شعری برای مشاعره

Канал
Искусство и дизайн
Музыка
Юмор и развлечения
Политика
Персидский
Логотип телеграм канала شعری برای مشاعره
@sheromoshaereПродвигать
2,25 тыс.
подписчиков
3,16 тыс.
фото
383
видео
146
ссылок
استکانی شعر دم کردم برایت تر کن از چای غزل هایم گلویی @L95400402
در ساغر تو چیست که با جرعهٔ نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می‌کنی

#هوشنگ_ابتهاج
داستانِ‌ شیشه‌ و سنگ است،وصفِ عشق ‌ودل

هـر چـه عـشـقت بیشتر بـاشـد شکستن بیشتر ...

#مجتبی_خوش_زبان‌
دست و دل ما هرچه تهی‌تر خوشتر
و آزادی دل ز هرچه خوشتر خوشتر

عیش خوش مفلسانه یک چشم زدن
از حشمت صد هزار قیصر خوشتر....

#مولانا
دوستت میدارم و بیهوده پنهان میکنم
خلق میدانند و من انکارایشان میکنم

عشق بی هنگام من تا از گریبان سر کشید
از غم رسوا شدن سر درگریبان میکنم

#سیمین_بهبهانی
در میکده رُهبانم و در صومعه عابد
گَه معتکف دِیرَم و گَه ساکنِ مسجد

#شیخ_بهایی

دلم به آمدنت مشت زد به سینه که آه


همان که خواهدم از تو ربود، می‌آید..
#حسین_منزوی

در سینه‌ی من جز غم بسیار کسی نیست
در شهر تو جز سایه و دیوار کسی نیست

عاشق شدنم معنی آواره شدن داشت
آواره‌تر از مرد گرفتار کسی نیست

از قهوه‌ی چشم تو غلط بود سرودن
در کافه‌ی بی‌ذوقِ تو انگار کسی نیست

تنظیم نشد نبض من و شنبه‌ی بی تو
جز جمعه در این مرد عزادار کسی نیست

هی قافیه بر پیرهنت اشک بریزد
دلتنگ بخوانی که کسی یار کسی نیست...

هادی_نژادهاشمی

در ماجرای ما سری سامان نمی گیرد
بیدار شو! در دوزخی، باران نمی گیرد

عشق این دبیر پیر با یک قطره اشک ما
این امتحان سخت را آسان نمی گیرد

پیغمبری هستم که قوم کافر خود را
هرقدر نفرین می کند طوفان نمی گیرد

تنهایی ام با هیچ جمعی پر نخواهد شد
تن-ها خودش جمعست، دیگر "آن" نمی گیرد

پشت سر از عشق برگشته دعایی نیست
روی سر مرتد کسی قرآن نمی گیرد

پا بر سرم بگذار و بالاتر برو ای دوست
بی مرگ برفی، چشمه ای جریان نمی گیرد

وقتی بنا به زجر باشد عمر طولانیست
با خوش خیالی عمر ما پایان نمی گیرد ...



حسين_زحمتكش
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

#حافظ

دلی دارم خریدار محبت
کز او گرم است بازار محبت

لباسی دوختم بر قامت دل
زپود محنت و تار محبت


باباطاهر🌺

دلت نسوزد اگر من همیشه تنهایم


به جز خدا و غزل با کسی نمی جوشم



علی_کریمیان
لحظه ای بغض
نـشد حـفظ کـنم چشمم را


در دل ابــــــر
نگهداری باران سخت است




کاظم_بهمنی
دنیا مرا فروخت،ولے ڪاش دست ڪم




چون بردگان مرا به تماشا نمے گذاشت

#فاضل_نظری
در کدامین قدَمت دفن شدم وقتی که




کفنِ روی تنم را به تو نسبت دادند...



مریم_قهرمانلو
دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید
امشب بیا که نیست به فردا تقبلی

گردون ز جمع ما همه تفریق می کند
با این حساب باز نماند تفاضلی


#شهریار


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان

و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را

زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده‌اند

#احمد_شاملو

دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمین...




خود نعشِ خود به شانه گرفتم، گریستم



عفیف_باختری
دست به دست مدعی شانه به شانه می روی
آه که با رقیب من جانب خانه می روی

بی خبر از کنار من ای نفس سپیده دم
گرم تر از شرارۀ آه شبانه می روی

من به زبان اشک خود می دهمت سلام و تو
بر سر آتش دلم همچو زبانه می روی

در نگه نیاز من موج امید ها تویی
وه که چه مست و بی خبر سوی کرانه می روی

گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد
تا به مراد مدعی همچو زمانه میروی

حال که داستان من بهر تو شد فسانه ای
باز بگو به خواب خوش با چه فسانه می روی؟



شفیعی_کدکنی
در وادی عشق ِ تــو دلم خسته ترین است
وای از دل دیوانه که دل بسته ترین است

رفتن نتــوانم به رهــی گر تو نباشــی
در راه ِ غمت گام ِ من آهسته ترین است

من زخمــی ِ صد دشنه ی آلوده به زهــرم
باکی نبود ... زخــم ِ تو برجسته ترین است

تسلیــم قضا و قدرم در سفــر ِ جان
در مذهب ِ عشق دیده ی من بسته ترین است

در الفت ِ دیــرینه ی غم با من رســوا
پیــوند غم عشق تو ... پــیوسته ترین است..

دلبر شیرین بازیگوش من...
عطر تو پیچیده در آغوش من...

شهر از بوی نگاهت پر شده...
گل فروشان نانشان آجر شده...

کس ندیده مثل تو این گونه یار...
کوزه ای لبریز و چشمانی خمار...

دلبر من ،ماه بازیگوش من...
بی تو میپیچد به خود آغوش من...

تا لبت ساییده بر فنجان من...
جسم غم جاری شده در جان من...

آه ،لب اینقدر آفت خیز نیست...
تشنه را از بوسه ات پرهیز نیست...

طعم باران میدهد لبهای تو...
مزه جان میدهد لبهای تو...

کاشکی من میشدم خال لبت...
مثنوی هایم همه مال لبت...

Ещё