخ با تیر تخیل ایدئولوژیک🔸
پاسخ به نقد آقای میری
✍️ محسن‌حسام مظاهری


احتمالاً‌ نویسنده‌ی محترم این نقد، یادداشت تکمیلی بعدی با عنوان «کشف حجاب نسوان یا اجبار کلاه مردان؟» را ندیده است. مسئله آنقدرها هم پیچیده نیست. و بیش از آنکه اختلاف‌نظر تاریخی باشد، اختلاف روش تحقیقی است. حرف من این است که واقعه‌ی گوهرشاد (که برخی اصرار دارند «قیام» توصیفش کنند) را از بستر واقعی وقوعش خارج نکنید. این واقعه، علی‌الظاهر و براساس اسناد آن زمان، ریشه‌اش اعتراض به اجباری‌شدن کلاه شاپو بود و وقتی آن برخورد با آقاحسین قمی شد، گروهی از مردم به تحریک بهلول در گوهرشاد اعتراض کردند و این اعتراض شدیدا سرکوب شد. اینکه آسمان و ریسمان به هم ببافیم که بگوییم نه، دلیل «قیام» فراتر از اعتراض به برخورد با یک عالم و قانون کلاه بوده و معترضان مشهدی آنقدر بصیرت داشته‌اند که قانون چند ماه بعد را پیش‌بینی کنند و... یک تقریر دل‌به‌خواهی و سیاسی از تاریخ است.
برای پذیرش چنین مدعایی نیاز به سند و دلیل است. بسم‌الله. مستنداتش کو؟ مصاحبه‌هایی که چند دهه بعدتر آقای سینا واحد با برخی از شاهدان واقعه (که دیگر به سنین سالمندی رسیده بودند) گرفته یا خاطراتی که مرحوم بهلول سالها بعد بیان کرده (در کتابی که پر از تناقض است) منطقاً اسناد معتبر و قابل اتکایی نیستند. آن‌هم وقتی در اسناد دست اول (ازجمله اسناد شهربانی مشهد که در یادداشت قبلی اشاره کردم) معارض جدی دارند. تحلیل‌های ذهنی هم تا وقتی مستند به اسناد معتبر نباشند، در حد تخیل تاریخ یا بهترین حالت فرضیه‌ی تاریخی باقی می‌مانند.
از این گذشته، پذیرش فرض این دوستان، حفره‌های زیادی دارد که به این آسانی‌ها پر نمی‌شوند. مثل اینکه اگر بحث کشف حجاب بود، چرا دقیقا در تیرماه اعتراض رخ داد؟ کشف حجاب که نشانه‌هایش از سالها قبل، لااقل از اواخر 1306 مشهود بود. رقص دختران در جشن شیراز هم که مربوط به فروردین‌ماه است. چرا معترضان چندماه صبر کردند تا دقیقا بعد از ابلاغ قانون اجباری‌شدن کلاه شاپو به واقعه چند ماه و چند سال قبل اعتراض کنند؟ دیگر آن‌که چرا مشهد؟ چرا مثلاً در قم یا اصفهان اعتراض نشد و «قیام» شکل نگرفت که زمینه و سابقه‌ی اعتراض هم درشان وجود داشت؟ آیا "بصیرت" همشهری‌های فلان فعال فرهنگی و دوستانش (ازجمله نویسنده همین نقد) که چند سالی است برای برجسته‌سازی واقعه‌ی گوهرشاد فعالیت دارند، بیشتر بوده؟ یا نه؛ مثلاً چون دربین بسیاری از مردان مشهدی استعمال مندیل و شال سفید بر روی سر رسم و سنت بود، کلاه آن‌هم کلاه فرنگی را برنمی‌تابیدند؟ نیاز به ذهن‌خوانی و تخیل نیست وقتی اسنادی مثل نامه‌ی محمدولی اسدی (نایب‌التولیه آستان قدس) به رضاشاه موجود است. یا گزارش منابع رسمی از متن خطابه بهلول.

به گمانم توضیحات کافی داده شد. اینکه که بخواهیم حجاب و عفاف را گرامی بداریم و دنبال مناسبتی در تقویم برای گرامی‌داشت این امر باشیم که ترجیحاً‌ در ابتدای فصل تابستان هم باشد که فصل رونق شل‌حجابی و انتقادات از آن است، دیگر مشکل تاریخ نیست؛ مشکل ماست. اجازه نداریم برای چنین انگیزه‌ای (هرچند هم باارزش باشد) جعل تاریخ کنیم.
1399/4/23
@mohsenhesammazaheri

پاسخ بنده به این جوابیه، در پست‌های بعدی کانال 👇
🆔 @smjmiry
🔻 ترور با تیر توئیتر

نقد روش «گردآوری تورّقی و داوری توئیتی» آقای حسام‌مظاهری درباره‌ی قیام گوهرشاد در ۲۱ تیر


آقای محسن حسام‌مظاهری
سلام
در توئیتی نوشته‌اید: «واقعه گوهرشاد (21 تیر 1314) در واکنش به قانون متحدالشکل کردن البسه مردان رخ داد و نه قانون کشف حجاب زنان که مربوط به چند ماه بعدتر است. با این حال چنین روزی در تقویم کشور "روز حجاب" نامگذاری شده است. یعنی تصویب کنندگان حتی زحمت تورق کتاب تاریخ معاصر را هم به خود نداده‌اند»!

عجب! خوب است پس از آن که از مناسک فربه‌ی روزانه‌ در طعن «دین دولتی» و «دولت دینی» فراغت یافتید، دو کار بکنید:
اولاً تقویم را هم در حد تورق نگاهی دوباره بیندازید تا تعبیر «عفاف و حجاب» که خیلی فراتر از «حجاب» است را ببینید.
ثانیاً به «تورق»تان در کتاب‌های تاریخ، «تعمق» بیشتری بیفزایید.

▫️بله، #قیام_گوهرشاد «در پی قانون» کشف حجاب رخ نداد؛ در مخالفت با خود مسأله‌ی #کشف_حجاب رخ داد! ایرانیان در آن دوران، زنجیره به‌هم‌پیوسته‌ی اقدامات #رضاخان را می‌دیدند، پروپاگاندای همه‌جانبه‌ی مدعیان روشنفکری را درباره‌ی این روش مترقیانه می‌شنیدند و از همه مهم‌تر، کشف حجاب‌های موردی، اما مجلسی و به‌فرموده‌ی حکومت را هم -که حتی از دوره‌ی قاجار سوابقی داشت- رسماً از سر گذرانده بودند:

1308: اجرای قانون اتحاد لباس و ممنوعیت لباس روحانیت بدون مجوز، در شهرها
1309: اجرای قانون اتحاد لباس، در روستاها
1311: آغاز تدریجی ابلاغ محدودیت‌ها در شکل و بازه‌ی زمانی عزاداری برای امام حسین (ع)
1313: ممنوعیت حجاب در مدارس
فروردین 1314: تغییر اجباری کلاه پهلوی به شاپو
فروردین 1314: کشف حجاب و پایکوبی در مراسم مدرسه شاپور شیراز با حضور وزیر معارف!
خرداد 1314: کشف حجاب در مراسم میدان جلالیه تهران

توقع زیادی نیست اگر از یک پژوهشگر اجتماعی بخواهیم به‌جای «گردآوری تورقی» و «داوری توئیتری»، به بازسازی و تحلیل درست ذهنیت عمومی مردم در آن سال‌های ملتهب بپردازد و بعد بگوید که یک «واقعه»، چرا و «در واکنش به» چه رخ داده.

▫️گذشته از این قرائن، روایت شفاهی برخی از متحصنان گوهرشاد نیز که در کتبی همچون «قیام گوهرشاد» (تألیف سینا واحد) و خاطرات بهلول مضبوط است، گواه تفطن آنان به زمینه‌چینی‌های حکومت برای شمشیر کشیدن بر روی حجاب است. البته گویا هم در اعتبار آن‌ها خدشه دارید و هم معتقدید بالاخره حجاب را نباید جای هدف اصلی که لباس بوده بگذاریم!
هرچند آیت‌الله میرزا حسین سبزواری همان سال‌ها در شرح‌حال خود می‌نویسد ساعاتی قبل از حادثه به همراه شیخ مرتضی آشتیانی نزد پاکروان، استاندار وقت خراسان، رفته و گفته بوده‌اند که سه مطالبه دارند: «دستور بدهید دسته‎ی سینه‌زن بیایند به بازار و صحن؛ دستور بدهید که مردم لباس فرنگی نپوشند؛ حجاب از سر زن‌ها برداشته نشود».

جالب است که چقدر روی جابجا نشدن حجاب زنانه و لباس مردانه به‌عنوان اصل و فرع آن لحظات حساسید. اما روشن نیست با کدام منطق احتمال این که حجاب حتی انگیزه‌ای مهم‌تر بوده را نفی می‌کنید و بعد هم توقع دارید انتخاب یک روز نمادین، به گزارش صرف ماوقع روزهای قبل یک واقعه تقلیل پیدا کند!

تازه می‌خواهم در تاریخ جلوتر هم بروم. از کشته‌شدگان مظلوم قیام گوهرشاد بگذریم؛ برای صدها شهید و جانباز شش سال ممنوعیت #حجاب که اغلب نیز زنان بوده‌اند چه روز نمادینی پیشنهاد می‌کنید؟...

▫️القصه، اگر ماجرای کشف حجاب را این گونه از داستان اتحاد لباس تفکیک کنیم و دست آخر بگوییم شهدای گوهرشاد مثلاً در راه لباس بومی‌شان شهید شدند و نه برای حجاب یا آزادی عزاداری، به‌جای نکته‌بینی گرفتار نقطه‌بینی شده‌ایم.

چنین حرفی بی‌شباهت به این نیست که در پاسخ توئیت شما بگوییم اصلاً آنان در اعتراض به حصر آیت‌الله قمی در تهران شهید شدند، نه برای اعتراض به قانون اتحاد لباس! و امیدوارم باز کسی پیدا نشود که توئیت بزند: ۲۱ تیر باید روز ملی کشته شدن (نه اقدام دیگری) در مشهد (نه سایر نقاط) در راه آزادی آیت‌الله قمی (نه هدف دیگری) باشد!

آقای حسام‌مظاهری!
اصرار شما بر این که نامگذاری نمادین ۲۱ تیر بازخوانی معکوس تاریخ است، تقریری اغراق‌شده و مصداق مغالطه‌ی پهلوان پنبه است. طرز استدلال شما که این باشد، از متولیان اجرایی کشور که اصلاً نزد شما معلوم‌الحالند، چه توقعی؟! گمانم تماشای پیشفرض‌زده‌ی دیگران از برج عاج و شلیک تیرهای طعن‌آلود توئیتری به وجه نمادین قیام ۲۱ تیر، روشی معقول برای دغدغه‌‌تان مبنی بر تحقیر گفتمان رسمی حجاب نیست!

▫️قیام گوهرشاد پس از سال‌ها تحریم و سانسور به دست نسلی از منورالفکرها، تازه از زیر گورهای جمعی سر برآورده و قامت راست کرده؛ نفَسش را با تیرهای تحریف نبُریم. باشد که از هول حلیم خودزنی، در دیگ تحریف معنوی تاریخ ایران نیفتیم. ان‌شاءالله.

محمدجواد میری

(متن کامل در کانال بله)
🆔 @smjmiry
Telegram Center
Telegram Center
Канал