#برگه_شوندان #نگاهی استوره شناسانه به شعر
#گل_سرخ #فروغ_فرخزاد #بخش_نخستگل سرخ
گل سرخ
گل سرخ
او مرا برد به باغ گل سرخ/ و به گیسوهای مضطربم در تاریکی/ گل سرخی زد/ و سرانجام/ روی برگ گل سرخی با من خوابید/ای کبوترهای مفلوج/ ای درختان بیتجربه یائسه/ ای پنجرههای کور/زیر قلبم و در اعماق کمرگاهم، اکنون/ گل سرخی دارد و میروید/ گل سرخ/ سرخ/ مثل پیک پرچم در/ رستاخیز / آه من، آبستن هستم/ آبستن، آبستن.
گل سرخ
گل سرخ
گل سرخ
اسطورهها دارنده نظامی طبیعی از رمز و نشانهها هستند که ما را به فهم متنها و زیرساختهای آن هدایت میکنند این نشانهها تقابل دوگانه زمان و مکان، خوبی و بدی، زشتی و زیبایی، غم و شادی، عشق و نفرت را برای ما آشکار میکنند. بهطور مثال در فرهنگ هند و اروپایی رنگ سیاه نماد اهریمن و بدیمنی است و رنگ سپید نشانهی نور و روشنایی و خوشیمنی در اوستا.
تیشتر ایزدبانوی آبها به پیکر اسبسفید با اپوش دیو خشکسالی به شکل اسب میجنگد(اوستا،۳۳۴،ج۱)
رنگ سرخ نماد حرکت، زایش، نیرو، عشق و نیز خون و جنین است، رنگی در مفهومی که به نوعی این دو معنا در بیشتر نمادهای اسطورهای باهم مرتبط اند.
به عنوان مثال از ریزش خون سیاوش، گل سیاوشان میروید و از ریزش خون آدونیس هم گل سرخ، و رنگ سرخ با حرکت و حیات و زندگی قرین است و از جانبی با عشق و آمیزش، رنگ سرخ رنگ میانه است و سعی میشود از بعد منفی آن پرهیز شود. در باور ایرانی گاهی رنگ سرخ مفهومی منفی پیدا میکند. مثلا رختخواب زائو نباید سرخرنگ باشد یا تسلط رنگ سرخ در رنگینکمان یا ماهگرفتگی، نشان از خونریزی نزدیک دارد یا در مراسم تعزیهخوانی مخالفخوانان امامان لباسی سرخ بر تن دارند مثلا شمر در روز عاشورا در تعزیه با لباس قرمز نمایان میشود یعنی رنگ سرخ سرشتی دوگانه دارد. اما همین رنگ سرخ در سویهای دیگر میتواند پلیدیها و بلاها را دور کند. بهعنوان مثال گاهی پوشیدن جامهی سرخرنگ در جنگها برای غلبه بر جانب مخالف است. حیوانات درنده را نیز با روشنکردن آتشی در تاریکی انسان از خود میراند.
در آغاز شعر، راوی سهبار از گل سرخ به تاکید استفاده کرده است و این نشان میدهد که این گیاه با رنگ سرخ برای او بسیار مهم است و میتواند نقش بارزی در ادامهی شعر داشته باشد.
- او مرا برد به باغ گل سرخ/ و به گیسوهای مضطربم در تاریکی/گل سرخی زد/و سرانجام/ روی برگ گل سرخی با من خوابید.
وجه اسطورهای و مثبت گل سرخ در فرهنگ ما که نماد پاکی، زایندگی، ایثار و تولد زایش و زیبایی و معصومیت است در این بند آشکار میشود؛ پس از تاکید گل سرخ در بند اول نشان از اهمیت آن در این شعر میدهد؛ این یکی از شاخصههای مهم شعر فروغ است که ناگهان از سکوت به صدا درمیآید و در پایان، شعر را از صدا به سکوت میبرد و این باید از سرچشمههای اسطورهای و ناخودآگاه شعر باشد و هم به شعر خاصیت ارجاعی میدهد و به ذهن سپردن آن را آسانتر میسازد:
-دلم گرفته است/ به ایوان میروم/ و دستم را به پوست کشیدهی شب میکشم
دیگر اینکه نوعی معصومیت کودکانه به شعر میدهد زیرا کودکان بیشتر کلمات را با تکرار و تاکید میآغازند و یا به پایان میبرند و این خود دلیل اسطورهگی این شعر و شعرهای دیگر فروغ است.
چرا که در لحظه غلبهی ناخودآگاه شاعر، با کودکی آغازین خود یکی میشود و بهچنین زبان و بیانی متمایل میشود.
گل سرخ، باغ گل سرخ، گیسوان مضطرب، تاریکی، خوابیدن روی برگ گل سرخ، فضا و حالت اسطورهای را مجسم میکند. نوعی میل همراه با تردید در این بند هویداست. رفتنی که خود رونده یا راوی میل به رفتن دارد، اما مردد است چرا که در غیر این صورت باید گفت: «من با او رفتم به باغ گل سرخ» و این تردید با واژهی «مضطرب» در عبارت «به گیسوی مضطربم در تاریکی» پررنگتر میشود.
راوی مضطرب است و این اضطراب توام با میل طبیعی است چرا که قرار است یک همخوابی صورت پذیرد و این اضطراب بهخاطر ترس توام با میل و لذت از دستدادن باکرگی است که نوعی پوستاندازی و دگردیسی فیزیکی و روحی را به همراه دارد و نوعی گذار زنانه اسطورهای است.
«گیسوهای مضطرب در تاریکی» و «خوابیدن»، «روی برگ گل سرخ» دو سویگی تصویر و معنا را میرساند: از یکسو نزدیکی و خلوص و معصومیت عاشقانه توام با اضطراب و از سوی دیگر تصویر اِروتیک خوابیدن با معشوق بر روی برگ گل سرخ؛ نوعی آمیزش آغازین را تداعی میکند.
گل سرخ... خوابیدن و پس از آن خون ناشی از زفاف و فضای سرخ نشان از عشق و آمیزش و حرکت و حیات آغازین است. نوعی همآغوشی برای آغاز و تداوم حیات و عشق در همآغوشی با طبیعت بکر و معصوم چون آمیزش بر روی برگ گل سرخ انجام میگیرد.
#جلیل_قیصریhttps://t.center/shavandanpage