اینجا صبح است پر از تاریکیِ مطلق و ماه به حجله گاه آسمان میرود من ایستاده خوابیده ام در خاطراتیکه بی تو بر تن هزار کوچه پیچیده ام آه که لبخندم موریانه ایست که هر ثانیه میجود مغزِ شادی من را... ------ #مستوره_کوردستانی
در مورد این اثر دوست عزیزمان همان طور که می دانیم صبح هوا رو به روشنی می رود و ماه از آسمان محو می شود. و آدم ها از خواب بیدار می شوند تا به کارشان برسند و در حالی که صبح شده شاعر ایستاده خوابیده است و خاطراتی را مرور می کند بدون معشوق ...
اینجا گفتند :
اینجا صبح است پر از تاریکی مطلق و ماه به حجله گاه آسمان می رود من ایستاده خوابیده ام...
🦋🦋🦋🦋 کلمات زیادی را میشود حذف کرد و فعل را ابتدا آورد و فضاسازی رو به گونه ای تغییر می دهیم که زیباتر میشود.
مثلا به این صورت :
ایستاده خوابیدهام میان ظلمت صبحگاهی که کوچههای آویزان از آسمان تحریم کردند ماه را و نقش لبخندهای بی لب مانده روی زمین
❤️❤️❤️❤️❤️ فانوس دریایی، بیچراغ چشمان ماه خندید ساحل آشوب جزر مد متن سجدگاه پریان عاشق سطر آب متبرک جزر شُکر حضور مد غرق سرور ماه در آغوش آب بی تاب می لرزد...... ❤️❤️❤️❤️❤️
_ببخشید خانم گل سرخها شاخهای چند؟ دخترک به گلها خیره شد گونههایش سرخ شد یکباره باغی از انار در چهرهاش رویید رنگینکمانی سرخپوش حلقه زد دور گلفروشی همه چیز سرخ بود اما بوی خون نمیداد امروز که میخواهم بنویسمش مدادم بیآنکه کارخانه بخواهد قرمز مینویسد چقدر به ما میآید که شعر سپید را سُرخانه ادامه دهیم زبانههای سرخ نوشته میشوند و ما سرخ میخندیم اما از این شعر بوی خون هرگز به مشام نخواهد رسید