این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
چگونگی تغییر فرهنگ دلبری _دلدادگی سنت ما به فرهنگ مخ زنی :
دیگر جهان، خلاف تمام گذشته ها که اغلب بستر عشق های طولانی مدت بود جهان عشق های لحظه ای، موقت و گذرا شده است. در گذشته پروسه ای به مدت حتی یک عمر طی می شد برای دل بردن و دل به دست آوردن _دلبری و دلدادگی_اما در تغزل کپسولی آیکونیکال پدیده ای رخ می دهد با نام مخ زدن، بنا بر این جای عشق های رنجادردآلود و هجران مند را حال و روزمرگی عاشقانه امپرسیونیستی و زودگذر گرفته اند و دیگر کمتر شاهد عشق های عمیق دیروزینه هستیم. تغزل آیکونیکال، خاص عشق بازی آدم های باحال است، نه آدم حسابی ها! در گذشته عاشق و معشوق در امتداد زمان طولانی ای که در پروسه ای عاشقانه آن را طی می کردند، با نوشتن نامه، با انتظار کشیدن ها و... می خواستند که خود را به آدم حسابی های زندگی هم تبدیل کنند اما امروزه عشق های کپسولی آیکونیکال آن معنا مندی آدم حسابی واره را ندارند و به یک نامعنا مندی انتقال عاطفه ی آیکونیکال تبدیل شده اند و جز حال خوش و زودگذر پشتوانه ای ندارند
بیش از صد شاعر عریانیست در اثر جریان ساز دیگری از پیشگامان اتفاق فلسفی ادبی جهان پیشکش به #آرش_آذرپیک، آغازگر عصر عریانیسم _بنیانگذار مکتب اصالت کلمه و دیگر مکاتب عریانیستی.
:معیار و مکیال همه ارزش گذاری های ناطبیعی گرایانه خود ماییم و بر همین نگرگاه نا ریشه مند خود تعیین کرده ایم که الاغ جاهل، هدهد دانا، جغد شوم، کبوتر مبارک، طاووس زیبا، کرکس زشت، بز ترسو، و...باشد، بی آنکه هرگز بیندیشیم چرا به قول سهراب سپهری در قفس هیچ کسی کرکس نیست،؟! و یا اینکه چنین روی قانون علف پا می گذاریم. شعر طبیعی (شعر سبز) بازگشتی آوانگارد به قانون علف است، نه به قانون بشر. و در آن دو گانه انگاری هایی همانند خیر و شر بودگی، زشت و زیبا بودگی و بد و خوب بودگی بسیاری از پدیدار ها در جهان نماد ها، تمثیل ها، آرکی تایپ ها و سمبل ها که تاکنون بر پدیدار شناسی طبیعت و هستی حاکم بوده کلا از مقام اعتبار خلع می شوند و به تبع آن استعاره ها و تشبیه هایی که غالبا و اکثرا بر مبنای همین قضاوت های غیر طبیعی زیبایی شناسیک شکل گرفته اند، از اندیشه و نگاهمان رخت بر می بندند ادامه دارد...
دکتر علی تسلیمی دو عنوان دانشورانه برای مشخص کردن تمایز مکاتب ادبی و مکاتب نقد ادبی پیشنهاد داده اند که در تفاوت گذاری برای درک این دو شاخه ی جدا اما هم شانه ادبیات پیشرو بسیار راه گشاست. بنا بر پیشنهاد دکتر تسلیمی می توان گفت مکتب ادبی اصالت کلمه مکتبی برای نوشتن است با پیشنهاد و معرفی گونه ها و ژانر های جدید ادبی، و مکتب نقد عمیق گرا مکتبی است برای خوانش متون ادبی از آغاز ادبیات جهان تا همیشه.
از مکاتب ادبی(مکاتبی برای نوشتن) : مکتب کلاسیسیسم، رومانتیسیسم، رئالیسم، سمبولیسم، ناتورالیسم و مکتب اصالت کلمه.
از مکاتب نقد ادبی(مکاتبی برای خوانش متون): مکتب فرمالیسم، مکتب ساختار گرایی، نحله ی نقد نو، و مکتب شالوده شکنی* دریدا و مکتب نقد عمیق گرا(عریانیسم)
* شوربختانه به علت بدفهمی برخی به اصطلاح آوانگاردیست ها در ایران طرز نوشتن شعر خود را شالوده شکنی می نامند در حالی که این نحله، مکتبی برای نقد متون ادبی است نه سبکی برای نوشتن.