شهدای مدافع حرم

#سیره_شهداء
Канал
Логотип телеграм канала شهدای مدافع حرم
@shahidan_zeynabyПродвигать
87
подписчиков
16,1 тыс.
фото
1,6 тыс.
видео
149
ссылок
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🌹بیاد شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری(کمیل)🌹
🏴🌹#سیره_شهداء

🔺وقتی سرلشکر #مهدی_باکری فرمانده نام‌آور لشکر ۳۱ عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد و آنگاه با لحنی آرام جمله‌ای را گفت که همه متاثر شدند.

▪️خاک بر سرت مهدی آدم شده‌ای که بیت‌المال را به زیر پایت انداخته‌اند؟

#شهداء
#مسئولیت_مسئولین
#تعهد
🌷

🌹#سیره_شهداء
🌹#شهیدرضاکارگر_برزی

🔹به یاد دارم که سحری هایی که #رضا می خورد اصلا نمیشد بهشون گفت سحری ، یک غذای بسیار ساده و با مقدار کم . گاهاً هم میشد نان و خرما .
اما رضا توی اون شرایط سخت ، گرمای شدید منطقه و همچنین فشار زیاد کارهایی که بر دوشش بود ، بر روزه گرفتن مقید بود.

فقط رضا و سید روزه می گرفتند ، مخصوصا رضا به گونه ای برنامه ریزی می کرد که توی هر منطقه مدت زمان شرعی را حضور داشته باشه تا روزه هاش و بگیره . براش خیلی مهم بود این
مسئله.

🌹#شهادت : ۲۴رمضان ۹۲(روزقدس)
🔹#نقل_از_همرزم_شهید
🌹هدیه به روح پاک شهیدذکرمعطر #صلوات🌹

🌷
@shahidan_zeynaby
🍀#سیره_شهداء

🍀به نمازاول وقت خیلی اهمیت میداد،یه سجاده توماشین گذاشته بود وقتایی که پشت فرمون بودو وقت اذان میشدکنارخیابون پهن میکرد و نماز می خواند.

شهید #مصطفی_بختی


@shahidan_zeynaby
🌷
#سیره_شهداء

🌹شهید حزباوی با صداقت و اهل حجب و حیا بود اگر چه کم حرف می‌زد اما همیشه لبخند به لب داشت.
انسانی متواضع وکم توقع و در مسائل کاری بسیار با جدیت و نمونه یک پاسدار وظیفه شناس بود چندین بار در رزمایش ها به خاطر همین جدیت و نظم و ذکاوتش مشورد تشویق قرار می گیرند.
همین رفتار وکردارش سبب شد تا یکی از برادران اهل سنت در سوریه بعد از دوستی با #شهید_حزباوی و تحت تاثیر رفتارش به مذهب #تشیع مشرف شد.


شهید #حسن_حزباوی
ولادت: ۶۱/۹/۱ ،محله کوت عبدالله اهواز
شهادت: ۹۳/۹/۱ ،سوریه


🌷
@shahidan_zeynaby
🌷

🌹#سیره_شهداء🌹
🌹#شهیدحامد_جوانی🌹

#حامد در روز #عاشورا مسئولیت شستن دیگ‌ها و ظرف‌های احسان عزاداران حسینی را به‌عهده می‌گرفت و وقتی هم هیئتی‌ها می‌گفتند «آقا حامد شما یک افسر هستی و بهتر است این کار‌ها را به دیگران بسپاری»، در جواب می‌گفت:
«این‌جا، جایی است که اگر سردار هم که باشی، باید شکسته شوی تا بزرگ شوی».

🔹راوی پدر بزرگوارشهید🔹


🌷
@shahidan_zeynaby
🌷

#سیره_شهداء

🌹 #ابوذر در رابطه با #پدرومادرش #احترام خاصی برای آنها قائل بود و به آنها محبت میکرد و تحمل گرفتاری آنها را نداشت.
فرزند نیکی برای پدرو مادرش بود ،حتی با کارو تلاش فراوان مخارج شخصی خودش را برای تحصیل به دست می آورد.

#مدافع_حرم_زینبی
#شهید #ابوذر_امجدیان


🌷
@shahidan_zeynaby
🌷
#سیره_شهداء

🌹یکی از صفات خوب شهید این بودکه همه اعمالش را پنهانی انجام می داد.
به عنوان مثال به آسایشگاه جانبازان میرفت تا انها را برای انجام کارها ی شخصی یاری کند و یا کمک به مادران شهدا..
شهید جواد کوهساری هر چه پدرش می گفت اطاعت عمر پدر می کرد.

مادر شهیدی از ایشان چنین نقل می کرد: شهید، منزلش را بدون چشمداشتی نقاشی کرد.
مادر شهید دیگری می گفت:
چون پسرش به شهادت رسیده بود، روز حضرت زهرا(س) و روز مادر برای این مادر شهید هدیه ای گرفته...
مادر شهید جواد نقل میکند: همواره پاهای مادرش را می بوسید...
بسیار دلسوز کودکان بود.

🌹 #شهید_جواد_کوهساری
🌹شهادت: ۲۶ تیر ۹۴ ،عراق


🌷

@shahidan_zeynaby
🌷
#سیره_شهداء

🌷آقا #محمدعلی طلبه بود که به خواستگاری ام آمد.
وقتی با هم صحبت کردیم به من گفت که از مال دنیا چیزی ندارد و از امکانات کمی برای زندگی برخوردار است.
حتی از درآمد کمش گفت و اینکه درآینده زندگی ساده‌ای خواهیم داشت.
من از سادگی و صداقتش خوشم آمد

نهایتاً چهارم خرداد سال ۱۳۷۱ که مصادف با نیمه شعبان بود زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
دو سال بعد به خاطر شرایط کاری ایشان از شهرکرد به قم مهاجرت کردیم

خاطرم است در ماه رمضان که هوا به شدت گرم بود، اتاقش را با یک پنکه دستی خنک نگه می‌داشت.
آقا محمدعلی دائم‌الوضو بود و اهل نماز شب و قرائت قرآن. دائماً هم زیارت عاشورا می‌خواند.

#شهید_محمدعلی_قلیزاده
به روایت همسر شهید

🌷

@shahidan_zeynaby
🌷
#سیره_شهداء

اصلا تاكتيك عباس در واحد اطلاعات و عمليات، ملاقات با سران گروهك‌ها بود و بيشتر وقتش صرف رفت و آمد ميان آنها مي‌شد، غالبا هم تنها مي‌رفت و بدون اسلحه؛ مثلا يك گردن كلفتي به اسم علي مريوان دار و دسته مسلح سي، چهل نفري راه انداخته بود، عباس تصميم گرفت كه «علي مريوان» را وادار به تسليم كند.
اراده كرد و رفت پيش‌شان، اميدوار نبوديم زنده برگردد، جلويش را هم نمي‌توانستيم بگيريم، تصميم كه مي‌گرفت ديگر تمام بود، هرچه مي‌گفتيم بابا! اينها كه آدم نيستند، مي‌روي، سرت را برايمان مي‌فرستند، عين خيالش نبود.
مدتي با آنها رفت و آمد مي‌كرد، با آنها غذا مي‌خورد، حتي كنارشان مي‌خوابيد! اينها عباس را مي‌شناختند كه كيست و چه كاره است ولي بهش «تو» نمي‌گفتند، بالاخره «علي مريوان» و دار و دسته‌اش داوطلبانه تسليم شدند.
دفترچه خاطره علي مريوان كه دست بچه‌ها افتاد ديدند يك جا درباره عباس نوشته: چند بار تصميم گرفتم او را از بين ببرم، ولي ديدم اين كار ناجوانمردانه‌اي است، عباس بدون اسلحه و آدم مي‌آيد، اين ها همه حسن نيت او را نشان مي‌دهد، كار درستي نيست كه به او صدمه بزنم.

🌷 #شهید_عباس_کریمی

🌷
@shahidan_zeynaby
🌷

#سیره_شهداء

با قایق گشت می‌زدیم چند روزی بود
عراقی‌ها راه به راه کمین می‌زدند بهمان، سر یک آب راه، قایق حسین پیچید رو به رویمان ایستادیم و حال و احوال؛ پرسید چه خبر؟ چند روز بود قایق خراب شده بود خیلی وضعیت ناجوری بود حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم، مراقب بچه‌ها باشیم عصر که میشه، می‌پریم پایین، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می‌خوریم، پرسید: پس کی نماز می‌خونی؟ گفتم: همون عصری، گفت: بیخود، بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم همان جا لب آب ایستادیم، نماز خواندیم.

#شهید_حسین_خرازی

🌷

@shahidan_zeynaby
#سیره_شهداء

آخرین باری که ابراهیم به تهران آمده بود، کمتر غذا میخورد، وقتی با اعتراض ما مواجه میشد میگفت: باید این بدن را آماده کنم، در شب های سرد زمستان بدون بالش و پتو میخوابید و میگفت: این بدن باید عادت کند روزهای طولانی درخاک بماند، میگفت: من از این دنیا هیچ نمیخواهم حتی یک وجب خاک، دوست‌دارم انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم، دوست‌دارم بدنم در راه خدا قطعه قطعه شود و روحم در جوار خانم حضرت زهرا (س) آرام گیرد.

🌷 #شهید_ابراهیم_هادی🌷
راوی: خواهر شهید


@shahidan_zeynaby
🌷

#سیره_شهداء

می‌ گفـت :
حضرت آقا یا نماینده ایشان
امر ڪنند ڪه برو رفتگر محلہ باش ؛
نظام بہ جارو ڪردن نیاز دارد
مــن می‌ روم ...

مهدی #مطیع_امر_ولایـت بود
و همیشہ وسط میدان معرڪہ بود ...

#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید #مهدی_نوروزی
#شیـر_سـامرا

🌷

@shahidan_zeynaby
🕊🕊

🌷 #سیره_شهداء🌷

ایمان یک انسان مهربان و خوش اخلاق بود. یک انسان صبور که حتی در این مدت زمانی ما با هم زندگی کردیم صدای بلندش را نشنیدم. برای من بسیار مهربان بود. هر کدام از ما به خاطر دیگری از خودمان میگذشتیم. ایمان من را مهربانو و من او را مهربان صدا می زدم و همیشه میگفت‌: مهربان یعنی نگهبان مهربانو. اگر ایمان جایی بود و من در کنارش نبودم و میپرسیدم خوش میگذرد؟ میگفت خانم گذشتنی میگذره اما خوش نه، اگر قشنگ ترین جای دنیا هم باشم و تو نباشی بهم خوش نمیگذره مطمئن باش.

🎙راوی؛ همسر مکرمه شهید والا مقام

 🌷 #شهید #ایمان_خزائی_نژاد🌷

@shahidan_zeynaby
🌷#سیره_شهداء🌷
🌷#شهید_ابراهیم_هادی🌷

مدتي بعد يكي از دوستان قديم را ديدم. در مورد كارهاي #ابراهيم صحبت ميكرديم. ايشان گفت: قبل از انقلاب، يك روز ظهر آقا #ابرام آمد دنبال ما. من و برادرم و دو نفر ديگر را برد چلوكبابي، بهترين غذا و ســالاد و نوشابه را سفارش داد.

👈خيلي خوشــمزه بود. تا آن موقع چنين غذائي نخورده بودم. بعد از غذا آقا #ابراهيم گفت: چطور بود؟
گفتم: خيلي عالي بود. دستت درد نكنه، گفت: امروز صبح تا حالا توي بازار، باربري كردم. خوشمزگي اين غذا به خاطر زحمتيه كه براي پولش كشيدم!!

📔 #سلام_بر_ابراهیم

@shahidan_zeynaby
🌷#سیره_شهداء🌷

همیشه آیه‌ ی وجعلنا را زمزمه میکرد
‌گفتم: آقا ابراهیم این آیه برای محافظت در مقابل دشمنه ،اینجا که دشمن نیست!!
نگاه معنا داری کرد و گفت:
دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود داره؟!
بارها در وسوسه های شیطان، این جمله حکیمانه آقا ابراهیم را با خود مرور میکردم..
تا به حدیث زیبای امیرالمؤمنین (ع) برخورد کردم که فرموده اند:
دشمن ترين دشمنانت، نفس شیطان درونی توست..
اَعْدی عَدُوّك نَفْسُكَ الَّتي بَيْنَ جَنْبَيْكَ


🌷شهید #ابراهیم_هادی🌷
🌷#صبحتون_شهدایی🌷
🌸معطر به عطر صلوات🌸

@shahidan_zeynaby
🌹#سیره_شهداء
🌹 دستگیری از‌ یتیمان

نامش را فراموش كردم، اما پسري سيزده ساله بودكه پدرش راننده بود و در يک سانحه از دنيا رفت، ابراهيم خيلي مراقب اين پسر بود، برايش خرج مي كرد، او را باشگاه برد و وقتش را پر كرد، بعد متوجه شد كه اينها مستأجر هستند و چند ماهي است اجاره منزلشان عقب افتاده.
روز بعد همان پسر در جمع ما گفت: خدا اين همسايه روبرويي ما رو حفظ كن، تموم اجاره هاي عقب افتاده را پرداخت كرد و به صاحبخانه ما گفته كه از اين به بعد اجاره ها را او پرداخت مي كند، او خوشحال بود و ابراهيم هم ساكت، اما من مي‌دانستم كه ابراهيم با همسايه صحبت كرده و هزينه ها را پرداخت كرده.

#شهید_ابراهیم_هادی
#یاد_شهداء_با_صلوات

@shahidan_zeynaby