#یادداشت🔻علامت سوالهای «کار داوطلبانه»
✍️ شیما وزوایی
◇ گروهی جوان از دانشجویان یک کشور اروپایی مبلغی را به یک سازمان غیرانتفاعی پرداختهاند تا تابستان را در یکی از روستاهای کشور هند به «کار داوطلبانه» بپردازند.
◇وظیفه آنها جمعآوری زباله از محیط زیست و گذراندن وقت با مردم محلی و آموزش کودکان است.
◇دیدن آنها در حین کار، چشمهای آبی و موهای بور آنها، تیشرتهای هماهنگ و کیسههای زباله بزرگ در دستانشان توجه هرکسی را جلب میکند.
◇ کمی آنطرفتر مردم محلی زبالههایشان را روی زمین میریزند، رودخانه پر از پلاستیکهای شهری است، قطاری در ایستگاه زبالهها را در زمین سبز روستا رها میکند، و کودکان محلی که با توریست-داوطلبهای مهربان جور شدهاند، خبر ندارند که فردا باز هم تنها و بدون معلم خواهند بود.
◇ تابستان آینده وبسایت دانشگاه عکسهای خندان دانشجویان و گزارشهای تاثیرگذار و الهامبخش از کار داوطلبانه برای توسعه پایدار در روستاهای هند را منتشر میکند و گروه دیگری از داوطلبان دوباره به جامعه محلیای که با آن بیگانه هستند سفر میکنند و این روش همچنان تکرار میشود. اینجا چیزی تغییر نمیکند، حداقل نه به دست داوطلبان. آنچه هم که تغییر کند پایدار نیست.تصویری که در بالا توصیف کردم نه تصویری افراطی و دور از واقعیت است، و نه فقط در جوامع غربی که کار داوطلبانه در آنها ساختارمند است؛ رخ میدهد؛ بلکه در جاهای دیگر هم بیش و کم همین رویه وجود دارد.
◇ دوستان و همکارانم در حوزه فعالیتهای اجتماعی و سازمانهای مردمنهاد به من خرده میگیرند که بیش از اندازه نگاه انتقادی دارم و راه حلی برای بهتر شدن شرایط ارائه نمیدهم. پاسخ من همیشه این بوده که ما بیشتر از همیشه به نقد از درون نیاز داریم و خودمان باید خودمان را مورد نقد قرار دهیم. نقد شاید همیشه پاسخ و راهحل به همراه ندارد. اما قطعا نقد کمک میکند پرسشهای درست را مطرح کنیم. امروز حوزه کار داوطلبانه بیشتر از گذشته نیازمند پرسشگری است.
◇ به طور کلی، در کار داوطلبانه و فعالیت اجتماعی، هرچه تفاوتهای طبقاتی، قومیتی، فرهنگی و اجتماعی میان ارائهدهندگان خدمت و دریافتکنندگان خدمت بیشتر میشود، چالشهای داوطلبی نیز بیشتر است. در جامعه ما نیز شکاف فقر و نابرابری، جنسیت و دسترسی به توسعه و منابع به شدت افزاینده است و «کار داوطلبانه» که از سویی سرگرمکننده و توانمندکننده است و از سوی دیگر بار گناه را از شانههایمان خالی میکند هرروز بیشتر مُد میشود.
◇با خواندن گزارش نشست «روستاتیش» درباره فرصتها و چالشهای فعالیتهای داوطلبانه به این فکر میکنم که برخی فعالان اجتماعی و سازمانهای مردمنهاد به درستی به رویکردهای مشارکتی و جمعی روی آوردهاند و در تلاش هستند تا دوگانه خدمتدهنده/خدمتگیرنده را بشکنند.
◇فعالان محلی نیز دست به کار شدهاند و نسبت به این مسئله آگاهی دارند و همزمان میتوانند با تعریف کردن وظایف برای کار داوطلبانه و آموزش صحیح داوطلبان برای رفتار و ارتباط با جوامع محلی بتوانند از ظرفیت و مهارت نیروهای داوطلب استفاده کنند. برخی سازمانها هم دست به پژوهش زدهاند و نتایج مهمی را کسب کردند که باید به آنها توجه شود. مثلا، چرا «زنان طبقه متوسط خانهدار» از مهمترین گروههای داوطلب در سازمانهای مردمنهاد هستند؟ برگزاری نشستهایی از این دسته مهم است و باید فراتر از تصویرها و کلیپها و بروشورها جدی گرفته شوند. ما نیازمند گفتوگو و جدل صادقانه هستیم. در این گفتوگوها باید از دوگانه نجاتدهنده/نجاتداده شده عبور کرد و تمامی ذینفعان و فعالان محلی و اجتماعی حضور داشته باشند.
◇وقتی حوزهای (چه اجتماعی چه فناوری و چه فرهنگی) به سرعت در حال تغییر است، باید در آن از هر قطعیتی دوری کرد. به جای آن باید پرسید و پرسید و پرسید. کدام گروهها از کار داوطلبانه بیشترین نفع را خواهند برد؟ آیا نتایج کار داوطلبانه پایدار است؟ داوطلبان چه وظایف و حقوقی دارند؟ صدای کدام گروهها شنیده نمیشود؟ آیا کار داوطلبانه لزوما بدون دستمزد است؟ آیا اعضا جوامع محلی هم به اندازه داوطلبان «احساس خوب» دارند؟