#چو_ایران_نباشد_تن_من_مباد #ایرانی کیست؟
هویت
#ملی چیست؟
یارشاطر میگوید مایه ی شرمساری بود که ایرانیان با ایلیاد آشنا نبودند و او موجب ترجمه ی این کتاب به فارسی شد.
باید پرسید:
آیا مایه ی شرمساری یونانیان نیز نبود که با
#شاهنامه آشنایی نداشتند؟
آیا هنوز خود ایرانیان شاهنامه را به درستی میشناختند و میخواندند؟
همین کلمه ی شرمساری که یارشاطر به کار برده خیلی چیزها را نشان میدهد!!
«ايلياد» و ديگر حماسههاي دنيا هرگز درخور سنجش و برابري با شاهنامه نيستند زيرا نه از هنجار و نظام فلسفي و اجتماعيِ فراگير برخوردارند و نه گسترة تاريخ بشري را دربر دارند.
شاهنامه نمايانگر جهانبيني ژرف و فناناپذير ايرانيست.
از اين روست كه به نوشتة «م. ا. ندوشن»، در برابر ايلياد:
دنياي شاهنامه بازتر، پرآفتابتر و انسانيتر است.
در آن نه از جدال برسر يك دخترك كنيزك و تقسيم غنايم جنگي حرفي در ميان است و نه از كشيدن نعش مقتول جنگي به دنبال ارابه...
جنگ ايران و توران بر سر خون به ناحق ريخته شده
#سياوش است.
و شايد بتوان گفت كه اين درازترين جنگي است كه در ادبيات جهان بر سرِ به كرسي نشاندن حق صورت گرفته است. پهلوانان يونانيِ هومر، چقدر در برابر پهلوانان شاهنامه: سفاك، خودبين و حقير مينمايند.
اخيلوس [آشيل] پهلوان اولِ ايلياد، به سبب سهمية غنيمتي كه از او ربوده شد، قهر ميكند، گريه ميكند و ده سال همپيمانان خود را در پشت باروهاي «تروا» معطل نگاه ميدارد.
اما در مقابل،
#گيو را ميبينيم كه يكه و تنها هفت سال در خاك دشمن كه توران باشد، به جستجوي كيخسرو ميپردازد.
اولي را نامش «آزادي يوناني» گذاردهاند و دومي را «اسارت شرقي».
(ايران لوك پير، ص 52)
از ديدگاه «كامران جمالي»: قلم اغلب به دست شرقشناسان اروپا بوده است و بر محققين ايشان نيز گاهي برتري فردوسي گران ميآمده است...
آشيل به خاطر زني كه «آگاممنون» پادشاه از غنايم او كسر كرده است آرزو دارد كه زئوس شكست را نصيب همميهنانش كند تا فقدان او در جنگ احساس شود.
آخر چنين فردي با كدام جنبة رستم قابل قياس است؟ ... رستم پس از آنهمه ناسپاسي كه از كيكاووس ميبيند، باز به ايران پشت نميكند...
هومر با كلمات نسبتا زياد حرفي نسبتا كم زده است...
هنر فردوسي، اين همه كلمات را در يكي دو بيت خلاصه ميكرد...
«داد» و «بيداد» در آثار هومر از بار عميق فلسفي و طبقاتي اين دو كلمه در شاهنامه تهي است و اغلب ترحم اشرافيت است بر رعايا؛ يا مهر پر منت و بوالهوسانه خدايان خوشگذران است بر بشر بيپناه.
اين بزرگترين برتري فلسفي
#شاهنامه است بر آثار مشابه ايراني و خارجي. (فردوسي و هومر)
ناآگاهي و ازخودبيگانگي برخي از نويسندگان ايراني تا آنجاست كه ميگويند «ما اصلا نمايشنامه نداشتهايم» و داستان رستم و اسفنديار را برداشتي از ايلياد ميدانند!
[مهرداد بهار: جستاري چند در فرهنگ ايران]
شگفتآورست كه احتمال وارونه بودن اينگونه تاثيرات را نميدهند.
«محمدعلي سجاديه» مينويسد:
در كتب تواريخ آمده است كه هومر شاعر معروف يونان، استادي به نام «آريستيس» داشته كه شاعر بوده و مجموعهاي به نام «آريماسپي» از او به جا مانده است. آريستيس را جزو مغان ميشمردهاند و اين نكته نشان ميدهد آريستيس ايراني بوده و همان «آرستي» است كه يك نام خالص ايراني ميباشد؛ چنانچه عموي حضرت زرتشت همين نام را دارا بوده است. اينكه مضمون اشعار، كلمه «آريماسپي» است (كه همان ارماسب باشد) نشان ميدهد شاعر و محوطة فكر و شعر و ذهن او ايراني بوده است. در كتابهاي تاريخ و لغت ذكر شده كه «ارماسب» نام قبيلهاي ايراني (سكايي) بوده است. اشعار آريماسپي به زبان يوناني نبوده، ولي آنقدر پرمايه بوده كه شعر هومر از آن مايه گرفته است. (نگرشي به تاريخ و فرهنگ ايران باستان، گاهنامه وهومن، شماره 9)
#موبد_سوشیانت_مزدیسنا #ایرانی_باشیم_وبه_ایران_بیندیشیم#ایران_را_پس_میگیریمفر اهورا داده
ایران زمین را میستاییم.
فَر شاهنشاهی
ایران زمین را میستاییم.