انتشارات شهرستان ادب، ناشر تخصصی شعر و داستان
برای خرید کتابها، ادب بوک همیشه همراه شماست📚
آیدی ثبت سفارش
@adab_book
سایت خرید آنلاین
Adabbook.com
ارسال کتاب در کوتاهترین زمان
▪️سلسله جلساتِ «عصر اثر» که از زمستان 93 در موسسه فرهنگی ادبی شهرستان ادب شروع به کار کرده بود پس از چندین ماه توقف با رویکردی جدید فعالیت خود را آغاز کرد.
در دومین جلسهیِ دوره جدید «عصر اثر»، دکتر #سیدعلی_موسوی_گرمارودی ، #مصطفی_علیپور و #علی_محمد_مودب به نقد و بررسی کتاب «درکلماتم باران میبارد» علیرضا قزوه که دربردارنده تازهترین شعرهای سپید این شاعر است میپردازند. مجری و کارشناس ثابت سلسله جلسات «عصر اثر» شعر #محمدرضا_وحیدزاده شاعر و منتقدِ جوان است.
در آخر اینکه جلسه نقد و بررسی مجموعه شعر «در کلماتم باران میبارد» در روز سه شنبه 24 بهمن ماه سال جاری از ساعت 16 در موسسه فرهنگی شهرستان ادب به نشانیِ تهران، خیابان دکتر شریعتی بالاتر از خیابان آیتالله طالقانی، روبروی سینما صحرا، پلاک 168 برگزار میگردد.
«...این مجموعه از دستپختهای ماست. دیگران به لزوم نگارش این کار پی نبردند یا بی تفاوت بودند و ملالی دارند که به جنبش در نیامدند. بخش مهمی از ادبیات امروز ما چشم بر این حضور بسته و بزرگ شدن ایران را نادیده گرفته است. وی در ادامه افزود: مخاطب حرف های من خارج از مخاطبان این جمع هستند. کتابخوان هایی هستند که نگاه جدیدی به دنیا ندارند و به دنبال کشف موضوعات جدید نیستند. نوینسدگان ما و مخاطبانشان از ارزش تهی شده اند و به دنیا ناامیدانه نگاه می کنند. ما به جریانی سیاسی_نظامی وارد شده ایم که باید مثل هر اتفاق دیگری دارای ضمیمه های فرهنگی باشد تا ابتر نماند؛ «عطر عربی» این گفتمان را ترویج می دهد. مسائل فرهنگی جنگ سوریه هنوز برای مردم کشور خودمان مطرح نشده است و مردم از ابعاد فرهنگی آن بی خبرند. به همین دلیل این مجموعه داستان بسیار مهم است و زمینه فرهنگی هنری این جریان سیاسی نظامی است. عطر عربی باید از طرف مسئولان و مردم جدی گرفته شود تا همه از ورای ظواهر، به بطن این جنگ پی ببرند...»
مثل خوابگردها به ماهان خیره شدم. - قطعاتی از ماه؟ ماهان نالید: « بله... فکر میکنی رنج این همه راه را به جان خریده بودم که خرمهره بخرم وسط این جهنم درّهی خدا؟ قطعاتی از ماه.» پرسیدم: « از کجا مطمئنی که دروغ نباشند این حرفها؟! » ماهان در حالی که به رفت و آمد آدمهای ادریس برای آوردن قطعهای از ماه خیره شده بود، بیاهمیت پراند: « این چوپان مهرهی مار دارد. شباویز دروغ در بساطش نیست. دو شبانه روز، مثل سایه به دنبالم بود که حرفش را به کرسی بنشاند. حالا میبینم دروغ نگفته. اقلّیت جماعت در هر جامعه ای جان به سر هم بشود دروغ نمیگوید. آنها را اینجا، اقلا سیصد کیلومتر دورتر از هر شهر مفسده انگیز پاشیدهاند روی زمین که بخت ما با فروختنشان باز بشود دکتر! تو اینجا را پیش من کم نگذار، ما بقیاش با خودم.»
این #رمان پیرامون زندگی یک شخصیت تاریک و روشن است که از دهه پنجاه و پیش از آن در منطقهای در حوالی زاگرس و در شهر صوفیان زندگی میکند و شایعاتی پیرامون زندگی و مرگ او مطرح است که این شایعات ناشی از حضور افسری است که یک عده از احشام مردم را در آن منطقه به رگبار بست و به کوههای آنجا پناه برده است.
شکل این رمان از نظر تکنیکی به صورت #سیال_ذهن نوشته شده و حاصل بیش از سه دهه #داستان_نویسی نویسنده ی آن است. این رمان دارای نثری متفاوت و بسیار صمیمی است.