یکبار پسر در آغوش پدر و یکبار پدر در آغوش پسر بهتر بگویم قاب عکس پدر در آغوش پسر
روز #پدر است.... نمیدانم #امیرحسین برای روز #پدر چه هدیهای برای پدر گرفته نمیدانم چگونه میخواهد هدیهاش را به #پدر بدهد نمیدانم اصلا میداند روز #پدر نزدیک است یا نه.... #پدری که دیگر نیست تا او را در آغوش بگیرد و نوازشش کند و.... . . . . این روزها مراقب برخی بچه ها باشیم آهسته زمزمه کنیم نام #پدر را آخر برخی از این کودکان #پدر ندارند... .
🌹رفیقم کجایی؟! شهید #محمدحسین_محمدخانی به روایت جانباز #امیرحسین_حاج_نصیری (قسمت اول) نویسنده: #فاطمه_دوست_کامی منبع: ماهنامه فکه 159 🌹برای اولین بار محمدحسین را در لاذقیه دیدم. یک روز عصر توی خانهای که مقرمان بود، نشسته بودم که محمدحسین آمد تو. چون از قبل با هم آشنایی نداشتیم، یک سلام و علیک معمولی کردیم. چند دقیقه بعد دوست مشترکمان قدیر سرلک هم به جمعمان اضافه شد. قدیر طبع شوخی داشت. به همین خاطر آمدنش باعث شد یواشیواش یخ بینمان آب شود. از آن لحظه به بعد باب دوستی ما باز شد. محمدحسین که اسم مستعارش «عمار» بود و بین بچهها معروف بود به حاجعمار، مسئول تیپ سیدالشهدا(س) بود. من هم در بخش اطلاعات به بچهها کمک میکردم. قرار شد من منطقه را به حاجعمار نشان بدهم. منطقه را دیدیم و دوباره برگشتیم سمت محل استقرارمان. 🌹در راه توی ماشین، حاجعمار یک نوار مداحی گذاشت. بعد دیدم رویش را چرخاند سمت شیشه ماشین و آرام و بیصدا شروع کرد به گریه کردن. گریهاش طولانی شد. خیلی منقلب شده بود و آرام آرام به سینهاش هم میزد. چند لحظه که گذشت بهاش گفتم: این مداح کیست؟ گفت: #سیدرضا_نریمانی. من صدایش را خیلی دوست دارم. از آن لحظه به بعد، دیگر هرجا که بودیم، توی ماشین مداحیهای سیدرضا نریمانی را گوش میکردیم. طوری که شاید اغراق نشود اگر بگویم با هر مداحی و روضهخوانیاش یک جا با حاجعمار خاطره مشترک دارم...
باید گذشت از این دنیا به آسانی باید مهیا شد از بهر قربانی سوی حسین رفتن با چهره خونی این سان بود زیبا معراج انسانی #شهید_محمدحسین_محمدخانی #نوزادی#امیرحسین کانال شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی