#برگه_شوندان #ساطورهای_نوازندهدل دادهام به ساطورهایِ نوازنده
به ردیفِ قصابان
در دستگاهِ اجاقی با چهارگاهِ رقصنده
تا ضربانِ چهار دیوارِ متواری از مناسکِ سقف
چون ستوهِ ذِبحهایِ منقسم در گلویِ اشیاء
گردن نواختهام به آرشهی ساطوریات
تا از گوشههای سمفونیات؛ نت بریزانم
به موربترین شورهایِ وارونه
وقتی به نواختنم سرخ میچکانی
از چهارگاهِ شعلههایی در پردهگردانیام
تا پنجگاهِ فاصلهها
در قطعههایی که فرو میافتند
به سرنوازیام
به دستنوازیام
به گردننوازیام
به پانوازیام
اینگونه در گوشههایِ ماهورم به حجمِ اشیاء میپاشمت
تا از مژههایِ منتشرت در موسمِ عضونوازی
سازِ اجاقم را به هزار انگشت رقصیده باشی
تا سیمهایِ رگ گونهام بلرزاندت
در بمترین حادثهی ساطور
در زیرترین درجاتِ انقطاع
بنواز به رگهایِ بیاتم که بوی نا از نوا میچکانند
تا شورِ خونابهای مانده در گلوگاهِ همایونت
ای ساطورِ مورب در شهوتِ قطعهها
ای قطعهی گمنام در سراشیبیِ گوشهها
ای گوشهی تنیده به شعلهگاه
تا سمفونیِ اجاقم چند ساطور باقی ست؟
تا رگهای رمیدهام از کوک؛ چند قطعه؟
میخواهی فاصله بنوازم با میزانهایِ ساطورت
و نتهایِ جمجمهام را بکشانم به سکوتی پروار
تا گام بگیری به انقطاعِ اجاقی از شدتِ سرد
و گرم از پردههایِ بیات بیاویزیام
قطعه
قطعه
به ردیفِ قصابان
#صحرا_کلانتریhttps://t.center/shavandanpage