✅ بلوغ سیاسی #مشهد و چند نکته درباره فهرستهای #انتخابات شورا
محمدجواد میری
(قسمت اول)
🔻در حالی که فضای لیستبندی انتخاباتی تهران هنوز در حال و هوای دهه هفتاد و هشتاد است، مشهد و تبریز و اهواز و شیراز و... دارند یک بلوغ دهه پنجمی را پشت سر میگذارند. در تهران، فضای سیاسی همچنان همین قدر مبتذل است که با گذاشتن مهندس چمران در صدر و دختر سردار سلیمانی در ذیل، یک لیست انتخاباتی درست میشود. حالا اگر این لیست را قبول نداشته باشی، راهش نوشتن یک لیست دیگر است! همین.
اما اوضاع مثلاً در مشهد از چه قرار است؟ اینجا دعوا نه بر سر لیستها بهعنوان مجموعه نامزدها، بلکه بهعنوان چند هویت و هدف و فرایند مختلف است. ائتلاف مردمی عدالت، نهضت مردمسالاری دینی، مجمع مبین و... نمونههایی بینظیر در فرایند غربال و معرفی نامزدها بودند که در این دوره شکوفایی و درخشندگی ویژهای داشتند و خود منشأ فهرستهای متنوع دیگر در مشهد شدند. تجربههایی که از دهه هفتاد تا امروز با عنوانهایی چون مجمع تبشیر، انجمن طلاب و دانشجویان، مجمع مطالبه، تشکلهای شاخصگرا و... در مشهد پا گرفتند و پیش آمدند، و رویشهای سیاسیای که به برکت نفس مردان دینی و انقلابی در این تشکل و آن تشکل رخ نمودند، حالا چنان جدی شدهاند، که انقلابیهای مشهد خود را مخیر به انتخاب بین فهرستهای انقلابی گوناگون و گلچین کردن نامزدهای مطلوب از میان آنها میبیند.
🔻در این میان جریان سنتی لیستبندی که در دهه هشتاد میکوشید تنها با تقابل و تکفیر، رویشهای سیاسی حزبالله را بایکوت کند، حالا روشهای تقارن و تقلید را هم به ابزارهای خود افزوده و ناچار شده است پابهپای رشد جریان انقلابی در مشهد، سر و شکل لیستبندی خود را درست کند و منطقش را قابل دفاع نشان دهد. کجا سراغ دارید در تهران اصولگرایان سیاسی از هر طیفشان (باهنری تا چمرانی) مجبور باشند برای خودشان فرایند بچینند، مجمع عمومی بسازند، سخنگو بگذارند و وارد بحث گفتمانی شوند؟! این تغییر که حتی در بدنه سنتی اصولگرا در مشهد ایجاد شده (و برخی آن را رشد این جریان میپندارند و برخی آن را تنها پیچیدهسازی نمایش سیاسی میدانند) در هر صورت نتیجه رقابت این جریان با رشد سیاسی حزباللهیهای شهر و تلاش برای عقب نماندن از بلوغ خاص مشهد است. وگرنه آن چه در تهران اتفاق میافتد و از کشور مطالبه میشود چیزی جز همان دوقطبیسازی دروغین فضا و بستن لیست بر اساس حضور سهمخواهانه تشکلهای سیاسی اصولگرا نیست.
🔻اما این پوستاندازی جدی در مشهد، فرصتی برای گفتوگوهایی جدید فراهم کرده که هرگز در سطح ملی مطرح نیست. مثلاً تغییر الگوی اعتماد و مرجعیت سیاسی. اگر در دهه شصت و هفتاد، حزب جمهوری و جامعه روحانیت و مجمع روحانیون مرجع سیاسی بودند، کم کم جای خود را به فرایندهای سیاسی و پرفساد دو جناح و بلکه سه جناح (کارگزاران ایران/ پژمانیسم مشهد) دادند. تجربههای جدید مشهد، مدل سومی است که میخواهد نقاط قوت دو مدل قبل را داشته باشد و نقاط ضعفش را نه. و البته در این مسیر باید به شناسایی نقاط ضعف بالفعل و بالقوه خود هم اهتمام داشته باشد.
🔻موضوع مهم دیگر، رونمایی از دست خالی جناحهای سیاسی درعرصه نظر و عمل است. جالب است که نخبگان انقلابی شهرها میخواهند برای حل مسائل و فعالسازی ظرفیتهای شهرشان حرف بزنند، تصمیم بگیرند و عمل کنند و در پسِ این مراحل به تئوری مدیریت شهری مطابق گفتمان انقلاب برسند، اما جریانات سیاسی میگویند نه، شما باید اول یک دعوای جانانه سر لحاف ملا (که همان به دست گرفتن اداره تکنوکراتی شهر است) بکنید و بعد ببینید قدرت در شهر دست کدام جریان باید باشد و بعد هر جریانی که حاکم شد، باید امورات یومیه بلدیه را هم رتق و فتق کند!
🔻اما یکی دیگر از مهمترین موضوعات، این است که بحث از مقایسه نامزدها فراتر رفته و به مقایسه فرایندها و جریانات رسیده. به راستی کدام فرایند (یا کدام الگوی مرجعیت سیاسی) قابل اعتمادتر است؟ در این باره من چند شاخص پیشنهاد میکنم که در واقع پاسخ به این سوال است که: چرا به فهرست ائتلاف مردمی عدالت رای میدهم؟
ادامه در پست بعد
👇👇👇
@smjmiry