نکاتی درباره اختلاس و رانت از منظر
اقتصاد سیاسی شایان بختیاری
این به کنار که ایران اینترنشنال و رسانههای اینچنینی عملا به حیاط خلوت بعضی جناحهای بورژوازی گردن کلفت (سپاهیان) که برای قبضهٔ انحصارات در رقابت درون طبقهایشان برای امپراطوری منطقهای شدن جست و خیز میکنند تبدیل شده است.
هر چند مدت خبری از یک اختلاس بیرون میآید مثل این آخری؛ قضیهٔ چای دبش که توسط جناحی از سپاهیان برجسته شده. اما سوال این است که تا قدرت دولتی و هژمونی طبقاتی آنها و این نوع روابط اجتماعی-اقتصادی پابرجا است اگر این اختلاس را x یا y نمیکرد چه میشد؟ پاسخ ساده است: دیگری انجامش میداد.
یک نکته: یک تحریف آشکار که پست مدرنیستها و چپهای بورژوازی طلب هگلی و لاکانی و انواع ایدهآلیست خردهسرمایهداری (بدیو و ژیژک و نگری و غیره) انجام میدهند، در مفهوم رانت است. بهعنوان مثال ژیژک ادعا میکند که برای تحلیل سرمایهداری امروزی یا به قول خودشان «سرمایهداری متاخر» باید طرحوارهگی تاریخگرایی مارکس را کنار گذاشت و نخستین مشخصهٔ برجسته در نظام امروزی «گذار از سود به رانت» است.
او در این مبحث از رانت در دو شکل و دو مفهوم صحبت میکند، یکی رانت دریافتی از مالکیت کار فکری مشترک و دیگری منابع طبیعی. اما اینکه چه چیزی در این کشف مشعشع، جدید است و چرا مدعی است که او آن را کشف کرده، قابل فهم نیست. در حقیقت، به هر دو اینها همهٔ کلاسیکرهای مارکسیسم اشاره داشته و مورد تحلیل قرار دادهاند. چه بسا این فرضیهٔ ریکاردو (اقتصاددان بورژوا) بود که میگفت رانت نه از انحصار مالکیت، بلکه از شرایط مختلف تولید ناشی میشود. در حالی که چه انگلس که برای بار اول با نقد شیوهٔ مالیات و رانت بیسمارک با روش سوسیالیسم علمی بررسی کرد و چه مارکس در سرمایه و نقد
اقتصاد سیاسی و لنین و دیگر کمونیستها به وضوح معتقد بوده و هستند که رانت از انحصار مالکیت ناشی میشود و بخشی از مازاد را تشکیل میدهد.
داستانسرایی در مورد تغییر (حرکت) سود به رانت به این شکل در واقع توهمات ژیژک را آشکار میسازد و نشان میدهد که ژیژک، مانند باقی پستمدرنهای کانتی-هگلی-لاکانی دیگر، فهم بیپایهای از
اقتصاد سیاسی دارد و با پرتاب شدن به دوران پیش از مارکسیسم (اقتصاددانهای بورژوایی) ادعای کشفیات جدید فراتر از روزگاری که در آن بهسر میبریم دارند.
برای برچیدن فساد مالی و پایان دادن به اختلاس باید نظام و مناسبات سرمایهداری را برانداخت و ثروت و امکانات و سرمایهٔ جامعه را اجتماعی (سوسیالیستی) کرد و یک جزء در کل معنا دارد و کل اجزاء را حرکت و شکل میدهد و اجزاء هم به نوبهٔ خود جز به جزء بطور کلی کل را تشکیل میدهند.
یک مثال دیگر از رانت و اختلاس: دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی با تاکتیکهای مختلف مثلا ارز ترجیحی، مبالغ را در اختیار عدهای قرار میدهد که فیالمثل نیاز شیرخشک را در بازار مرتفع سازند.
تولید کنندگانی در سطح داخلی و تولیدکنندگانی بیرون از مرزهای جغرافیایی هرکدام هرکجا همگی با هم در رقابتاند. کارخانهٔ شیرخشک نیاز به ماشین دارد. هپکو که پیدا نیست چه تولید میکند و یا بخشهای مختلف فولاد مثل اکسین، محصول را صادر میکند. پس تولیدکنندهٔ شیرخشک نیاز به منبع دارد تا ماشین آلات مختص به کارش را وارد کند. اما طبقهٔ حاکم و دولت و ارگانیسمش در کل، سود بیشتر و منافعش (و همچنین شرایط متاثر از سیاست جهانی و مراودات دولتها) در تجارت شیرخشک و واردات اجناس ارزان از نقاط دیگر و صادرات از این نقطه به نقاط دیگر است.
طبیعی است که در این بین مثلا اگر یک کانال (شبکه) شکر یا برنج بنگال و کلکته و... را درون بازار آورده یا دپو و انباشت کند فشار کلانی روی بخشهای مختلف تولیدی نیشکر و شالی و... (در داخل) وارد میشود. و بدیهی است که در این میان و بنا به این اوضاع مبالغ هنگفتی جابجا و البته به مصارف نفع بورژوایی سرمایهداران میرسد.
اینکه مثلا شوهر مهناز افشار یا فلان شخص یکباره با حواشی مفتضح میشوند برای ردگم کنی و گمراه کردن حواس از اساس مساله است.
#در_ایران_چه_میگذرد #اقتصاد_سیاسی@setizmonthly