🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹

#اعزام
Канал
Логотип телеграм канала 🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹
@shahdanzendeПродвигать
77
подписчиков
13,7 тыс.
фото
3,93 тыс.
видео
4,02 тыс.
ссылок
#حجاب_شهادت_مطیع_ولایت اینها را فراموش نکنیم ،همیشه در حال #جهادیم و راه #شهادت باز است. وای اگر از این قافله عقب بمانیم 😔 . تبادلات: @E57l64 لطفا اگر بخاطر شهدا عضو کانال میشید پس لفت ندید شهداارزشمندند بمون باشهدا رفیق شو رفیق❤❤
من هنوز از دیدنت سیر نشدم
کاش می‌شد یه کم معطلت کنم ...

#پدرانه
#اعزام_به_جبهه
#علی‌_اکبرهای_خمینی
خداحافظی سخت است
سخت مثل صبوری زینب (س‌)
در فراق دو طفلانش ....

#مادران_زینبی
#اعزام_به_جبهه
هــزار سَـر ...
به فدای غباری از خاڪم
#وطن نباشـد اگـر ،
تن چه ارزشـــــی دارد
به هشت سال دفاع مقدسم سوگند
هـوای خاڪ مـرا #ثامن_الحجج دارد

#اعزام_به_جبهه
#مشهد_مقدس
#صبحتون_شهدایی 🌷


ว໐iภ ↬ @shahdanzende🕊🕊
هــزار سَـر ...
به فدای غباری از خاڪم
#وطن نباشـد اگـر ،
تن چه ارزشـــــی دارد
به هشت سال دفاع مقدسم سوگند
هـوای خاڪ مـرا #ثامن_الحجج دارد

#اعزام_به_جبهه
#مشهد_مقدس
#صبحتون_شهدایی 🌷


ว໐iภ ↬ https://t.center/shahdanzende🕊🕊
راهیان عید بسوی جبهه‌ها ...

تصویری از اعزام نیروهای دانشکده افسری
گردان قدس ارتش به جبهه که مصادف با
عید نوروز بوده است.

#اعزام_به_جبهه
#رزمندگان_ارتش

https://t.center/shahdanzende🕊🕊
#خاطرات_شهید

●شب #اعزام، زود رفت خوابید. می ترسید صبح خواب بماند. به مامانم سپرده بود زنگ بزند، ساعت کوک کرد، گوشی‌اش را تنظیم کرد و به من هم سفارش کرد بیدارش کنم.

●طاقتم طاق شد و زدم به سیم آخر. کوک ساعت را برداشتم. موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم، باتری تمام ساعت‌های خانه را در آوردم. می خواستم جا بماند. حدود ساعت سه خوابم برد. به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد. ‌

●موقع نماز صبح، از خواب #پرید. نقشه‌هایم، نقشه بر آب شد. او #خوشحال بود و من ناراحت. لباس هایش را اتو زدم. پوشید و رفتیم خانه‌ی مامانم.

●مامانم ناراحت بود، پدرم توی خودش بود. همه #دمغ بودیم؛ ولی محسن برعکس همه، شاد و شنگول. توی این حال شلم شوربای ما جوک می گفت. می‌خواستم لهش کنم. زود ازش خداحافظی کردم و رفتم توی اتاقم.

●من ماندم و عکسهای محسن. مثل افسرده ها گوشه ای دراز کشیدم. فقط به عکسش که روی صفحه گوشی ام بود نگاه می کردم. تا صفحه خاموش میشد دوباره روشن می کردم. روزهای سختی بود...

به روایت همسر بزرگوار شهید

#شهید_محسن_حججی🌷
#سالرروز_شهادت


ว໐iภ ↬ https://t.center/shahdanzende 🕊🕊
هــزار سَـر ...
به فدای غباری از خاڪم
#وطن نباشـد اگـر ،
تن چه ارزشـــــی دارد
به هشت سال دفاع مقدسم سوگند
هـوای خاڪ مـرا #ثامن_الحجج دارد

#اعزام_به_جبهه
#مشهد_مقدس
#شبتون_‌شهدایی
🕊 @shahdanzende🕊
مفقودالاثر #شهید_مدافع_حرم_میثم_نظری
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

ساعتی مانده به غروبِ جمعه، به رسم انسانیت و به پاس ارج نهادن به مقام شامخ شهیدی از #مدافعان حرم و خانواده اش، به دیدارشان رفتم، به دیدار ارجمندانی که بیست و چهارساعت است بهشان خبر داده اند که عزیزشان، اسمانی شده است .

خانواده #نظری را می گویم، همان که میثم ٢٧ ساله شان در دفاع از حرم و حریم #اهلبیت (ع) و مقابله با #داعشی ها و تروریستها، در حومه حلب به شهادت رسیده است .

پدر پیر و سالخورده اش، از اصرار سه ساله میثم برای رفتن به #سوریه و پیوستن به صف مدافعان حرم می گفت، اصراری که بالاخره نتیجه داده بود و میثم توانستم بود، پدر را برای رفتن به #شام، راضی کند و خودِ پدر وظیفه سنگین رضایت گرفتن از مادر میثم را هم به عهده گرفته و انجام داده بود .

#پدرش که مدام می گفت: "خوشا به حالش"، این را هم گفت که دیروز خبر #شهادت پسرشان را به انها داده اند در حالیکه میثم ٢١ دی، ده روز قبل، به شهادت رسیده .

می گفت: اولین بار بود که اعزام می شد و نه روز بعد از #اعزام، به شهادت رسید.

پدر میثم این را هم گفت که میثم جزو خط شکنان بوده و همرزمانش گفته اند که در نبرد جانانه او و دیگر یارانش، شمار زیادی از تروریستها به #هلاکت رسیدند .

#پیرمرد سکوتی کرد و اضافه کرد: پیکر عزیزش، در کنار شماری دیگر از دوستانش، در میدان نبرد، بین دو طرف مانده است و نتوانسته اند که بازشان گردانند .

بیرون آمدم، چشمم که به #حجله میثم افتاد، مؤذن أذان می گفت و از کنارم خودروهایی با دو یا چند سرنشین رد می شدند که عکس خندان میثم بر حجله اش و سیاه پوش بودن محله او را نمی دیدند( یا نمی خواستند ببینند)، و صدای سیستم های نصب شده بر خودروهاشان در "امنیت کامل" با خنده های بلندشان، هم خوان می شد .

در دلم فریاد زدم : ااای همشهریان، هم وطنان، با معرفت ها و با مرامان !

خوشی هاتان مستدام و لبهاتان همیشه خندان، کمی و تنها کمی اهسته تر بخندید، اینجا قلب #مادری ریش است و حواسش پیش پیکر میثمش است که ده روز است در سرمای سوریه، بر روی زمین افتاده است . اینجا دلِ پدری سالخورده خون و چشمانش اشکبار است، او که عزیزش، به شهادت رسیده تا " امنیت" من و شما، تامین و تضمین شود .
@shahdanzende 🆔