🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹

#شهید_علی_صیاد_شیرازی
Канал
Логотип телеграм канала 🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹
@shahdanzendeПродвигать
77
подписчиков
13,7 тыс.
фото
3,93 тыс.
видео
4,02 тыс.
ссылок
#حجاب_شهادت_مطیع_ولایت اینها را فراموش نکنیم ،همیشه در حال #جهادیم و راه #شهادت باز است. وای اگر از این قافله عقب بمانیم 😔 . تبادلات: @E57l64 لطفا اگر بخاطر شهدا عضو کانال میشید پس لفت ندید شهداارزشمندند بمون باشهدا رفیق شو رفیق❤❤
#خاطرات_شـ‌هید

علی همیشه یک سوم حقوقش را به من می داد و من با همان یک سوم، امور منزل را اداره می کردم.خرج و مخارج منزل دست خودم بود.

می گفتم: شمامسئولین از وضع بازارکه خبر ندارید. رفتم بلوزی راکه تازه خریده بودم، برایش آوردم.گفتم: به نظرت قیمت این بلوز چنده؟قیمت پنج هزار تومانی را می گفت پانصدتومان. دادم در می آمد.معلوم بود که ازقیمت ها خبر ندارد. می گفتم: شمامسئولین نمی دانید که قیمت ها چقدربالاست و گرانی چه بیدادی می کند.😔

پولی که علی می داد با اینکه یک سوم حقوقش بود؛ اما برکت داشت.وقت که بهم پول می داد می گفتم:حاج آقا! یه وقت پول کم نیارید و برید قرض کنید. از همین بردارید. می خندید و می گفت: شمانگران نباش قرض نمی کنم.

دو سوم باقی مانده حقوق هر ماهش را برای کمک به این و آن خرج می کرد. خیلی ها می آمدند دم در خانه نامه می دادند و گریه می کردند. درد دل می کردند. نامه را که می دادم علی، مدام پیگیری می کردم تا به نتیجه برسد. علی می خندید و می گفت: «خانم ! شما بیش تر از من برای درد دل این مردم جوش می زنید.»

راوی: همسرشهید
کتاب خدا می خواست زنده بمانی؛

#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#سالروز_ولادت

@shahdanzende🕊
#خاطرات_شهید

●دیدم شهید صیاد مدام به ساعتشان نگاه می کردند، علت را پرسیدم ، گفتند : "وقت نماز است " همان لحظه به خلبان اشاره کردند که همین جا فرود بیا تا نماز اول وقت بخوانیم.خلبان گفت : "این منطقه زیاد امن نیست اگر صلاح می دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم " شهید صیاد گفتند :"هیچ اشکالی ندارد .. ما باید همین جا نمازمان را بخوانیم ..

● " خلبان اطاعت کرد و هلی کوپتر نشست.با آب قمقمه ای که داشتیم وضو گرفتیم و نماز را به امامت ایشان اقامه کردیم وقتی طلبه های شیراز از آیت الله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند ایشان فرمودند : "بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید ، اگر صیاد شیرازی شدید ، هم دنیا را دارید و هم آخرت را .. "

#شهید_علی_صیاد_شیرازی🌷
#ایام_شهادت

●شهادت: ۱۳۷۸/۱/۲۱ - تهران توسط گروهک صهیونیستی منافقین

iD ➠ https://t.center/shahdanzende🕊🕊
‍ ‍ ‍ ‍┈••🌺 #دوستان_شهدا 🌺••┈

#زندگی_به_سبک_شهدا🌷

✍️سردار دربندي

در آسمان كردستان بوديم و سوار بر هلي كوپتر🚁.ديدم ايشان مدام به ساعت شان نگاه مي كند. علت را پرسيدم🤔.
گفت:موقع نماز است. همان لحظه به خلبان اشاره كرد كه همين جا فرود بيايد تا نماز را در اول وقت بخوانيم.👌
خلبان گفت: اين منطقه زياد امن نيست، اگر صلاح بدانيد تا مقصد صبر كنيم.
شهيد صياد گفت: اشكالي ندارد، ما بايد همين جا نماز را بخوانيم.😊هلي كوپتر نشست. با آب قمقمه اي كه داشت، وضو گرفتيم و نماز ظهر را همگي به امامت ايشان اقامه كرديم🌷.

🌸 #شهید_علی_صیاد_شیرازی
🌸 #نماز_اول_وقت

💎@shahdanzende 💎
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
ما سینہ زدیم بے صدا باریدن
ازهرچه که دم زدیم انها دیدن

ما مدعیان صف اول بودیم
از اخر #مجلس_شهدا راچیدن

#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#به_مناسبت_سالگرد_شهادت
#_۲۱_فرودین
#صبحتون_شهدایی

@shahdanzende🕊🕊
#میدانم

قبل از شهادتش خیلی به من می گفت که برای شهید شدنش #دعا کنم،
ولی روز های آخر خیلی جدی تر این حرف را می زد!
#ناراحت می شدم و می گفتم:
حرف دیگه ای پیدا نمی کنی که بگی؟

بار آخر گفت:
نه خانم!
من می دونم همین روزها #شهید می شم!
خواب دیدم که یکی از دوست های شهیدم اومده، دست منو گرفته که با خودش ببره!
من همه اش به تو نگاه می کردم،
به بچه ها،
شما هم #گریه می کردین و من نمی تونستم برم!
خانم!
شما باید #راضی باشی که من شهید بشم...

انگار داشت جانم را از بدنم بیرون می کشید!
نگران نگاهش کردم،
گفت:
شما رو به خدا #رضایت بدین!
خانم!
شما رو به #فاطمه_زهرا قسم،
بگین که راضی هستین!

باز هم ساکت بودم.
#اشک چشمانم را تر کرده بود.

گفت: عفت!
یکدفعه قلبم #آرام شد!
گفتم:
باشه!
من راضی ام!

یک هفته بعد علی شهید شد.
خودم رضایت داده بودم که شهید شود،
ولی اصلا فکر نمی کردم این طور با #نامردی او را بزنند!

از یک ماه قبل مرتب می آمدند، زنگ می زدند و ماهیانه می خواستند!
دلم شور می زد!
می گفتم:
بذار برم ببینم اینها کی اند که اینقدر سراغ شما رو می گیرن!
نمی گذاشت و می گفت:
نه!
باید خودم برم و طوری بهشون پول بدم که آبروشون نریزه و #خجالت نکشن!

وقتی هم که #قاتل علی با لباس #رفتگری آمده بود و نامه داده بود دستش، در #نامه را باز کرده بود و همان جا مشغول خواندن نامه شده بود.
به همین دلیل هم فرصت نکرده بود که از خودش #دفاع کند...

#شهید_علی_صیاد_شیرازی
📚 دلم برایت تنگ شده

@shahdanzende