#برگه_شوندان فراشعر «اشراق »
دریا
ماهی
◾️باد
دریا
موج
◾️ماهی سرگردان
◾️◾️《 کودکی در گذشته ام
که آفتاب را آبی می کشید
و آسمان را بنفش ،
سراغم آمده بود 》
《 دست بردار از این توهمات زن 》
《 از آبی و بنفش هم اگر عبور کنم ، کودک .. کودک ..کودک ... پشت سدی به ضخامت خاطره گیر افتاده ام ..》
نگاه مرد بر می گردد
و ما
ادامه متن را
از کوبیده شدن درب اتاق داریم ..
« یعنی مرد ؟»
«مخاطب جان ، او هم درد خودش را دارد درک کنیم »
و سطر اتاق
هنوز در حال نوشته شدن است
زن
زن و اتاق
زن و اتاق و تنهایی
زن و اتاق و تنهایی و بغض
ماه خودش را
از سقف فرو میریزد
زن و نقره و دیوانگی بیشتر
مربع
مکعب
مثلث
زن در اشکال محصور و
هزار تکه ی خود را
در لیوانی که سوی آینه پرتاب می کند
می یابد ...
زن از خودش بیرون می آید ...
زن از خودش بیرون می آید ...
زن از خودش بیرون می آید ...
زن از خودش بیرون می آید ...
《سلام 》
《 چقدر من ! یعنی چگونه حساب کرده است دنیا 》
《ضرب در بی نهایت شده ای 》
《 یعنی درون من ؟ 》
《صدا ..صدا ...صدا ...صدا ..》
و سکوت زن ..
خش خش سکه
لاک و ماتیک و آرایشگاه
دنیا موهایش را شانه می زند ...
《 برگردید سر جایتان، مغزم سوت می کشد》
و صدا ها تکرار می کنند:
《خودت برگرد ، من خود تر از تو ام 》
《خودت برگرد ، من خود تر از تو ام 》
《خودت برگرد ، من خود تر از تو ام 》
《خودت برگرد من خود تر از تو ام 》
سر میان دستان زن ، فشار و جیغ
《وای خدای من ...خاموش شوید 》
در باز می شود
《 چه شده است این همه صدا را ؟》
اشک های زن
《نمی دانم ...، کدام من است آه ، کدام من تر است ؟》
◾️◾️مرد
زن
زن
زن
پارک
◾️مرد
زن
زن
قدم
◾️مرد
زن
بوسه
◾️آغوش
◾️◾️《 الان صدا می شنود ؟》
《نه آقای دکتر .. در فصل پرواز یک هفته آرامش 》
پارک امتداد می شود
بنفش و آبی و نقره ای پاک می شوند
قدم امتداد می شود
ماه به سینه ی بی کران آسمان می چسبد
بوسه امتداد می شود
و آینه
هم افزایی تکه های خود را
در اتاق خواب ..
صداها خاموش
و زن آهسته سمت "یک" حرکت می کند ...
◾️ماهی عاشق
دریا
دریا
دریا
دریا
#آریو_همتیhttps://t.center/shavandanpage