. مردمان چهارگونهاند: آدمی که بیشترینش حیوان و پارهای از او انسان است. آدمی که نیمش حیوان است و نیم دیگرش انسان. انسانی که بیشترینش انسان است و پارهای از او حیوان و انسانی که تمام و کمال، انسان است. اما گونهی نخست، هرگز در اندیشهی کمال و معرفت نیست. دومین گونه، در آرزوی کمال است امّا برای به دست آوردن آن تلاشی نمیکند. سومین گونه میاندیشد؛ آرزو میکند؛ ایمان و اشتیاق دارد و برای رسیدن به هدف، خویشتن را به هر ریسمانی میآویزد. لیک چهارمین گونه، به ماورای رؤیا،فکر،ایمان و اشتیاق و تلاش رسیده است؛ و نه ستایش دیگران او را اغوا میکند و نه سرزنش مردمان او را میآزارد. سومین گونه، بیش از دیگر گونهها شایستهی ستایش، آمرزش و مهر است زیرا وی نه تنها با «حیوانیت» درون خویش میجنگد؛ بلکه با کسانی که هنوز بیشتر وجودشان حیوان و کسانی که نیمی از وجودشان حیوان است؛ مبارزه میکند. اینان پیوسته در مسیرش دام میگسترند تا بُعد حیوانی وجودش را بر انسانیتش پیروز گردانند تا در شمار یکی از آنان و آغلشان گردد. . ۲ مردمان بر دو گونهاند: خموش وُ گویا. من آن گونهی انسانی خموشم و دیگران همه گویا. ارادهی ازلی برای حکمتی، بر دهان گنگان و شیرخوارگان، مهر سکوت نهاده و اینان خموشند. من امّا به خواست خویش، زبان در کام کشیدهام. شیرینی سکوت را دریافتهام حال آن که گویندگان، تلخکامی و شرنگ سخن را در نیافتهاند. از این روی سکوت کردهام و مردمان همچنان در سخناند! . ۳ ■عشق خود را با دستان خویش ذبح کردم؛ زیرا فراتر از تحمل تنم، و فروتر از شور و شوق روحم بود!
. منتشر شد. عاشقانههای نزار قبانی شهرهی همگان است، چراکه وی با زبانی سهل و ممتنع توانسته به لایههای فراموششدهی کوچه و بازار نفوذ کند و با ظرافتها و ظرفیتهای زبانی و شعری خویش، شعرهای عاشقانهی ناب و جاودانهای بیافریند. نزار قبانی، کاشفِ حالات و آنات روزمرهی زندگانیست و آنها را چُنان ظریف و زیبا در شعر خویش بکار میگیرد، گویی که برای نخستینبار بر انسان تجلّی میکنند و انسان با آنها مواجههای زیباییشناختی و شاعرانه میکند. راز زیبایی و جاودانگی شعرهای نزار قبانی این است که وی امور روزمره و کلیشهای را به سطح شعر و شاعرانگی ارتقا میدهد و از رهگذر آنها تصاویر بلاغی و شاعرانهی بکر و پرشور و پرتپشی میآفریند. عشق، برای نزار قبانی رویکردی صرفا عاشقانه و بروندادی عاطفی نیست، بلکه روند و فرآیندی معرفتشناختی است که به خویشتنشناختی وُ دیگرشناسی میانجامد. نزارقبانی در مقام سوژه، چنان ابژهی عشق را از آنِ خویش میکند که با آن اینهمانی، به اتحّاد و یگانگی میرسد. بهطوریکه او، معشوق میشود و معشوق، او. به زبانِ دیگر، وی آنگونه در معشوق زمینی مستغرق میشود که ذوق وُ پسندش، ذوق وُ پسندِ معشوق میگردد امّا بدین معنا نیست که فردیّت و تشخّص خویش را از دست میدهد بلکه به فردیّت و تشخّصی از نوعی دگر دست مییازد. شعرهای نزار قبانی بواقع ترجمانِ شاعرانگیِ زندگیاند. وی کوچکترین و مغفولترین کارها و حالات روزمره را به شعر و شور مبدّل کرده است. کارهایی چون: خوردنِ قهوه در قهوهخانهای متروک با معشوق، خواندنِ روزنامه، تماشای تلویزیون، راهرفتن زیر باران با معشوق، سیگار کشیدن کنار معشوق و غرق شدن در افسونش، شانهکردنِ موی محبوب وُ بافتنِ گیسوانش، بیان و خلقِ نگاهی شاعرانه از رنگِ پیراهن وُ رژ لب معشوق، سرمه، گوشواره، انگشتر، خلخال، پالتو، عطرهای زنانه و حالاتی از این قبیل. مجموعهشعر «مسافر آینه» در ۲۵۹ صفحه و از چندین دفتر شعری مشهور نزار قبانی گردآوری و ترجمه شده است. . پن: مجموعهشعر «مسافر» را میتوانید از وبسایت نشر روزگار، فروشگاه 30 بوک، دیجیکالا، پیج نشر روزگار و نیز پیج کافه سلمی تهیه کنید. . کتاب #مسافر_آینه #نزار_قبانی برگردان: #صالح_بوعذار ویراستار #شادیه_غفاری انتشار: دیماه ۱۴۰۲. . #نشر_روزگار #روزگار #ادبیات_عرب #شعر_عاشقانه #عشق #ترجمه #نزار_قبانی #آدونیس #أدونیس #محمود_درویش