زندگی به سبک شهدا

#حاج_همت
Канал
Логотип телеграм канала زندگی به سبک شهدا
@shohada72_313Продвигать
643
подписчика
32,4 тыс.
фото
32,4 тыс.
видео
2,4 тыс.
ссылок
کانال زندگی به سبک شهدا آیدی کانال: @shohada72_313 ارتباط بامدیرکانال: @Ahmadgholamii ادمین تبادلات: @faramarzaghaei کانال مادرسروش: http://sapp.ir/shohada72_313 کانال مادر ایتا: eitaa.com/shohada72_313
❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️
💚#شـ‌هیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی
به روایت برادرشهید💚

وصـیـت نـامـه


بعد از #شهادتش ،سپردم همه جا را دنبال #وصیت_نامه اش گشتند.🍃
حتی توی وسایلی که در #سوریه جامانده بود.اما وصیت نامه ای در کار نبود.🍃
#تنها چیز مکتوبی که از او موجود است #همان_نامه ای است که برای #همسر #مکرم خو در #شب_شهادت_امیر_المومنین(ع) نوشته بود.☝️
این #وصیت نامه را بعد از #شهادتش منتشر کردم.محض اطمینان،یکبار از #همسر_معززش درباره ی وصیت نامه سوال کردم.🙂
#فرمود:یک بار در #خانه درباره ی وصیت نامه از او پرسیدم،پوستر #شهید_همت را نشان داد و گفت:#وصیت من این است.🙂☝️
#محمودرضا پوستری از حاج همت در اتاق کوچکش روی کمد وسایل شخصی اش چسبانده بود.🙂
روی این پوستر،زیر تصویر #حاج همت این فراز از #وصیت نامه اش نوشته شده بود،با خدای☝️ خود #پیمان بسته ام تا آخرین #قطره خونم در #راه حفظ و حراست از #انقلاب_الهی یک آن آرام و قرار نگیرم.🌹

🌸🌿🌸🌷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى 🌸مُحمَّــــــــدٍ وآلِ مُحَــمَّد🌸ٍ وعَــــجِّلْ فَـــرَجَهُـــم 🌷💫

#کانال_زندگی_به_سبک_شهــدا
📡  @shohada72_313👈
🍃🌺 عاشقانه شهدا
شهید همت
راوی همسر شهید✒️

#قسمت_هفتم
.
ساعت ده شب رسیدیم پاوه ابراهیم نبودگفتند :رفته #مکه
سفارش کرده بود، اگر آمدیم فلان اتاق را برای ما گذاشته کنار.
اتاق ما را داده بودند به کسانی دیگر، جا نداشتند.
مجبور شدند اتاق اداری خود ابراهیم را بدهند به ما.
چند روز اتاق دست  ما بود،و ما توی یکی از مدارس مشغول کار شدیم. من شده بودم دبیر پرورشی.
خبر آمد که ابراهیم از مکه برگشته و حالا دیگر بهش می گویند :#حاج_همت
برام مهم نبود، خبر هایی که از عملیات بهم می رسید مهم بودواین که برم به مدیر مدرسه پیشنهاد کنم به مناسبت روزی که در پیش داشتیم (مناسبتش یادم نیست) از مسئولی دعوت کنیم برای بچه‌ها صحبت کند.
قبول کرد، گفت :خیلی هم خوب است. اتفاقا من یکی رو می شناسم که خیلی هم خوب حرف می زند
🍃🌺

_کی؟
_فرمانده سپاه پاوه، برادر همت.
_نه،نه،او نه. او سرش خیلی شلوغ ست، من خودم خبر دارم، فرماندار پاوه فکر کنم بهتر باشد. آره او حتماً بهتره
_چه فرقی می کند؟
_فرق، خب چرا،حتماً دارد.
باید برویم سراغ کسی که "نه"نشنویم.
من خودم آنجا بودم و دیدم، سرش خیلی کار ریخته همان فرماندار که گفتم
_باشه، هر چی شما بگید.
نفس راحتی کشیدم.
برنامه را تنظیم کردیم، با فرمانده هم هماهنگ شد.
یک ساعت قبل از شروع برنامه تلفن زدند گفتند :
فرماندار حالشان به شدت بد شده و نمی تواند تشریف بیاورند خدمت شما. معذرت خواستند و گفتنددفعه بعد.
🍃🌺
2مدیر مان هم زنگ زد به ابراهیم، بدون اینکه با من مشورت کند. او هم قبول کرده بود بیاید.
نمی خواستم بفهمد من باز آمده ام پاوه.
رفتم توی کتابخانه مدرسه نشستم، که در زیر زمین بود. نمی خواستم ببینمش تا باز حرفی پیش بیاید.

مدیر مدرسه چند بار فرستاد دنبالم که الان مهمان مان می آید. شما توی دفتر باشید تا اگر آمدند بروید پیشواز شان
سرایدار مدرسه هم هی می آمد، می گفت :برادر همت می خواهد بیاید.
نگو فارسی را درست نمی توانسته بگوید و باید می گفت :برادر همت آمدن

🍃🌺

آن قدر رفت و آمد تا اینکه عصبانی شدم، آمدم بالا تا رک و راست بگویم کار دارم نمی توانم بیایم، یا اصلا نمی آیم...
که دیدم ابراهیم نشسته توی دفتر، با سری از ته تراشیده، لاغر و آفتاب سوخته، و لبخندی که دیگر پنهانش نمی کرد. بلند شد و سلام کرد، گفت :خوش آمدم به خانه خودم پاوه.
فرداش باز آمد خواستگاری، با واسطه ی خانم یکی از دوستانش. مثل اینکه داشت براش گران هم تمام می شد
چون واسطه اتمام حجت کرد که من باید یک چیز را از شما پنهان نکنم

گفتم :چی را؟

🍃🌺

گفت :اینکه خیلی ها سر#شهید شدن حاجی قسم خوردند. او کسی نیست که موندنی باشه
گفتم :مگرمن هستم؟

#شهید_ابراهیم_همت
فرازی از صحبتهای شهید همت
در جمع نیروهای لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)
آذر ۶۲ اردوگاه قلاجه

داستان از بسیجی که در گردان مالک روی سیم خاردار می خوابد و می گوید پایتان را روی من بگذارید و رد شوید بچه های بسیجی پا بر روی پشتش می گذارند و می گذرند او روی سیم خاردار می خوابد یک مین زیر شکمش منفجر میشود و شهیدش میکند
کسی این قدر عاشق؟مگر عشق بدون شناخت می شود؟عشق بدون شناخت معنا ندارد این شناخت می خواهد که یکی روی مین بخوابد سینه اش را بگذارد روی سیم خاردار تا دیگران از روی بدن او رد شوند شوخی نیست

تا درک نباشد نیت ها پاک نمی شود

برگرفته از کتاب "ماه همراه بچه هاست"

#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#شهید_ابراهیم_همت
#شهید_همت
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#همت
#حاج_همت
#حاجی
#اردوگاه_قلاجه
#گردان_مالک
#ماه_همراه_بچه_هاست
@shohada72_313
#حاج_همت دفترچه کوچکی داشت
که در آن چیزهای مختلفی نوشته بود.
یک قسمت این دفتر، مخصوص نام دوستان #شهید او بود. اسم شخص را نوشته بود و در مقابلش هم، منطقه عملیاتی که در آن شهید شده بود.

یکی، دو ماه قبل از شهادتش،
در اسلام‌آباد این دفترچه را دیدم. نام سیزده نفر در آن ثبت شده بود و جای نفر چهاردهم، یک خط تیره کشیده شده بود.

پرسیدم: «این چهاردهمی ‌کیه؟ چرا ننوشته‌ای؟»

گفت: «این را دیگر تو باید دعا کنی!»

@shohada72_313
#حاج_همت دفترچه کوچکی داشت
که در آن چیزهای مختلفی نوشته بود.
یک قسمت این دفتر، مخصوص نام دوستان #شهید او بود. اسم شخص را نوشته بود و در مقابلش هم، منطقه عملیاتی که در آن شهید شده بود.

یکی، دو ماه قبل از شهادتش،
در اسلام‌آباد این دفترچه را دیدم. نام سیزده نفر در آن ثبت شده بود و جای نفر چهاردهم، یک خط تیره کشیده شده بود.

پرسیدم: «این چهاردهمی ‌کیه؟ چرا ننوشته‌ای؟»

گفت: «این را دیگر تو باید دعا کنی!»

@shohada72_313
#حاج_همت ساعاتی قبل از عملیات رمضان:
"ارتش عراق، در رابطه با این رزمنده های موتورسوار ما یک تحلیل جالبی به عمل آورده است که سند آن را ما در حملۀ فتح خرمشهر از سنگرهای دشمن به دست آوردیم مضمون سند این بود که سربازهای عراقی این قدر که از این موتور سوارهای #بسیجی ما وحشت دارند، از فانتوم های ایرانی نمی ترسند."

#شهید_ابراهیم_همت
#شهید_محمدابراهیم_همت #لشکر۲۷محمدرسول‌الله
#فرماندهان @shohada72_313
یک قمقمه، دوازده سرباز
ارتباط گردان کمیل با مقر قطع شد. 

آخرین حرف را بچه ها به #حاج_همت گفتند:
«حاجی به امام بگو ما #عاشورایی جنگیدیم» و حاج همت شاید آن سوی بی سیم فقط می توانست سر بکوبد به جعبه های فشنگ و اشک بریزد

نه آ#ب رسید و نه غذا...😭
#دوازده_نفر با یک قمقمه سر کردند.

عراقی ها که به کانال رسیدند اکثر بچه ها از تشنگی شهید شده بودند.
بقیه را هم تیرخلاص زدند.

بچه ها در قتلگاه ماندند برای همیشه😭

قتلگاهی پر از لب های تشنه و پر از #لاله هایی که سال ها بعد نیز با یک سوراخ در جمجمه های پر از گل پیدا می شوند، و می شوند #شهیدگمنام🌷


#یادشان_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم